گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر سرهنگ دوم شهید مرتضی بهرامی از شهدای پدافند هوایی در مصاف با رژیم‌صهیونیستی و امریکا
روحیه از خودگذشتگی راه شهادت را برای هسرم باز کرد. چون زمانی که دوست‌شان شهید علیرضا بوستان‌افروز بعد از اصابت موشک رژیم منحوس‌صهیونیستی زیر آوار گیر می‌افتد، آقامرتضی و شهید علیرضا نوری که از بچه‌های سپاه پاسداران بودند، با شنیدن صدای داد و فریاد شهید بوستان افروز برای کمک به ایشان می‌روند که در حمله بعدی صهیونیست‌ها هر سه به شهادت می‌رسند
گفت‌وگوی «جوان» با همسر پاسدار شهید محسن احمدی آذر از شهدای هوافضای سپاه در جنگ با امریکا و رژیم صهیونیستی
یک‌بار به گلزار شهدای تبریز رفته بودیم. روبه‌روی ما فضایی در حال بازسازی بود. آقا محسن آنجا را نگاه کرد و گفت: «افسانه آنجا را نگاه کن، حالا خدا می‌داند اینجایی که الان درستش می‌کنند قسمت چه کسی می‌شود؟ ان‌شاءالله که یکی از این مزار‌ها نصیب من می‌شود.» خیلی طول نکشید یکی از همان مزار‌ها قسمت او شد
گزارش «جوان» از حضور در منزل شهید محمدعلی گلی‌زاده از شهدای حملات رژیم صهیونیستی و همکلامی با خانواده شهید
فقط یک دست از پیکرش بازگشت. وقتی شنیدم، باورش برایم سخت بود، انگار دنیا روی سرم خراب شد. آن روز‌ها به یاد مادران چشم‌انتظار می‌افتادم و می‌گفتم: «خدا خودش به دادشان برسد.»، چون من فقط چند روز طاقت دوری پسرم و بلاتکلیفی وضعیتش را نداشتم، اما آنها سال‌ها چشم به راه ماندند 
گفت‌وگوی «جوان» با همسر شهید مهدی بزرگی از شهدای جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و امریکا به ایران
خیلی سؤال در ذهنم آماده کرده بودم تا آقا مهدی را در مراسم خواستگاری به چالش بکشم. ما یک خانواده مذهبی و معتقدی داریم و من سؤالاتم پیرامون ایمان ایشان، ولایتمداری و مسائلی از این دست بود، اما وقتی شهید بزرگی شروع به صحبت کرد و حدود ۴۵ دقیقه هم حرف‌هایش طول کشید، تمام مدت او حرف زد و من فقط گوش دادم
گفت‌و‌گوی «جوان» با مادر شهید مدافع وطن  ستوان یکم سیدمصطفی صفادل که دو ماه قبل از مراسم ازدواجش به شهادت رسید
جشن عروسی سیدمصطفی قرار بود در ۲۵ شهریور برگزار شود، ولی با شهادتش این جشن در آسمان‌ها برگزار شد. پسر کوچکم از قصه عاشورا یاد گرفت تا آخرین لحظه پشت برادرش باشد. سیدمجتبی عادت داشت در کودکی در آغوش برادرش آرام بگیرد، اما این‌بار سید مصطفی بود که در آخرین لحظه در آغوش برادر کوچک‌ترش آرام گرفت و شهید شد
گفت‌وگوی «جوان» با همسر شهید جواد افشاری از شهدای هوافضای سپاه در تجاوز رژیم‌صهیونیستی و امریکا به کشورمان‌
من و پسرم در مراسم تشییع سعی کردیم اشک نریزیم، مبادا تصاویری که از خانواده شهید منتشر می‌شود، تصاویر شکسته‌شدن آنها باشد. سعی کردیم این تصاویر از صلابت خانواده شهید روایت کنند نه از گریه و اشک آنها. امیرحسین الان همچنان به حفظ قرآن ادامه می‌دهد و می‌بینم که وقتی با قرآن مشغول است، آرام‌تر می‌شود
خاطراتی از سرباز پویا (رضا) آموسی از شهدای تجاوز رژیم صهیونیستی و امریکا به کشورمان در گفت‌و‌گو با خواهر شهید
یکی از فرماندهانش که سر مزار برادرم آمده بود تعریف می‌کرد: «کار رضا در آن روز (روز شهادت) تمام شده بود. هر چه به او گفتیم برو استراحت کن، قبول نکرد. چون چندین ساعت بود که به علت کار زیاد یگان نتوانسته بود بخوابد، ولی می‌گفت نمی‌روم استراحت کنم. چون بچه‌ها دارند برای کشورشان و ناموس‌شان کار می‌کنند. من هم باید برای کمک در کنارشان باشم.» 
گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر شهید موسی آقاپور از رزمندگان هوافضای سپاه که ۲۴ خرداد مصادف با عید‌غدیر شهید شد
وقتی خبر شهادتش را شنیدم، جهان برایم متوقف شد. طاقت دوری‌اش هنوز هم برایم سخت است. اما باور دارم، آقاموسی با ایمان قلبی کامل شهید شد و خداوند دعای همیشگی‌اش را اجابت کرد. غم فراق سخت است، اما مطمئنم او به وعده‌اش رسیده است؛ همان‌جایی که می‌خواست رفت و همان جایی که یک روز خودش اشاره کرده بود، مزارش شد
گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر پاسدار شهید حمید عبداللهی از شهدای مبارزه با رژیم‌صهیونیستی و امریکا
من و حمید آقا روز ۲۳ خردادماه ۱۳۹۲ عقد کردیم. ایشان روز عقد به من گفت دعا کن شهید شوم. من آن روز این دعا را نکردم ولی وقتی حمید درست در سالگرد عقدمان در روز ۲۳ خرداد امسال شهید شد، متوجه شدم خدا به دلش نگاه کرده و او را با شهادت برده است
گفت‌و‌گوی «جوان» با خواهر سرگرد شهیدعلیرضا قاسمی‌شاد که در مصاف با رژیم‌صهیونیستی و امریکا به شهادت رسید
برادر دیگرم صادق که ناشنواست، می‌گوید یک‌بار ماشین علیرضا را قرض گرفتم تا با دوستم برویم رانندگی یاد بگیرم، اما یک ماشین از عقب با سرعت به ما زد و صندوق ماشین را جمع کرد. وقتی علیرضا خودش را رساند، حتی با عصبانیت با ما برخورد نکرد. آنقدر آرام بود که هر دوی ما شرمنده شدیم
۲