کد خبر: 984706
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۳
حتی حافظِ یک بیت شعرِ حافظ نیستیم
این روز‌ها اکثر ما مصرف‌کننده داده‌های ذهنی و علم دیگران هستیم. نیازی نمی‌بینیم خودمان کمی خلاقیت به خرج دهیم و تولید ایده و فکر کنیم. این بزرگ‌ترین آفتی است که جوامع امروز با آن دست به گریبانند. عده‌ای فکر می‌کنند و عده‌ای از فکر آن‌ها استفاده می‌کنند. همه ما عاشق شعریم و این از طبع لطیف ایرانی بودن‌مان ریشه می‌گیرد. اما همین حالا اگر به کسی بگویند یک بیت شعر از حفظ بخوان کسی حضور ذهن ندارد
مرضیه بامیری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: خیلی از ما جوان‌ها و میانسال‌ها از همین الان در حال ابتلا به آلزایمر پنهان هستیم. کسی را می‌شناسم که تمام رمز کاربری و رمز عبور همه کارت‌های بانکی و ایمیل‌ها و... را توی دفتر نوشته است. هر چند این یکی بهتر از سپردن به حافظه گوشی است. عده‌ای هم برای فرار از سپردن مطالب به ذهن‌شان شماره‌ها و عدد‌های رند یا تاریخ تولد و شماره شناسنامه‌شان را انتخاب می‌کنند.

قدیمی‌ها به حافظه خودشان متکی بودند
قدیم‌تر که هنوز گوشی موبایل و این‌همه مموری‌های رنگارنگ نبود زندگی معنای دیگری داشت. آدم‌ها روی ذهن خودشان حساب باز می‌کردند نه روی وسایلی که ساخته دست بشر هستند. پدرم حسابش آن‌قدر قوی است که مو لای درزش نمی‌رود. دقیق و سریع جمع و ضرب‌ها را پاسخ می‌دهد. می‌دانید چرا؟ زیرا به ذهن خودش متکی است و یاد نگرفته برای یک عمل ساده ریاضی به ماشین حساب پناه ببرد. خیلی از کسبه قدیمی سواد آنچنانی نداشتند، اما تمام حساب و کتاب‌های‌شان را با چرتکه انجام می‌دادند. اما حالا بچه‌های ابتدایی هم مجاز به استفاده از ماشین حساب هستند. درست وقتی که ذهن‌شان یاد می‌گیرد مسائل را حلاجی کرده و راه جواب گرفتن را تمرین کند، به او یک ماشین حساب می‌دهند تا خودش را خسته فکر کردن نکند. تکنولوژی بلا‌های دیگری هم سر مغزمان آورده است.

توی حوادث شماره‌ای به خاطر نمی‌آورید
فکر کنید اتفاقی برای‌تان افتاده، گوشی شما را دزد زده یا در حادثه‌ای خاموش شده است. شما چگونه به اقوام خود خبر می‌دهید؟ هر چه فکر می‌کنید شماره‌ای به خاطر نمی‌آورید. زیرا همه حافظه شما توی همان گوشی بود که حالا دیگر نیست. تکنولوژی مغز ما را تنبل کرده است. حاضر نیستیم به خودمان زحمت بدهیم شماره را به ذهن بسپاریم. بد نیست این حافظه را برای مواقع ضروری هم که شده به کار بگیریم و چند شماره مهم و کاربردی را ازبر کنیم. طرف آمده بود بانک می‌خواست فرم افتتاح حساب را پر کند، شماره تلفن خانه‌اش را نمی‌دانست. گوشی را درآورد و اسم «خونه‌مون» را جست‌وجو کرد.

گاهی توی اینستاگرام پیامی از دوستان خود می‌بینید که گوشی خود را گم کرده‌اند. آن‌ها اعلان عمومی می‌کنند که هر کس مایل است شماره‌اش را برای او بفرستد، زیرا او کسی را نمی‌شناسد. نمی‌دانم خوب است یا بد. شاید هم حجم اطلاعات آن‌قدر زیاد است که نمی‌شود همه را به ذهن سپرد و مغز را با ورودی‌های بی‌ارزش پر کرد.

