جوان آنلاین: در چهارمین روز از مهر ۱۳۵۶، جیمی کارتر بار دیگر حمایت دولت امریکا از شاه را اعلام کرد. این مقوله میتواند یکی از مدخلهای مهم پژوهش در تاریخ انقلاب اسلامی قلمداد شود که شایعه حمایت کارتر از فضای باز سیاسی و حقوق بشر در ایران تا چه میزان میتواند باورپذیر باشد؟ مقال پی آمده کوشیده است تا با استناد به روایتها و تحلیلهای صاحبنظران به بازخوانی این موضوع بپردازد. امید آنکه تاریخپژوهان را مفید و مقبول آید.
باعث افتخار است که چنین شخصیتی [!]، در نخستین سال ریاستجمهوری من به امریکا تشریففرما میشوند!
محمدرضا پهلوی در رقابت میان جرالد فورد و جیمی کارتر، مغرورانه و البته متوهمانه جانب نخستین را گرفت. با این همه هنگامی که کارتر رقیب را شکست داد، نمیتوانست از جایگاه و برگ برنده ایران در منطقه خاورمیانه عبور کند. از این روی به رغم تأکید بر مراعات حقوق بشر، همواره حمایت از شاه را فرو ننهاد و در فرصتهای گوناگون به جانبداری از وی پرداخت. سفر شاه در آبان ۱۳۵۶ به امریکا و سخنان کارتر به رغم درگیری گسترده پلیس با مخالفان پهلوی دوم در برابر کاخ سفید، شاهدی بر این مدعاست. سیدجواد موسوی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این فقره آورده است:
«محمدرضا پهلوی و همسرش به دنبال دعوت رسمی جیمی کارتر، عازم امریکا شده و در ۲۳ آبان ۱۳۵۶ وارد این کشور شدند. سفر محمدرضا پهلوی به امریکا، تظاهرات گسترده ایرانیان خصوصاً دانشجویان ایرانی مقیم امریکا را به دنبال داشت. شاه و فرح در ۲۴ آبان با هلیکوپتر از محل اقامت خود در ویلیامزبورگ عازم کاخ سفید در واشینگتن شدند تا در مراسم استقبال از سوی کارتر و همسرش شرکت کنند. اجرای این مراسم در حالی انجام میشد که فاصله میان جمعیت طرفداران و مخالفان شاه در بیرون از محوطه کاخ سفید و تعداد پلیسهایی که برای برقراری نظم حضور داشتند، کم بود. هنگام نواختن دسته موزیک، تظاهرکنندگان مخالف شاه شروع به تحرک کرده و پس از درگیری با پلیس به صف طرفداران شاه حمله بردند و پلیس امریکا به ناچار برای متفرق کردن آنان از گاز اشکآور استفاده کرد که سرایت گاز اشکآور به محوطه کاخ سفید، موجب جاری شدن اشک از چشمان حاضران در مراسم از جمله شاه و کارتر شد. روزنامه اطلاعات در مورخه ۲۵ آبان ۱۳۵۶ در این باره نوشت: شاهنشاه آریامهر ساعت هفتونیم بعدازظهر دیروز به وقت تهران و دهونیم صبح به وقت واشینگتن، در بین استقبال گرم پرزیدنت جیمی کارتر رئیسجمهوری و بانو رزالین کارتر همسر رئیسجمهوری امریکا، وارد کاخ سفید واشینگتن شدند... پس از پایان مراسم نظامی، رئیسجمهوری امریکا پشت میکروفن رفت و طی بیاناتی گفت امروز کشور و ملت امریکا واقعاً مفتخرند که مقدم شاهنشاه آریامهر و شهبانو فرح، دوستان دیرینه ایالات متحده امریکا را که با ما پیوند تاریخی دارند، شادباش بگویند. اولین رئیسجمهوری امریکا که با شاهنشاه آریامهر ملاقات کرد، فرانکلین روزولت بود که در سال ۱۹۴۳، طی کنفرانس تهران با شاهنشاه ایران آشنایی یافت. از آن تاریخ به بعد، شاهنشاه ایران با هفت رئیسجمهوری امریکا دیدار کردهاند، بنابراین باعث افتخار من است که چنین شخصیتی [!]، در نخستین سال ریاستجمهوری من به امریکا تشریففرما میشوند تا با تشریک مساعی یکدیگر، روابط دوستانه و تاریخی بین دو کشور را بیش از پیش تحکیم بخشیم. حضرت جیمی کارتر سپس گفتند اینک تعهد دوستی و همکاری و اشتراک مساعی، جانشین روابط تاریخی ما شده است... اکنون زمان آن رسیده است که عمیقاً زمینههای همکاری مشترک خود را توسعه دهیم. روابط دو کشور را نه تنها دوستی و روابط بازرگانی، بلکه دفاع مشترک از صلح جهانی به یکدیگر پیوند میدهد تا به حفظ صلح در خاورمیانه بکوشیم [!]. ایران قوی است و با همسایگان خود، در صلح و صفا به سر میبرد و دو کشور ما نیز بیش از ۵۰ نوع، روابط آموزشی و فرهنگی با یکدیگر دارند. حدود ۳۰ هزار دانشجوی ایرانی در امریکا هستند و در حدود ۴۰ هزار امریکایی در ایران به سر میبرند و این به ما فرصت مناسبی میدهد که در این زمینهها برای گسترش روابط آینده خود استفاده کنیم...».
