کد خبر: 985637
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳
چند و چون تحلیل‌های متناقض در تبیین شخصیت آیت‌الله طالقانی
تاریخ شفاهی ما مثل سایر گونه‌های تاریخ‌نگاری‌مان، مثل انتشار اسناد و عکس‌هایمان به شدت تحت تأثیر صف‌آرایی‌های سیاسی است و تا زمانی که این آفت بزرگ علاج نشود تاریخ‌نگاری ما واقعاً ابتر و بی‌خاصیت خواهد بود.
محمدرضا کائینی
سرویس تاریخ جوان آنلاین: آنچه در پی می‌آید گفتاری است که در همایش «تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی» و در باب روایات متناقض و چند وجهی از تاریخ حیات زنده یاد آیت الله سید محمود طالقانی ارائه گشت. نظر به اهمیت این دست مباحث در تبیین تاریخ انقلاب اسلامی، متن کامل آن به شما تقدیم می‌شود. امید آنکه تاریخ پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقمندان را مفید و مقبول افتد.

بدیهی است تاریخ شفاهی یکی از ارکان شاخص و مهم تاریخ‌نگاری در سراسر جهان و به‌ویژه کشور ما به شمار می‌رود؛ مخصوصاً با بازار داغی که تاریخ شفاهی که تاریخ شفاهی در سال‌های اخیر در کشور ما پیدا کرده و استنادات بسیار زیادی که نسبت به آن صورت می‌گیرد؛ بنابراین ایجاد چنین مجمعی طبعاً برای شناخت سره از ناسره و رسیدن به ملاک‌هایی برای ارزیابی این مجموعه پر حجم که در کشور ما و خارج از ایران تولید می‌شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود. واقعیت این است که تاریخ شفاهی برای خودش دشواری‌ها و بحران‌های فراوانی به وجود آورده است؛ حداقل در حوزه کار من که در مورد چند شخصیت بیش از سایر موضوعات و شخصیت‌ها کار کردم این کاملاً محسوس بود. بی‌تردید مرحوم آیت‌الله سید محمود طالقانی یکی از شاخص‌ترین و تأثیرگذارترین چهره‌های انقلاب است. مقطع زمانی مبارزات این شخصیت از سال ۱۳۱۸ با ماجرای کشف حجاب شروع می‌شد. این زمانی بود که بسیاری از شخصیت‌ها و چهره‌های روحانی به لحاظ به شیوه‌ای غیررسمی و مخفی این کار را انجام می‌دادند. در همین حال، ایشان با صراحت و برای اولین بار در موضوع کشف حجاب ورود کردند و این مبارزات تا پایان عمر ایشان ادامه یافت؛ بنابراین شناخت این شخصیت قطعه‌ای از سرفصل‌های مهم تاریخ انقلاب به شمار می‌رود. گذشته از این، منش و شیوه ایشان که نوعی تکثرگرایی علمی را در خوش داشت، موجب شد طیف گسترده و متنوعی از نیرو‌های سیاسی و اجتماعی خودشان را به ایشان منتسب بدانند. ما حالا درصدد احصاء عناصر و جریاناتی نیستیم که خودشان را منتسب به این شخصیت می‌دانستند، اما خب به هر حال شما می‌دانید که این طیف بسیار گسترده و متنوع است و همین کار تدوین تاریخ زندگی این شخصیت را دشوار می‌کند. بنده با همکاری یکی از فرزندان محترم ایشان از حدود ۲۰ سال پیش این کار را آغاز کردیم که بسیاری از دوستان و همرزمان ایشان همچنان زنده بودند و می‌توانستند صحبت کنند. در این ارتباط و در خلال این دو دهه‌ای که مشغول این کار بودیم، شاهد دو رویکرد عمده در این زمینه بودیم.

رویکرد اول از گروه‌هایی مثل مجاهدین، نهضت‌آزادی، جنبش مسلمانان مبارز و امثال این‌ها تشکیل می‌شد. در مقام خاطره‌گویی و بیان دانسته‌های خودشان از مرحوم طالقانی، بیشتر به آن جنبه‌های ملی و بی‌اعتنایی به رویکرد‌های استکبار ستیزانه و ولایت‌گرایانه استناد می‌کردند و همه تلاش‌شان این بود که امروز خودشان را به آن روز آیت‌الله طالقانی تحمیل کنند. این در خلال خاطره‌گویی‌هایشان کاملاً مشخص بود. این موضوع در اسنادی که ارائه می‌دادند و عکس‌هایی که به ما می‌دادند کاملاً مشخص بود. ما همان جنبه‌ها را مغتنم شمردیم و به هر حال به عنوان بخشی از تاریخ آن را ضروری دانستیم.