جست‌وجوی پاسخ بازی‌های فکری در گوگل
نکته بعدی بازی‌های رایانه‌ای است، بازی‌هایی مثل کلماتیک آمیرزا و خیلی بازی‌های دیگر که تمرکز و حافظه شما را نشانه می‌رود. امیدوارم از آن جمله آدم‌هایی نباشید که تحمل ندانستن ندارند و بدون هیچ تمرکزی سراغ یافتن پاسخ در اینترنت می‌روند. پاسخ تمام بازی‌ها توی گوگل قابل دسترسی است و کسی مجبور نیست برای پشت سر گذاشتن یک مرحله زحمت بیهوده بکشد و وقت هدر بدهد!

قدیم‌ها وقتی یکی دستور شیرینی یا یک غذای جدید می‌داد آن را توی کاغذ یا گوشه دفتری می‌نوشت. هر وقت می‌خواست به آن پناه می‌برد و با تکیه بر اطلاعات همراهش آشپزی می‌کرد، اما حالا دسترسی به همه غذا‌ها آسان است. با یک کلیک ساده می‌شود غذا‌های آن سر دنیا را هم درست کرد و لذت برد. اما آیا اگر چند روز اینترنت قطع شود باز هم این‌همه غذای رنگارنگ و شیرینی متنوع پخته می‌شود؟ آیا کسی می‌تواند با یک دستور پخت ثابت و مشخص که از قبل توی ذهنش بوده کار کند؟
زندگی ماشینی مغز ما را تنبل کرده است. برای هر یاد آوردن و فکری راه حل داریم. مثلاًَ برای اینکه آدرسی که دیگران به ما به عنوان کروکی به صورت شفاهی می‌دهند یادمان نرود نرم‌افزار مسیریاب نصب می‌کنیم و بدون هیچ فشاری ما را تا مقصد رهنمون می‌کند.

مغز‌هایی وابسته به فضای مجازی
بحث را عوض کنیم. شما چقدر از اطلاعاتی که هر روز به خورد مغزتان می‌دهید استفاده می‌کنید؟ چقدر داده‌های دیگران در مواقع ضروری به کارتان می‌آید؟
همه ما روزانه وقت زیادی را صرف مرور یادداشت‌ها، استوری‌ها و پست‌های دوستان‌مان می‌کنیم. حتی آن‌هایی را که نمی‌شناسیم، می‌خوانیم و لذت می‌بریم. یکی را که خوش‌مان بیاید با اجازه یا بی‌اجازه توی صفحه خودمان کپی می‌کنیم تا دیگران هم لذت ببرند. هر روز شاهد متن‌ها و صبح به‌خیر‌هایی هستیم که یکی زحمت نوشتنش را کشیده و بقیه بی‌تفکر از آن استفاده می‌کنند. فرض کنید یکی می‌خواهد برای کسی پیام تبریک بفرستد چه می‌کند؟ تمام فضای اینترنت را زیر و رو می‌کند تا بهترین جمله را بیابد. یا گاهی توی صفحه‌اش جملات روشنفکری می‌گذارد از آدم‌های بزرگ. یعنی کلاس و شخصیتش را جمله‌هایی نشان می‌دهند که توی صفحه‌اش انتخاب می‌کند.

کسی تولید ایده و فکر نمی‌کند
این روز‌ها اکثر ما مصرف‌کننده داده‌های ذهنی و علم دیگران هستیم. نیازی نمی‌بینیم خودمان کمی خلاقیت به خرج دهیم و تولید ایده و فکر کنیم. این بزرگ‌ترین آفتی است که جوامع امروز با آن دست به گریبانند. عده‌ای فکر می‌کنند و عده‌ای از فکر آن‌ها استفاده می‌کنند. همه ما عاشق شعریم و این از طبع لطیف ایرانی بودن‌مان ریشه می‌گیرد. اما همین حالا اگر به کسی بگویند یک بیت شعر از حفظ بخوان کسی حضور ذهن ندارد. توی اولین برنامه دورهمی در فصل جدید، مهران مدیری دو نفر را نزد خود خواند و از آن‌ها خواست چند بیت شعر از حضرت حافظ بخوانند. هر دو خندیدند و حرف توی حرف که حضور ذهن ندارند. جالب بود که روز حافظ همه تریپ روشنفکری برمی‌دارند و توی صفحه‌شان شعرهایش را به اشتراک می‌گذارند، اما دریغ از یک بیت شعر. تأسف خوردم برای ایرانی بودنم. تأسف خوردم برای او که دانشجو بود و یک بیت حفظ نبود و آن یکی در شرف قاضی شدن بود و حتی از روی دیوان حافظ نمی‌توانست بدون اشتباه کلمات را ادا کند.