قوت قلب کارتر به شاه در سفر به ایران در تقابل با مخالفان
یک ماه بعد، اما کارتر در بازدید از محمدرضا پهلوی به ایران آمد. سخنان او در ضیافت شاه، اسباب تعجب بسا ناظران سیاسی شد. او ایران رو به انقلاب را «جزیره ثبات» در یکی از پر آشوبترین مناطق جهان دانست! جالبتر اینکه کارتر در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی نیز از اینگونه حمایتهای موسع و حداکثری دست برنداشت و به عنوان مثال پس از واقعه جمعه سیاه نیز آن را تداوم بخشید. هدایتالله بهبودی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در تبیین این رویداد مینویسد:
«سفر جیمی کارتر، رئیسجمهور ایالات متحده امریکا به ایران نزدیک بود. محمدرضا پهلوی برای استقبال از کارتر، پیامهای ریز و درشتی فرستاد. به دستور او، ۲۱ زندانی سیاسی در سالروز جهانی اعلامیه حقوق بشر آزاد شدند. در همان روز، ۲۰ آذر ۱۳۵۶، شاه در پیامی ابراز داشت ایران سهم خود را در اجرای اعلامیه حقوق بشر به انجام رسانده است! پیام درشت او، محاکمه و اعدام سرلشکر احمد مقربی، جاسوس اتحاد جماهیر شوروی، شش روز مانده به ورود کارتر بود. رئیسجمهور امریکا در سفر خود به ایران کوشید همه نگرانیهایی که شاه ایران پس از روی کار آمدن او دچار شده بود، بزداید. این کوشش کارتر در سخنانی که سر سفره میهمانی شاه ایراد کرد، چشمگیرتر بود. ویلیام سولیوان سفیر امریکا در تهران، متن سخنرانی آن شب کارتر را آماده کرده بود، اما او با شگفتی دید که رئیسجمهور با کنار گذاشتن آن نوشته، سخنان دیگری که اغراقآمیز بود، گفت: ایران به سبب رهبری داهیانه شاهنشاه، یک جزیره ثبات در یکی از آشوبزدهترین مناطق جهان است و این واقعیت مدیون شما اعلیحضرت و در نتیجه رهبری شماست و همچنین مدیون احترام و ستایش و مهری است که ملتتان نسبت به شما ابراز میدارند... برآورد ناظران خارجی از سفر ۱۷ ساعته جیمیکارتر به ایران چنین بود که ستایش فوقالعاده او از شاه، موجب رفع نگرانی شخص اول ایران از سیاستهای تازه امریکا شد و قوت قلب تازهای به وی در رویارویی با مخالفان داد. همچنین گفته شد که پشتیبانی بیچون و چرای کارتر از شاه، به پادشاه ایران گفت که میتواند روند سیاسی اصلاحات و سرکوب را همزمان به کار بسته و جلو ببرد. برخی از مقامات وقت ایران هم باور کردند که کارتر قوت قلبی به شاه داد که برایش قابل تصور نبود. پهلوی دوم احساس کرد دیگر محلی برای نگرانی نیست و الان وقت آن است که مبارزهای را که امام خمینی شروع کرده، پاسخ دهد...».