گروه دوم از طیفی که به روحانیت انقلابی و مسئولان نظام و گفتمان مسلط بر نظام جمهوری اسلامی نزدیک‌تر بود بر جنبه‌های استکبارستیزی، تبعیت از امام، بی‌اعتنایی به جنبه‌های ملی یا حمایت‌های ایشان از مجاهدین یا بی‌اعتنایی ایشان به جنبه‌های علم‌گرایانه‌ای که در تفسیر قرآن. معارف دینی داشتند، تأکید می‌کردند. در واقع ما به طور مشخص با دو رویکرد در اینجا مواجه بودیم؛ رویکردی که آیت‌الله طالقانی را صرفاً به جنبه‌های ملی و دوری از هر گونه رویکرد استکبار‌ستیزی تقلیل می‌داد و جنبه‌ای که مرحوم طالقانی را به یک چهره جهانی و حساس در مورد مسائل جهان اسلام و مواجهه با چهره استکباری توسعه می‌داد. هر کدام از این‌ها مدافعینی داشتند. در آثاری که ما منتشر کردیم همه این‌ها هست؛ از جمله ویژه‌نامه‌ای که مجله شاهد یاران برای ایشان منتشر کرد که تا به حال شش بار تجدید چاپ شده یا مجله یادآور که چاپ دوم هم شده است. هر دو گروه نمایندگانی دارند. عرض بنده در این مقام این است که این دوگانگی در مقام روایت مرحوم طالقانی چه عوارضی را ایجاد کرده و موجب چه رویکرد‌هایی شده که بعضاً به تحریف تاریخ انجامیده است.

خب گروه اول از منظر من به عنوان جمع‌بندی کنندة معارض که در این میان جمع شده نگرانی کاملاً بجایی دارند؛ چون مقاصد سیاسی این‌ها اقتضا می‌کند که امروز بخش‌هایی از این شخصیت را قیچی کنند، بخش‌هایی را تحریف کنند، بخش‌هایی را به حیطه فراموشی بسپارند، در حالی که این کار، کار عبثی است. به هر حال آرشیو روزنامه‌ها وجود دارد، ارشیو صداوسیما وجود دارد، نوار‌هایی که دست همه مردم پخش است وجود دارد. نگرانی این‌ها را در لاپوشانی و جمع کردن جنبه‌هایی از مبارزات این شخص را کاملاً می‌توانیم درک کنیم و بجا هم می‌دانیم. اما طیف دوم جنبه‌هایی مثل گرایش‌های ملی یا علایق ایشان مثلاً به شخصیت دکتر مصدق با حمایت‌های مقطعی ایشان از مجاهدین یا تفاسیری که از علم و علم‌گرایی می‌توان سراغ گرفت، به تیغ نسیان و فراموشی می‌سپارند. من این نگرانی را بیجا می‌دانم و عرضم این است که این دوستان اگر یک مقدار عجله نمی‌کردند و مطالعه بیشتری می‌داشتند و به کنه آرا و اندیشه‌های ایشان پی می‌بردند می‌توانستند تفسیر درست و منطقی از این مسئله به دست بیاورند. به واقع یک نوع شتابزدگی در داوری و ترس ناشی از اینکه نتیجه این رویکرد‌ها و نگاه‌ها چه خواهد بود، موجب شد که اساساً منکر بخشی از قضیه بشوند؛ حال آنکه اساساً به چنین چیزی نیازی نداریم و به طور طبیعی می‌توانیم این گونه مسائل را حل کنیم. ملی‌گرایی‌ای که من حالا به عنوان مثال عرض می‌کنم، ملی‌گرایی‌ای که آیت‌الله طالقانی از آن دم می‌زند در پیوند وسیع با ارزش‌ها و آن مظروف ایرانی در ۱۴۰۰ سال بعد از اسلام بدین سو است. یعنی نگرانی از تفکیک اسلام‌گرایی و ملی‌گرایی کاملاً بیجا و بی‌معناست؛ چون مرحوم طالقانی در تمام آثارش کاملاً این رویکرد مشخص است که ایران را به عنوان یک ظرف و اسلام و آداب و سنن اسلامی و البته غیراسلامی که سازگار با اسلام بود و کاملاً امضایی به شمار می‌رفت را کاملاً پذیرفته بود؛ بنابراین اساساً نفس اینکه ما بخواهیم این بخش را قیچی کنیم یا نادیده بگیریم کار بی‌وجهی است، کار بی‌دلیلی است و نیازی نیست. رویکرد ایشان در دفاع از دکتر مصدق که بعضاً جلوه بارزش در سخنرانی روز ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ در احمدآباد خودش را نشان داد کاملاً نشان می‌دهد که دفاع ایشان از دکتر مصدق یک دفاع اصولی و در عین حال نسبی است. متأسفانه به این توجه نمی‌شود. نفس رویکرد ضداستعماری دکتر مصدق، مورد تائید ایشان است، اما از جایی که به تفرقه منتهی شد قطعاً ایشان تأیید نمی‌کند.
مشکل ما دقیقاً این است کسانی که می‌خواهند در این زمینه حرف بزنند یک بار حتی آن سخنرانی را نه گوش داده‌اند و نه خوانده‌اند و به همین دلیل داوری‌های ناصواب می‌کنند و به شیوه‌های غیرعلمی و حذف و قیچی کردن می‌افتند؛ در حالی که اصلاً نیازی به این کار نیست. ایشان شاه‌بیت کلامش در آنجا داوری درباره سه گروه است. درباره فدائیان‌اسلام می‌گوید آن‌ها یک اقدام انقلابی کردند و نمایندگان واقعی مردم را به مجلس فرستادند. این اشاره‌ای است به انتخابات دوره شانزدهم مجلس که در مرحله اول تقلب شد و در مرحله دوم آیت‌الله کاشانی، دکتر مصدق و اعضای جبهه‌ملی به مجلس راه پیدا کردند و حرکت انقلابی دیگری کردند. در ادامه ایشان می‌گوید نفت ملی شد و اشاره است به اقدام خلیل طهماسبی در ترور رزم‌آرا و برداشته شدن این مانع مهم از سر راه نهضت‌ملی و ملی شدن نفت. این داوری ایشان درباره فدائیان‌اسلام است. در مورد آیت‌الله کاشانی البته به اطرافیان ایشان یک انتقاداتی دارد حالا موضوع بحث ما نیست. درباره دکتر مصدق می‌گوید به دکتر مصدق گفتند فدائیان‌اسلام جوانان تروریست هستند، از این‌ها بپرهیزید. خب حالا اینجا یک مسئله است. واقعاً آیت‌الله طالقانی هم معتقد است که فدائیان‌اسلام جوانان تروریست هستند؟ خیر، به خاطر اینکه در همین سخنرانی گفته همین‌ها بودند که نفت را ملی کردند، همین‌ها بودند که موانع را برداشتند. خب ایشان تلویحاً سر قبر دکتر مصدق از دکتر مصدق دارد انتقاد می‌کند، کسانی که این بخش‌ها را دقت نمی‌کنند منطق و استدلال و استنتاج درست از یک سخنرانی را بلد نیستند، بهترین راه را برمی‌گزینند و آن این است که مغفول بگذارند، قیچی بکنند و سانسور بکنند، در حالی که نیازی به این کار‌ها نیست.
 