تجملات را بیشتر و تفکرات را کم می‌کنیم
اصلاً بعضی برنامه‌ها خودشان تحقیق جامعه‌شناسی هستند. می‌توانیم رفتار‌های اجتماعی را بی‌هیچ زحمتی تحلیل کنیم. توی همان برنامه دورهمی دو نفر آمدند تا درباره فلسفه یلدا حرف بزنند. پاسخ‌هایشان خنده‌دار بود و هدیه را هم گرفتند و سرمست سر جایشان نشستند، اما تأسف‌بار بود. آن‌ها به عنوان یک ایرانی که هر سال با شور و شوق دنبال برپایی یلدا هستند و هر سال هم رنگ و لعابش بیشتر می‌شود حتی نمی‌دانستند چرا یلدا، یلدا شده است؟ همه زورشان را زدند و آخر هم گفتند یلدا مؤنث است. یعنی خیلی از مردم کاری را می‌کنند که اطلاعاتی درباره‌اش ندارند. کورکورانه سنتی را پیش می‌گیرند بدون اینکه فلسفه‌اش را بدانند. اگر همین حالا یکهویی از شما بپرسند فلسفه نوروز چیست می‌توانید جواب دقیقی بدهید؟ ما همگی بنده عادت هستیم. به همه چیز عادت می‌کنیم. هر سال تجملات را بیشتر و تفکر را کمتر می‌کنیم. بیچاره بچه‌های ما که قرار است سنت‌های مذهبی و ملی را از ما فرابگیرند و ادامه‌دهنده این مسیر باشند، بدون اینکه چیزی بدانند. بدون اینکه قصه‌های ننه سرما و عمو نوروز را بدانند و بخوانند. طفلی بچه‌ها که قرار است با جهل و ندانستن پیش بروند. فقر مالی را می‌شود با کمک کردن درست کرد. می‌شود گرسنگی شکم را تحمل کرد. در این مقوله یک لقمه نان هم چاره‌ساز است، اما وای به ملتی که فقر فرهنگی گریبانش را بگیرد. وای به ملتی که با خواندن غریبه باشد. وای اگر نتواند از شاعر‌های نامی ایرانی یک بیت بخواند.

شما با این‌همه اطلاعات روزانه فضای مجازی که برایش وقت صرف می‌کنید چه می‌کنید؟ توی صفحات مختلف هستید و از هر کدام چیزی یاد می‌گیرید. آیا به موقع می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید؟ آیا این‌همه داده گرهی از مشکلات شما باز می‌کنند؟ آیا برای بهتر شدن حال بنفشه آفریقایی‌تان که چند روز است بی‌حال شده نسخه آماده‌ای دارید؟ آیا اگر با دوست خود به کوه بروید اطلاعات کوهنوردی صفحه‌ای که دنبال می‌کردید به کارتان می‌آید و دانشی به شما می‌افزاید؟ اگر جایی دور از خانه مجبور به آشپزی یک غذای ساده شوید چیزی از دستور‌هایی که خوانده‌اید و هر روز لایک کرده‌اید به خاطر می‌آورید؟ اگر توی یک جشن شرکت کرده و بخواهند از فلان فیلسوف یک جمله یا از فلان کتاب یک حکایت تعریف کنید می‌توانید یا می‌گویید حضور ذهن ندارید؟

