سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: کودکان در یک سنی علاقه زیادی به مشارکت در کارهای خانه دارند. دلشان میخواهد برای انداختن سفره یا چیدن میز کمک کنند. دخترها دوست دارند با احتیاط کمی سالاد درست کنند، اما مادرها اغلب نگران هستند. نگران ریختن آب روی فرش، سر خوردنشان روی سنگ، کثیف کردن آشپزخانه و دهها نگرانی دیگر. نمیگذارند کودک تجربه کند.
برخی والدین تمیز بودن را به مسئول بار آوردن بچهها ترجیح میدهند. مدام به خودشان میگویند حالا برای مسئولیت دادن زود است و مدام آن را به تأخیر میاندازند. اگر کودکی را ببینند که خانه را جارو میزند یا میز را دستمال میکشد مادرش را شماتت میکنند که چطور دلش آمده از طفل معصوم کار بکشد؟! خبر ندارند که مادر بیچاره به عمد و از سر علاقه کودک به او کار سپرده و بعداً با انرژی و وقت بیشتری دوباره همه جا را تمیز میکند، اما آن لحظه دلش نیامده ذوق همکاری فرزندش را کور کند و اجازه داده تا طعم همکاری بچشد. بعضی مادرها تا سن مدرسه خودشان لباس و تخت بچهها را مرتب میکنند. وضع بعضی مادرها بدتر است و هر روز برنامه درسی را هم خودشان آماده میکنند. حتی یادداشتها را چک میکنند که کاری از قلم نیفتاده باشد. گاهی بند کفشهایشان را به بهانه خوابآلود بودن کودک، میبندند. چنین کودکی هرگز فرصت مسئولیتپذیری را نمییابد. کمکم به شانه خالی کردن و تأخیر انداختن تعهداتش عادت میکند. کمی که بزرگتر شد به سختی میتوان یادش داد اتاقش را مرتب کند. یادش داد هر شب برای مراقبت از دندانهایش مسواک بزند و...
کودکان باید یاد بگیرند میان خواستهها و تعهداتشان تعامل درست برقرار کنند. اگر قرار است از خواهر کوچکشان مراقبت کنند و از طرفی دوست دارند با دوستشان بازی کنند لازم است تعادلی میان این دو خواسته باشد و اگر لازم باشد، برای انجام مسئولیت مهمی که بر عهدهاش نهادهاند دست از خواسته و انگیزه خودش بردارد. یا اگر قرار بوده حتماً اتاقشان را مرتب کنند میتوانند به قیمت از دست دادن فیلم مورد علاقهشان این کار را انجام دهند.
باید پذیرفت که بعضی تعهدات برای کودکان رنجآور است، اما باید برای انجامشان ثابتقدم ماند. مثلاً کودکی برای رفتن به مدرسه مجبور است از یک مهمانی بگذرد. یا تماشای یک مسابقه مهم را به خاطر انجام تکالیفش از دست میدهد، اما یاد میگیرد که گاهی باید از خواستههایش از سر مصلحت بگذرد.
برنامهریزی روزانه اصل مهمی در مسئول کردن کودکان است. باید از همان سالهای آغازین مدرسه یاد بگیرند برای کارهایشان برنامهریزی کنند. اینگونه میآموزند که میان کار و بازی و تعهداتی که نسبت به خانواده دارند رابطه درستی برقرار کنند و همه آنها را به بهترین نحو انجام دهند. نظم با سختگیری فرق دارد. برنامه داشتن بچهها را مسئول میکند. یاد میگیرد انتخابهایش میتواند موجب موفقیت یا شکست در کارهایش بشود. یاد میگیرد با نظم دادن به کارهای روزانه تمام اهدافش را دنبال کند.
