زنگ افتتاحیه المپیاد ورزشی در مدارس کشور به صدا درآمد، اما درست در همان لحظه، هزاران دانشآموز در دورافتادهترین روستاها و مناطق محروم کشور، بدون حتی یک توپ برای بازی و بدون معلم تربیتبدنی در انتظار معجزه عدالت آموزشی ماندهاند.
المپیاد ورزشی درونمدرسهای، طرحی است که از سال ۱۳۹۳ با هدف ارتقای تحرک، نشاط و رقابت سالم میان دانشآموزان آغاز شد. طبق این طرح، مدارس مختلف در رشتههایی مانند فوتبال، والیبال، دو و میدانی، تنیس روی میز، بدمینتون و بازیهای بومیمحلی مسابقات برگزار میکنند و برگزیدگان این رقابتها به مراحل منطقهای و کشوری راه پیدا میکنند. این طرح در ظاهر یک گام مثبت در جهت تقویت نشاط و عدالت تربیتی به نظر میرسد، اما در واقع، فاصله میان این آرمانها و آنچه در عمل اتفاق میافتد، به قدری عمیق است که گاهی صدای زنگ ورزش هم به گوش برخی از دانشآموزان نمیرسد. در مدارس کمبرخوردار، جایی که امکانات حتی برای یک بازی ساده وجود ندارد و معلمان تربیتبدنی بین چند مدرسه سرگردانند، این المپیاد بیشتر شبیه به یک رؤیا میماند؛ رؤیایی که همچنان در دل مشکلات و نابرابریها محصور شدهاست.
تردیدی نیست برگزاری المپیاد در شرایط نابرابر، مثل چسب زدن بر زخم کهنهای است که نیاز به درمان دارد. وقتی عدالت در دسترسی به ابتداییترین امکانات ورزشی رعایت نمیشود، صحبت کردن از سلامت و نشاط نسل آینده، تنها شعاری زیبا در مراسمی پر زرق و برق است.
طبق آمار رسمی، کشور به حداقل ۵۰ هزار معلم تربیتبدنی نیاز دارد، در حالی که اکنون تنها ۳۴ هزار معلم فعال وجود دارند، یعنی کمبود ۱۵هزار معلم. این عدد فقط یک آمار نیست، بلکه نشانهای از شکاف عمیق در اجرای عدالت آموزشی است.
کافی است دانشآموزی را تصور کنید که در مدرسهای دورافتاده درس میخواند، جایی که حیاطش خاکی است و زنگ ورزشش سالها به صدا در نیامدهاست. حالا همین دانشآموز میشنود آموزشوپرورش، «زنگ المپیاد درونمدرسهای» را به صدا درآورده و از تحول بزرگ سخن میگوید. او چطور باید این حرفها را باور کند؟ بدون شک واژه المپیاد برای این دانشآموز، تنها یک واژه دور از واقعیت است.
اتفاقاً دانشآموزان مناطق محروم بیش از همه به توجه نیاز دارند. چون دانشآموزی که در کلانشهری مثل تهران درس میخواند، معمولاً خودش را به کلاسها و باشگاههای ورزشی میرساند، امکانات خارج از مدرسه دارد و فرصتهای بیشتری برای تحرک و تفریح سالم در اختیارش است، اما دانشآموز محروم در دورافتادهترین نقطه کشور، حتی نمیداند کلاس ورزش چه زمانی قرار است برگزار شود، چراکه به دلیل کمبود نیروی انسانی، این کلاس برای او و همکلاسانش معمولاً تعطیل است.
در همین حال، وزیر آموزش و پرورش در مراسم افتتاحیه المپیاد ورزشی درونمدرسهای بر ضرورت فراگیری حداقل یک مهارت ورزشی توسط هر دانشآموز تأکید و این موضوع را به عنوان یکی از مأموریتهای اصلی مربیان تربیتبدنی در سال تحصیلی جدید معرفی کرد: «تلاش ما بر این است که با طراحی سازمانیافته و دقیق، علاقهمندی دانشآموزان به هر رشته ورزشی را شناسایی و به آنها متصل کنیم، به گونهای که این فعالیتها نهتنها در محیط مدرسه بلکه در کانونهای بیرون مدرسه و فدراسیونها نیز استمرار یابد.»
وزیر آموزش و پرورش همچنین گفت که برای تحقق این هدف، نیاز به یک سازوکار منظم و مدون وجود دارد؛ از جمله تهیه نرمافزاری که بتواند پرونده ورزشی هر دانشآموز را ثبت و پیگیری کند: «باید پرونده ورزشی و سلامتی هر دانشآموز را در اختیار والدین قرار دهیم تا با همکاری آنها بتوانیم این مهارتها را در کودکان تقویت کنیم، چراکه مهارتهای ورزشی امروز به یکی از بهترین، جذابترین و مهمترین مهارتهای فرد در محیط اجتماعی تبدیل شدهاست.»
این سخنان وزیر در حالی مطرح میشود که در عمل بسیاری از مدارس روستایی و مناطق محروم از ابتداییترین امکانات ورزشی و حتی معلمان متخصص برخوردار نیستند. واقعیت تلخ این است که بیشتر دانشآموزان این مناطق حتی فرصتی برای تجربه سادهترین انواع فعالیتهای ورزشی ندارند، چه برسد به اینکه بتوانند یک مهارت ورزشی را یاد بگیرند یا اینکه در المپیادی رقابتی شرکت کنند!
در همین رابطه، معاونت تربیتبدنی و سلامت وزارت آموزشوپرورش نیز المپیادهای ورزشی درونمدرسهای را بخشی از برنامههای کیفیتبخشی به حوزه تربیتبدنی و سلامت دانشآموزان توصیف کردهاست. به گفته او، تلاش شده تا با توجه به مؤلفههای مختلف از جمله تأمین نیروی انسانی، ارتقای سطح کیفی معلمان، و فراهمسازی فضا و تجهیزات مورد نیاز، این طرح به عنوان یکی از برنامههای مهم در مسیر ارتقای کیفیت درس تربیتبدنی و گسترش فعالیتهای ورزشی در مدارس اجرا شود.
با این حال، فاصله میان اهداف این برنامه که بیش از ۱۰ سال از آغاز آن میگذرد و واقعیت میدانی مدارس، بسیار عمیق و چشمگیر است. بدون شک، اگر واقعاً دغدغه سلامت و تربیتبدنی نسل آینده را داریم، باید فراتر از اجرای نمادین برنامهها حرکت کنیم و عدالت آموزشی را در عمل محقق سازیم، به گونهای که دسترسی به ورزش برای همه دانشآموزان، نه یک شعار، بلکه یک حق تضمینشده باشد.
ورزش نباید امتیازی ویژه برای مدارس برخوردار باشد، بلکه باید فرصتی برابر برای همه کودکان و نوجوانان این سرزمین باشد. زنگ ورزش باید در هر گوشه ایران، از مدرسهای در کلانشهر تا کلاسی در دل یک روستا، با صدای عدالت و برابری به صدا درآید.