ما چیزی را یادداشت نمی‌کنیم. آن‌قدر اطلاعات در دسترس‌مان است که فکر نمی‌کنیم ممکن است این منبع اطلاعات برای مدتی قطع یا دچار نقص شود. آن‌وقت است که کمیت زندگی‌ها می‌لنگد. آن‌وقت است که تازه می‌فهمیم ذهن و حافظه مان چند- چند است و ما در پروراندنش چقدر موفق بوده‌ایم؟ ما اطلاعات مکتوب نداریم و اگر موتور‌های جست‌وجوگر را از ما بگیرند مغزمان تهی از اطلاعات می‌شود. ما کم مطالعه می‌کنیم. مطالعه به معنای واقعی کلمه و نه صرف نشستن و کتاب قصه را ورق زدن. ما غیبت و آهنگ گوش دادن با هدفون را توی مکان‌های عمومی بیشتر دوست داریم تا خواندن کتاب. اگر همه چیز به عقب بازگردد و ما دنیای بدون اینترنت و موبایل را تجربه کنیم چه چیزی برای انتقال به نسل بعدی خواهیم داشت؟ بهتر نیست به جای وقت گذاشتن روی مطالعه‌هایی که آبی ازشان گرم نمی‌شود و فقط از سر هم چشمی لایک می‌شود کمی کتاب بخوانیم یا اطلاعات مفید روزانه را یادداشت کنیم؟

حافظه خود را به شیوه‌های مختلف تقویت کنید
یکی از راه‌های تحریک ذهن برای قوی بودن، پیاده‌روی روزانه است. اگر قرار است از شر این زندگی یکنواخت و ماشینی خلاص شده و دوباره به دانش خودمان تکیه کنیم لازم است به دستور آدم‌هایی که این تکنیک را آموخته‌اند عمل کنیم و پیاده‌روی یکی از این آموخته‌هاست. دیگر اینکه آنچه برایتان خوشایند است و در طول روز می‌آموزید آن را یادداشت کنید. یادداشت باعث می‌شود آن مطلب در ذهن‌تان جاگیر شود. فرقی نمی‌کند این داده چه باشد. می‌تواند یک آموزه روانشناسی باشد یا یک جمله تأثیرگذار روی دیوار‌های مترو.

سعی کنید بعد از این با آدم‌های باهوش‌تر از خودتان حشر و نشر داشته باشید. رقابت با آن‌ها شما را فعال‌تر و میل به دانایی را در شما افزون‌تر می‌کند. بعد از این توی مهمانی‌ها برای تقویت حافظه وقت بگذارید. بعضی رقابت‌های جذاب مانند ادابازی شما را به تفکر وامی‌دارند. پانتومیم هم بد نیست، لب‌خوانی و...

ورزش و غذای سالم را فراموش نکنید. عادت کنید اهل برنامه‌ریزی باشید. توی رختخواب دست از سر موبایل‌ها بردارید و کمی با خودتان خلوت کنید. مکتوب یا کاملاً ذهنی، برنامه‌های فردا را برای خودتان تدوین کنید. به جای دیدن پشت هم سریال‌های تلویزیونی کمی برای مغز خودتان وقت بگذارید و برای مشکلات و مسائل مختلف راه حل پیدا کنید. کمی با خانواده وقت بگذرانید. جدول حل کنید و کمتر توی اینترنت دنبال جواب بگردید.

گاهی یک بیت شعر مورد علاقه‌تان را حفظ کنید و آن را برای کسی بخوانید تا در مغزتان ثبت شود. نگران مغزتان نباشید. اگر از گنجایش آن باخبر شوید مغزتان سوت می‌کشد. شما همه چیز را به خاطر بسپارید. نگران پر شدن داده‌ها نباشید. اطلاعات غیرضروری به راحتی قابل حذف شدن هستند. اگر می‌خواهید در دنیای پر رمز و راز امروزی دوام بیاورید حتماً اطلاعات خود را به‌روزرسانی کنید. یادتان باشد زمان منتظر کسی نمی‌ماند. اگر غفلت کنید این شمایید که می‌بازید. دنیا بدون توقف حتی بدون شما در حرکت است. خودتان مشخص می‌کنید که کجای دنیا بایستید.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار