جوان آنلاین: آذر منصوری، رئیس فرمایشی جبهه اصلاحات در یادداشتی نوشته اکنون بیش از هر زمان دیگری، وقت آن رسیده است که راهبرد ستیز و تقابل جای خود را به راهبرد توسعه پایدار و تعامل بدهد.
برای آنان که همه آرزوهای خود را در پیوند با غرب و لیبرالیسم غربی جستوجو میکنند، هر اقدام و عاملی که مانع از رسیدن به این آرزو باشد، لاجرم محکوم است و باید به دیوار کوبید. جهان غربی که البته در چند کشور زورگو و مستبد و در رأس آنها امریکا خلاصه میشود. اینان یگانه راه توسعه و پیشرفت ایران را نرمالیزاسیون و حل شدن در مناسبات ظالمانه چند کشور غربی میدانند.
جریان تندرو اصلاحات که برخلاف عنوانش، ناقصالخلقه به دنیا آمده و بویی از اصلاح نبرده، اکنون چنین نگاهی را نمایندگی میکند. آذر منصوری رئیس فرمایشی جبهه اصلاحات که انتصاب او به این عنوان همواره مورد نقد بسیاری از احزاب و گروههای اصلاحطلب میانه قرار گرفته، در یادداشتی منفعلانه، همه مشکلات کشور را ناشی از تعارض منافع برخی در داخل عنوان کرده و بیآنکه هیچ اشارهای به تحریمهای ظالمانه غرب علیه ایران طی چهار دهه گذشته، بکند، ادعا کرده: «امروز در نقطهای قرار داریم که سالها پیش میتوانست آغازگر آیندهای روشنتر باشد، اما به دلایلی همچون تأخیر در تصمیمگیریها، تعارض منافع و اولویت یافتن منافع جناحی بر مصالح ملی، بسیاری از فرصتها از دست رفتند. آیندهای که میتوانست مسیر توسعه و رفاه را هموار کند، متأسفانه قربانی اختلافات داخلی و ملاحظات گروهی شد و اکنون آثار آن را در ابعاد اقتصادی و اجتماعی به وضوح میبینیم.»
نویسنده سپس از برجام به عنوان یک فرصت بینالمللی یاد کرده و همه حواشی ناشی از آن را بازهم متوجه تعارض منافع جریانی در داخل توصیف کرده است: «برجام به عنوان یک توافق مهم بینالمللی در میانه تعارض منافع و فشارهای مختلف نتوانست آنطور که انتظار میرفت به اهدافش برسد و پس از مدتی بلاتکلیفی تا حدی کنار گذاشته شد.»
این ادعاها در حالی مطرح میشود که مفاد برجام برآمده از دولت اصلاحات، به اذعان همه ناظران منصف، از ناحیه ایران با کمترین چالشی در اجرا مواجه نشد و بلکه در جهاتی سخاوتمندانه امتیازاتی فراتر از تعهد هم داده شد، اما برخلاف رؤیاپردازیهایی که دولت وقت و مدعیان اصلاحطلبی از فردای امضای آن کردند، این طرف غربی بود که نه تنها به تعهدات برجامی خود عمل نکردند بلکه بر شمار تحریمها افزود.
منصوری البته با ادبیاتی دیگر به بازتولید تغییر پارادایم برخی روشنفکران غرب زده پرداخته و با فرافکنی از دشمنیهای دشمن، بازهم نسخه انفعال و تسلیم تجویز کرده و نوشته است: «اکنون بیش از هر زمان دیگری، وقت آن رسیده است که راهبرد ستیز و تقابل جای خود را به راهبرد توسعه پایدار و تعامل بدهد. تنها با پذیرش این تغییر بنیادی میتوانیم افقهای جدیدی از رشد و پیشرفت را در پیش رو داشته باشیم. توسعه پایدار، مبتنی بر همگرایی داخلی و تعامل سازنده با جامعه بینالمللی، کلید بازگشت اعتماد، سرمایه و فرصتهای از دست رفته است. بدون چنین تغییری در راهبرد، باید منتظر آیندهای ترسناکتر بود.» او البته توضیح نمیدهد که ستیزه جویی و تقابل جمهوری اسلامی ایران با جامعه بینالملل (بخوانید امریکا و چند دولت اقماری آن) مصداقش چیست و کجاست که اکنون باید از آن عدول کرد. کشوری که تنها گناه او انقلاب مردمی سال ۵۷ بود که با سرنگونی نظام پوسیده شاهنشاهی پای استعمار خارجی و استبداد داخلی را از کشور قطع کرد و فریاد استقلال خواهی سرداد. خانم منصوری مانند برخی هم کیشان سابقاً انقلابی خود، ممکن است از آرمانهای امام خمینی پشیمان شده باشد، اما این ادعا را نمیتوان به نام ملت انقلابی ایران سند زد و نسخه تسلیم پیچید. استعمار و استبداد در ایران مرده و دیگر احیا نخواهد شد.