سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: حضور داوطلبانه نیروهای ارتش جمهوری اسلامی در کنار دیگر نیروها در جبهه مقاومت فتنه داعش را از صفحه روزگار پاک کرد تا امنیت به کشورهای اسلامی برگردد. سرهنگ دوم مرتضی زرهرن یکی از شهدای مدافع حرم ارتشی است که زندگینامهاش در کتاب «حاجت روا» منتشر شده است. این کتاب توسط انتشارات سوره سبز و به قلم زینب گودینی به چاپ رسیده است.
«حاجت روا» در شروع تصویری از وضعیت جبههها در سوریه ارائه میدهد. نبرد با نیروهای تکفیری مسلح کار سختی بود که رزمندگان مدافع حرم باید انجام میدادند. نویسنده با استفاده از تکنیک بازگشت به گذشته، مدام میان گذشته و زمان حال شهید زرهرن در رفت و آمد است. خواننده همانطور که با شهید در وسط میدان جنگ همراه است، ناگهان با او به خاطرهای از گذشته میرود و بخشی از زندگی خانوادگیاش را میخواند.
شهید صیادشیرازی مراد و الگوی مرتضی بود. زمانی که تصویر شهادت صیاد را از تلویزیون دید اشک از چشمانش سرازیر شد. وقتی به ارتش پیوست بیشتر با شخصیت این فرمانده آشنا شد و تصمیم گرفت در پیمودن راه این شهید بهترین باشد. شهید زرهرن همیشه به ارتشی بودنش افتخار میکرد و بیش از عناوین و تشویقها و تعداد سالهای خدمت، برایش خدمت به دین، کشور و مردم در لباس ارتش اهمیت داشت. همیشه سعی میکرد سرباز خوبی برای ولایت فقیه باشد.
با وجود اینکه میدانست درجه در ارتش اولین حرف را میزند، ولی در سوریه زیر دست یک ستوان دوم تطبیقی فعالیت میکرد و هیچ اعتراضی نسبت به این موضوع نداشت. میگفت درجهها همهاش ظاهری هستند مهم معنویت و باطن آدمهاست.
شهید زرهرن دوره تکاوری را به عنوان یک نیروی زبده و ورزیده ارتش گذرانده بود و در تیپ ۲۵۸ تکاور ذوالفقار شاهرود با سمت فرماندهی پست مهندسی مشغول خدمت شد. ۱۷ سال در ارتش بیرجند، لرستان، تهران، شاهرود و بروجرد خدمت کرده بود و حالا میخواست از تجربیاتش در جبهه مقاومت استفاده کند.
شهید زرهرن نیز در وسط میدان معرکه حضور دارد و اجازه عرضاندام به تروریستها نمیدهد. او که در ۲۴ سالگی وصیتنامهاش را نوشته، خودش را برای هر اتفاقی آماده کرده است. رزمندگان در میان نیروهای دشمن محاصره شدهاند. مرتضی نیز در بینشان است. تروریستها روی سر رزمندگان آتش میریزند و میخواهند حلقه محاصره را تنگتر کنند.
مقاومت رزمندگان، تروریستها را پراکنده میکند، اما در همین حال چند گلوله به پهلوی شهید زرهرن میخورد. درد مثل تیر در وجودش میپیچد. چشمانش را میبندد و تصویر شهید صیادشیرازی مقابل چشمانش میآید. نیروهای فاطمیون که کنار مرتضی هستند، نمیگذارند او بخوابد. مرتضی باید هوشیار و بیدار بماند. با هر تکان درد شدیدی در بدن شهید زرهرن میپیچد. به فکر پسرش علی میافتد. یاد زمانی میافتد که با خانواده خداحافظی کرد و به پسرش گفت مراقب مادرت باش. مرتضی تشنه بود و لبهای تشنهاش طلب آب داشت. تشنگی و درد در وجودش فریاد میزدند و به بدنش فشار میآوردند. او در سالگرد شهادت صیادشیرازی با بدنی خونین روی زمین افتاده بود. با خودش میگفت حتماً این شهید بزرگوار در این شرایط کنارم هست. مرتضی به آهستگی ذکر میگفت و شهادتین میخواند.
شهید زرهرن را به عقب میآورند و در درمانگاه تحت مداوا قرار میگیرد. چشمهای دیگر نیروها نگران حال مرتضی بود. حضور او کمک زیادی به جبههها میکرد. زمانی که او مهندسی را تحویل گرفت، سعی کرد همه مسیرهای نفوذ تکفیریها را مینگذاری کند. وظیفه خنثیسازی مینهای تکفیریها را هم به عهده او گذاشته بودند. شهید زرهرن به شهادت میرسد. شهادت او برای همرزمانش سخت است. همه به پهنای صورت اشک میریزند و از دلاوریهایش یاد میکنند. شهید زرهرن در ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ در حلب سوریه به شهادت رسید تا اولین شهید مدافع حرم شهر بجنورد شود. شهید سرهنگ دوم مرتضی زرهرن نخستین شهید تکاور ارتش و چهارمین شهید مدافع حرم خراسانشمالی است.