وقتی ما زحمت فکر کردن به خودمان نمی‌دهیم، وقتی زحمت تحلیل درست و منطقی چیزی را به خود نمی‌دهیم، خودمان را در موضع انفعال قرار می‌دهیم و بزرگ‌ترینحربه تبلیغاتی را در دست کسانی می‌دهیم که اصلاً خیرخواه انقلاب نیستند، خیرخواه این شخصیت‌ها نیستند. حالا وقت نیست که من عرض کنم. همین طیفی که نام ملی مذهبی برای خودش برگزیده، چه جفا‌هایی در حق ایشان کرده است. کافی است همین ویژه‌نامه یادآور را، که درباره مرحوم طالقانی است ببینید این‌ها چه بدگویی‌هایی در لفافه نسبت به این شخصیت کردند. من معتقدم نگرانی‌های طیف اول در سانسور و جهت‌دهی خاطرات و تاریخ شفاهی‌شان در مورد آیت‌الله طالقانی کاملاً بجاست. یعنی ایشان واقعاً به چیز‌هایی معتقد بود که الان به نفع آن‌ها نیست و با مواضع کنونی این‌ها هم نمی‌خواند، اما طیف دوم واقعاً از سر سادگی و بی‌مبالاتی این کار را انجام دادند و این شخصیت را حدود یک یا دو دهه مغفول گذاشتند. در ده سال اخیر این خلأ مقداری جبران شده است. طیف معتقد به نظام و انقلاب به بازخوانی در آرا و اندیشه‌های ایشان روآورده و همین موجب شده است که تبلیغات منفی طرف مقابل تا حدودی افت کند. یعنی اگر در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی و حتی سریال‌هایی که این روز‌ها در تلویزیون پخش می‌شود دقت کنید آیت‌الله طالقانی حضور پررنگ‌تری دارد. از آن طرف، طیفی که مرحوم طالقانی را به عنوان یکی از شخصیت‌های نمادین و برجسته خودش مطرح می‌کند کمی دارد فاصله می‌گیرد و سراغ چهره‌های دیگری می‌رود که حالا من نمی‌خواهم به آن اشاره کنم؛ بنابراین تاریخ شفاهی ما مثل سایر گونه‌های تاریخ‌نگاری‌مان، مثل انتشار اسناد و عکس‌هایمان به شدت تحت تأثیر صف‌آرایی‌های سیاسی است و تا زمانی که این آفت بزرگ علاج نشود تاریخ‌نگاری ما واقعاً ابتر و بی‌خاصیت خواهد بود. در کنارش اگر آن وجه اندیشگی و نظری مطرح نباشد واقعاً ما در استنتاج تاریخ نتایج ناصوابی خواهیم گرفت و موجب می‌شود که مواضع غیراصولی و نامعقولی اتخاذ بکنیم؛ نظیر رفتاری که با مرحوم طالقانی کردیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار