جوان آنلاین: غذا بخشی از هویت خانوادگی است. همانطور که لهجهها و رسم و رسوم از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود، غذا هم حامل خاطرهها و فرهنگهاست. برای نوجوانی که در عصر فست فود و غذاهای آماده بزرگ میشود، غذاهای سنتی به او میآموزد عادت سالم، بخشی از میراث خانوادگی اوست. جامعهشناسان معتقدند انتقال عادتهای غذایی بین نسلها، یکی از پایدارترین اشکال انتقال فرهنگی است. در ادامه، روایتهایی از خانوادههای ایرانی را میخوانیم که در آنها غذا حلقه اتصال بین نسلها شده است.
زهرا، مادر دو فرزند دبستانی است. او میگوید: «مدتی بود بچههایم تحت تأثیر تبلیغات تلویزیونی، مدام میخواستند پیتزا و همبرگر درست کنم. من هم برای آرام کردنشان کوتاه میآمدم، اما دیدم اگر این روند ادامه پیدا کند تبدیل به عادت میشود. کمکم شروع کردم به جایگزین کردن غذاهای خانگی. مثلاً به جای مرغ سوخاری بیرون، در خانه مرغ را با ادویه و سبزیجات کبابی میکردم. بچهها اول غر میزدند ولی وقتی دیدند شکل و رنگ غذا جذاب است، کمکم عادت کردند. حالا خودشان درخواست میکنند همان مرغ سوخاری خانگی را درست کنم.»
مادربزرگی که در همسایگی ما زندگی میکند نیز میگوید: «هر هفته نوههایم را دور هم جمع میکنم. برایشان آش رشته یا قورمه سبزی میپزم. بعضی وقتها که خستهاند، میگویند کاش پیتزا سفارش بدهیم، اما وقتی بوی آش رشته بلند میشود همه دور سفره جمع میشوند. آنها باور کردهاند غذا فقط خوردن نیست بلکه بهانه است تا اعضای خانواده دور هم جمع شوند.»
علی، نوجوان ۱۶ ساله تعریف میکند: «تا همین چند سال پیش عاشق فست فود بودم، اما وقتی دیدم پدر و مادرم چطور هر شب با حوصله غذا درست میکنند، کمکم یاد گرفتم غذا فقط شکم سیرکن نیست. حالا که بزرگتر شدهام مادرم اجازه میدهد گاهی آشپزی کنم. عدسی، نیمرو یا حتی پاستا. حس خوبی دارد وقتی خانواده از غذایی که پختهام تعریف میکنند.»
پدری هم گفت: «سفرههای خانوادگی ما سه نسل را دور هم جمع میکند. پدربزرگ، فرزندان و نوهها. وقتی همه کنار هم دیزی میخوریم، بچهها یاد میگیرند غذا یعنی دور هم بودن.»
بیتردید مادر شاهکلید هر نقشی در خانه است. او در شکل دادن عادتهای غذایی خانواده هم نقش اساسی دارد به همین دلیل امروز که کودکان و نوجوانان با سیل تبلیغات پرزرق و برق انواع غذاهای پرضرر روبهرو هستند باید این نقش را بیشتر از همیشه با خلاقیت طرح کنند، چراکه اگر سفرههای سادهشان را با سلیقه مادرانه همراه کنند آن وقت است که رنگ و بوی تازه میگیرد و میتواند رقیب فست فودها شود.
یکی از این مادران سه فرزند دارد. در یک تماس تلفنی از خلاقیتش در طراحی سفره با سلیقه فرزندانش صحبت کرد. او گفت: «بچهها عاشق کارتون و شخصیتهای کارتونیاند. برای اینکه به غذاهای سالم علاقهمند شوند، سوپ را به شکل صورت خندان تزئین میکنم یا کتلتها را به شکل حیوان درست میکنم. آنها با خنده میخورند و دیگر بهانه نمیگیرند. همین بازی ساده باعث شده سبزیجاتی مثل هویج و کلم بروکلی برایشان جذاب شود.»
خانم رضایی، معلم است و یک دختر ۱۰ ساله دارد. میگوید دخترش بدغذاست ولی توانسته است او را به سالم خوردن عادت دهد. رضایی میگوید: «به دخترم یاد دادم آشپزی بخشی از یادگیری است. وقتی با هم سالاد درست میکنیم، درباره ویتامینها و مواد غذایی هم صحبت میکنیم. برایش مثل کلاس درس شده است. او حالا وقتی چیزی میخورد، خودش میپرسد مامان این چه خاصیتی دارد؟ این نگاه آگاهانه، عادت غذایی سالمی برای او درست کرده و باعث شده است کمی از مشکل بدغذاییاش حل شود.»
غذا در کنار رساندن مواد مورد نیاز به بدن ولی بهانهای برای کنار هم بودن است. جشنها، اعیاد و حتی دورهمیهای ساده خانوادگی با غذا معنا پیدا میکند. از سفرههای محرم و نذری گرفته تا میهمانیهای ساده خانوادگی، غذا همیشه نمادی از پیوند اجتماعی بوده و است.
خانم کریمی میگوید: «ما در خانوادهمان رسم داریم هر جمعه دور هم جمع شویم. مهم نیست غذا چه باشد، گاهی یک قابلمه ماکارونی است، گاهی هم آبگوشت، اما همین دورهمیها برای بچهها دلچسب است. آنها یاد گرفتهاند غذا یعنی همبستگی.»
دختر نوجوانی هم میگفت: «مادرم همیشه برای تولدها کیک خانگی میپزد. شاید به اندازه کیکهای بیرونی شیک نباشد، اما برای ما خاصتر است. چون همه با هم کمک و در تهیه آن با اشتیاق همکاری میکنیم. همین باعث شده است یاد بگیریم در جمع خانواده باید شاد بود و همکاری کرد.»