«فضای باز سیاسی» تنها پیامد روایی داشت!
سخن از فضای باز سیاسی و حقوق بشر کارتر در ایران هنوز در میان تاریخپژوهان انقلاب اسلامی بازاری گرم دارد. در این میان فرافکنان، اما پیدایش موج بزرگ خیزش مردم را به خواسته کارتر منتسب میسازند، امری که نامعقول و غریب مینماید. سابقه تاریخی نشان از آن دارد که امریکا از فردای ۲۸ مرداد، نگران وقوع انقلاب در ایران بود و تلاش خود را برای جلوگیری از آن به کار بست. شعیب بهمن، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این موضوع معتقد است:
«اگر چه فضای باز سیاسی پیامد سیاستهای اعلانی حقوق بشر از سوی کارتر بود، اما به واقع آن سیاستها هیچگاه در قبال ایران به اجرا در نیامد و تنها تأثیر روانی خاص خود را بر اوضاع از هم گسیخته حکومت پهلوی گذاشت، زیرا دولت کارتر که در آغاز کار، تبلیغات بسیاری برای ارتقای حقوق بشر در سطح جهانی کرده بود، در نهایت در قبال ایران همان رهیافتی را در پیش گرفت که دولتهای نیکسون و فورد اتخاذ کرده بودند. در واقع پیش از آنکه دولت کارتر بتواند یک استراتژی نوین جهانی را تنظیم کند یا حتی یک رهیافت نوین را درباره ایران در پیش گیرد، نخستین نشانههای انقلاب ایران نمایان شده بود. این مطلب را به وضوح میتوان در سفر رسمی جیمی کارتر به ایران در دی ۱۳۵۶، مشاهده کرد، زیرا این سفر یک استثنای مهم بود و افکار عمومی جهان، ایران را متحد بدون قید و شرط ایالات متحده میانگاشت. در واقع دیدار کارتر از تهران که ابتدا قرار بود کوتاه و تنها چند ساعت به طول انجامد، عملاً تبدیل به سفری اساسی با هدف ستایش از پادشاه ایران شد. از این رو میتوان اینچنین عنوان داشت که جیمی کارتر با سخنان دوستانه و صمیمانهاش که حاوی ستایشی تأکیدآمیز و استثنایی از شاه نیز بود، میخواست به او ثابت کند که یک رئیسجمهور دموکرات امریکا نیز میتواند به اندازه یک رئیسجمهور جمهوریخواه، دوستی راستین برای او باشد و از روند سرکوب مخالفان حمایت کند. کارتر که میخواست اعتباری دوباره به شاه بدهد، ستایش خود از شاه را چنین آغاز کرد: هیچ کشور دیگری در جهان از نظر امنیت نظامی، به اندازه شما به ما نزدیک نیست. هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد که ما در مورد مسائل منطقهای که نگرانمان میسازد، با آن مشورتهایی چنین دقیق کنیم و هیچ رهبر دیگری نیست که من برای او احترامی عمیقتر و دوستی صمیمانهتر داشته باشم... در ظاهر امر چنین به نظر میرسید که فضای باز سیاسی بهوجود آمده در پی سیاست حقوق بشر کارتر، منجر به گسیختگی روند طبیعی نظام استبدادی شاه و از دست دادن ابزار لازم برای کنترل و مهار بحران و شورش گردیده و روند سرکوب، شکنجه، اعدام و محرومیت از حقوق سیاسی - اجتماعی کاهش یافته است. با این حال نمیتوان انقلاب اسلامی و پیروزی آن را وامدار فضای باز سیاسی و سیاست حقوق بشر کارتر دانست. اگر چه این فضا به حرکتهای مخالفانه جنبهعینیتری بخشید، اما در مجموع انقلاب دیر یا زود به وقوع میپیوست و عامل اصلی آن تضادهای درونی جامعه ایران بود و نه فضای باز سیاسی که در پی سیاست حقوق بشر کارتر بهوجود آمده بود. این مطلب را میشد در نارضایتیهای رو به گسترش داخلی مشاهده کرد. نارضایتیهای عمومی شرایط را به گونهای تغییر داده بود که محمدرضا پهلوی که در طول سلطنت خود، مردم را موظف به اطاعت و سپاسگزاری از شخص اول مملکت میدانست هرگونه مخالفت از سوی آنان را بر نمیتافت. او نهایتاً به جای تأکید روی شعارهایی چون: رسیدن به دروازههای تمدن بزرگ، انقلاب سفید، اصلاحات ارضی و صنعتی شدن کشور، مجبور به شنیدن صدای انقلاب مردم گردید...».