برای بچهها اگر قرار است فرمان انضباطی صادر کنید بهتر است دستورتان دور از پیچیدگی باشد. اگر به کودک بگویید گلها را آب بده، حیاط را جارو کن و گلدانهای خالی را از کنار حوض بردار راحتتر درک میکند از فرمان حیاط را باید تو مرتب کنی! پس خواستهها و وظایفشان را در چند مرحله برایش شرح دهید. کودک اگر کار درستی انجام داد او را تشویق کنید. نشانش بدهید که انجام مسئولیتش را دیدهاید و برایتان مهم است. قدردانی از او را هر چند کارشان کوچک است به زبان بیاورید، اما یادتان باشد برای عمل به تعهداتش پاداشهای پرهزینه ندهید. اگر اتاقش را مرتب کرد یا خودش کاردستی مدرسهاش را با راهنمایی شما درست کرد لازم نیست به او قول شهر بازی یا خرید فلان وسیله را بدهید. کافی است او را به عنوان پاداش دعوت به همکاری کنید. از او بخواهید در شام درست کردن دستیارتان باشد یا مواد کیک را بدهید او قاطی کند. این بهترین تشویق برای اوست. او دوست دارد مسئولیت مربوط به دنیای بزرگترها را به او بسپارید. اگر بخواهید تخم مرغها را بشکند یا گوشت را ورز بدهد انگار دنیا را به او دادهاید. لازم نیست مدام برای تعهداتش پول خرج کنید.
برای مسئولیتپذیر کردن کودکان او را شرطی نکنید. به او نگویید اگر مشقهایت را بنویسی تو را پارک میبرم. نگویید اگر این خوراکی را نخری اجازه میدهم بستنیای که دوست داری بخری. اینگونه ذهن کودک شرطی میشود و مدام برای انجام هر کاری برایتان شرط میگذارد. این عادت بسیاری از کودکان است که والدین با آن درگیرند. به عنوان مثال آنها نپذیرفتهاند که همراهی والدین در مهمانیها جزو وظایفشان است. به همین دلیل اگر بخواهید جایی بروید که او خیلی دوست ندارد برایتان شرط میگذارد که به این شرط میآیم.
اگر آنها را شرطی کنید بچهها را «یک- هیچ» جلو انداختهاید، چون با این رویه آنها مدام خواستههای جدیدشان را از شما طلب میکنند و وقتی شرطی نگذارید کاری انجام نمیدهند.
بیثباتی والدین در انجام تعهداتشان باعث بیاهمیت جلوه دادن این امر توسط کودکان میشود. اگر مادر یا پدر به وظایفی که دارند به درستی عمل نکنند یا آن را جدی نگیرند کودک به همین شیوه تربیت میشود و در آیندهای نه چندان دور نمیتوانید هیچ کاری به او بسپارید تا انجام دهد. شوق داشتن برای انجام وظایف را یاد نگرفته و مدام برای کارهایش آه و ناله میکند، زیرا او کنار مادری رشد کرده که برای وظایف مادریاش مدام شکوه کرده و پخت و پز و رفت و روب را تکراری و کسلکننده میداند. یا پدرش از کار در بیرون خانه خسته شده و مدام تکرار میکند که به خاطر شما دوام آورده و ادامه میدهد. برادرش از نان خریدن شانه خالی میکند و اعضای خانواده سر بردن زبالهها بیرون خانه باید قرعه بیندازند. در چنین خانهای نمیشود انتظار پرورش یک کودک مسئول و متعهد را داشت. در چنین خانهای نمیشود انتظار داشت کودک قبل از انجام هر کاری خوب اندیشه کند و سپس دست به تجربه بزند. چنین کودکی نیازی به متعهد بودن حس نمیکند و هرگز برای عدم تعهداتش بازخواست نمیشود. باید به کودک مسئولیتهای تازه سپرد. او مدام در حال تجربه کردن است و مسئولیتهایش هر سال جدیتر میشود.
به بچهها مسئولیت انجام بعضی کارها را بدهیم. بگذاریم در حین کودکی کردن بیاموزند. آنها ثبتکننده ذهنی قدرتمندی دارند. زود به خواسته تربیتی شما میرسند. کافی است مسئول کردن آنها دغدغهتان باشد. کافی است بپذیرید و با خودتان کنار بیایید که مهربانی مادرانه در انجام دادن کارهایشان نیست. گاهی باید جدی بود و از آنها اجرای تعهد خواست. باید بدون دلسوزیهای مادرانه بخواهید خودشان تکالیف مدرسه را انجام دهند. اگر فیلم دیدن را بر تکالیف مقدم دانستند اجازه دهید یک بار با عواقب بیمسئولینی خود روبهرو شوند. باور کنید با یک بار تنبیه شدن یا خجالت کشیدن جلوی همکلاسیهایش آسمان به زمین نمیرسد و اتفاقی برای غرور کودکانهاش نمیافتد. او فقط میپذیرد بهای بیمسئولیتی خود را بپردازد، موقع کودکی با تنبیه در خانه یا مدرسه و وقتی بزرگ شد تنبیه از سوی قانون.