«گوادالوپ»، میدان تلاش برای بقای شاه
اجلاس گوادالوپ، یکی دیگر از عرصههای سوءتفاهم برانگیز در انقلاب اسلامی است. با این همه مصوبات کشورهای شرکت کننده در آن نشان میدهد که این مجمع نیز صرفاً برای بقای رژیم پهلوی تشکیل یافته بود. سیدمحمدهاشم پوریزدان پرست، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی در این مورد خاطرنشان کرده است:
«در کنفرانس گوادالوپ به علت اهمیت مسائل ایران و آنچه قرار بود برای جلوگیری از پیروزی انقلاب صورت بگیرد، آخرین تصمیمات و توافقات و هماهنگیها در این رابطه اتخاذ میگردد. این تصمیمات حدود دو هفته قبل از کنفرانس گوادالوپ و پس از مسجل شدن شکست دولت ازهاری گرفته شده و مقداری از آن نیز به اجرا درآمده بود. این سیاستها عبارتند از:
۱ ـ شاه که اینک به عنوان نقطه وحدت مخالفان درآمده است و نوک تیز حمله به سوی اوست، موقتاً باید از ایران خارج شود.
۲ ـ با توجه به اینکه ارتش شدیداً وابسته به شاه تربیت شده و با خروج شاه و با نفوذی که امام در ارتش پیدا کرده است، به زودی از هم خواهد گسیخت آن هم با توجه به اینکه قرار بود همراه شاه تعدادی از سران ارتش نیز خارج شوند، بنابراین باید از خروج رهبران ارتش جلوگیری و انسجام ارتش را حفظ کرد.
۳ ـ جهت سرکوب انقلاب و تصفیه رهبران آن باید ارتش آماده یکی از خونینترین کودتاهای تاریخ گردد.
۴ ـ باید با ایجاد اصلاحات ظاهری مختلف، انسجام نیروهای مخالف به هم زده شود و با دادن خواستهای مقطعی به بعضی از اقشار، آنان را از صفوف انقلاب جدا کرد و اعتصابات که کشور را فلج کرده است، خاموش کرد.
۵ ـ به علت نیاز به فرصت کافی برای انجام این امور، بازگشت امام باید به تأخیر بیفتد.
۶ ـ یکی از بلندپایگان نظامی امریکا که از اوضاع ایران و ارتش آن مطلع باشد، برای اداره ارتش و جلوگیری از هم پاشیدگی آن پس از خروج شاه و مهیا کردن آن برای کودتای خونین به ایران اعزام گردد. این شخص وظیفه داشت ضمن حفظ سلاحهای استراتژیک که در اختیار شاه گذاشته شده بود و نیز حفظ دستگاههای پیچیده جاسوسی امریکا در پایگاههای مخفی و آشکار امریکا در ایران، قراردادهای مهم و کلان نظامی را ظاهراً به دست دولت جدید لغو نماید و زمینه خروج دهها هزار مستشار امریکایی و خانوادههای آنان را که در ارتش ایران حضور داشتند و در صورت شکست کودتا میتوانستند به عنوان گروگان نیروهای انقلابی ضربات عظیم و غیرقابل جبرانی به منافع امریکا وارد سازند، فراهم آورد.
۷ ـ دولتی انقلابی نما، اما کاملاً وابسته و حتی در ظاهر مخالف امریکا با دادن وعده اصلاحات مورد نظر مردم، انقلاب را دچار انشقاق نموده و هدایت آن را از دست رهبران آن خارج ساخته و زمینه فروکش کردن و سرد کردن انقلاب را فراهم کند. (تلاش چند ماهه رادیو بیبیسی برای چهرهسازی و رهبرسازی در کنار امام و به اصطلاح خط موازیسازی که عمدتاً از چهرههای ملی گرا و وابسته به امریکا و انگلیس صورت میپذیرفت، در اینجا چهره خود را بهتر نشان میدهد.) همچنین این دولت موظف است تا قراردادهای مهم نظامی را از جانب ایران لغو کند.
۸ ـ در صورت شکست این دولت، ارتش کودتای خونین خود را آغاز و رهبران اصلی و دهها هزار نفر از کادرهای اصلی انقلاب و رهبران آن را تصفیه کند.
۹ ـ در صورت شکست اقدامات فوق، اقدامات آینده را با توجه به افراد نفوذی در انقلاب، به خصوص نفوذی در اطراف امام هماهنگ سازند...».
آخرین تکاپوی کارتر برای حفظ شاه در آخرین روزها
ورود ژنرال رابرت هایزر به ایران را میتوان آخرین تکاپوی جیمی کارتر برای حفظ حاکمیت محمدرضا پهلوی دانست. آنان میدانستند که با به زیر کشیده شدن شاه دشوار میتوانند با امام خمینی و حکومت انقلابی بعد به توافق برسند. با این همه هایزر با مشاهده شرایط جامعه ایرانی در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی دانست که مردم هر کودتایی را به ضدکودتا تبدیل خواهند کرد. تحلیل روزنامه گاردین در مورخه ۱۱ فوریه ۲۰۱۵، شاهدی بر این مدعاست:
«ژنرال هایزر در ۷ ژانویه، وارد تهران شد. چهار روز پس از آنکه کارتر تصمیم گرفت وی را به این مأموریت اعزام کند، رئیسجمهور و مشاورانش از سرعت حوادث در طول یک سال - که تظاهرات علیه سلطنت ۳۷ ساله شاه به انفجار و انقلاب کشیده بود- شوکه شده بودند. امریکاییها پذیرفته بودند که کار شاه تمام شده است و از تصمیم شاه برای انتقال قدرت به یک دولت غیرنظامی جدید به رهبری شاپور بختیار، قبل از ترک ایران برای تعطیلات طولانی - که به احتمال زیاد به معنی تبعید بود- پشتیبانی کردند. کاخ سفید نیز از عصبانیت در صفوف ارتش ایران آگاه بود. ژنرالهای ارشد شاه پیش بینی میکردند که ارتش در غیاب فرمانده کل قوا فرو بپاشد و بنابراین برای بسیاری از آنها به احتمال زیاد، به دست گرفتن فوری و سریع قدرت بهتر از صبر و انتظار برای یک حمام خون انقلابی بود. رئیسجمهور کارتر پیروزیاش را در انتخابات ریاست جمهوری با اعلام حمایت از حقوق بشر به دست آورده بود. هنگامی که وی سر کار آمد، شاه را زیر فشار گذاشت تا زندانیان سیاسی را آزاد و رژیمش را نیز لیبرالیزه کند. با در نظر گرفتن همین نکته، برای کارتر خیلی سخت بود که فرمان تکرار عملیات آژاکس را صادر کند؛ عملیاتی که از طریق آن سازمان سیا در سال ۱۹۵۳، به بازگرداندن شاه به تاج و تختش کمک کرده بود، اما در عین حال کارتر نمیتوانست کشوری را که دسترسی به میدانهای نفتی منطقه خلیج فارس را تأمین کرده بود، از دست بدهد. هایزر بعدها در خاطراتش نوشت: تا زمانی که یک دولت غیر نظامی وجود داشت، رئیسجمهور کارتر احساس میکرد که پس از خروج شاه ارتش باید متقاعد شود که فوراً و با تمام وزن خود از دولت حمایت کند، اما این کار چگونه میتوانست انجام شود؟ ظاهراً رئیسجمهور فکر میکرد، با اعزام فرستاده ویژه این کار شدنی است و یک مقام برجسته نظامی دارای تجربه دیپلماتیک و آگاهی گسترده از امور ایران که بتواند اعتماد رهبران نظامی ایران را جلب کند، برای این کار در نظر گرفته بود. ژنرال رابرت هایزر معاون فرماندهی عالی نیروهای امریکا در اروپا، نامزد بارز برای این کار بود. او در طول سال گذشته، بارها به تهران سفر کرده بود و به شاه و ژنرالهایش در مورد چگونگی بهبود تصمیمگیری در نیروهای مسلح توصیههایی کرده بود. کارتر هایزر را برگزید، چون معتقد بود ژنرال مورد اعتماد هر دو دولت بود...».