قدیمیترها خوب یادشان میآید، اوایل دهه ۷۰ شمسی بود که خبرهایی جسته و گریخته از حرفهایشدن فوتبال ژاپن به گوش میرسید؛ همان سالهایی که ژاپنیها با بهکارگیری بازیکنان پا به سن گذاشته و در آستانه بازنشستگی اروپایی و امریکایجنوبی «جیلیگ» را راه انداختند تا سری در سرها دربیاورند.
باز هم حتماً یادتان است که زیاد جدی نگرفتیم کار آنها را، تصور این بود که آنها هم در مسیر کشورهای عربی فقط در حال ریختوپاشکردن بیهوده هستند و نتیجهای نمیگیرند. درست همان سالها بود که کارتون فوتبالیستها را ساختند و با آن نشان دادند که قهرمان جهان شدهاند. تمام این اتفاقات جلوی چشم ما رخ داد؛ مایی که خودمان را آقای آسیا مینامیدیم، مایی که در باد سه قهرمانی آسیا که دیگر هیچگاه تکرار نشد و نخواهد هم شد، خوابیده بودیم و ته دلمان به ژاپنیها میخندیدیم و میگفتیم «باشد حتماً قهرمان
جهان میشوید.»
سیوچند سال بعد از آن روزها حالا خبر میرسد که ژاپنیها میخواهند از آسیا جدا شوند، علتش هم کاملاً مشخص است، آنها باور دارند فوتبالشان باید در سطحی بالاتر از چارچوب فعلی رقابت کند. مهمتر اینکه ژاپن تنها تیم فوتبال آسیا محسوب میشود که در بین ۲۰تیم برتر رنکینگ دنیا قرار دارد و همچنین با بیشترین تعداد لژیونر و البته با هدف قهرمانی در جام جهانی، جایگاه خود را در صدر فوتبال آسیا تثبیت کردهاست. چند سال قبل رئیس فدراسیون فوتبال ژاپن در مصاحبهای رسماً اعلام کرد که آنها درصدد هستند سال ۲۰۵۰ یک بار دیگر میزبانی جام جهانی را بگیرند و در این سال قهرمان جهان شوند.
توجه کردید، یک برنامهریزی کاملاً دقیق و روی اصول، یک حرفهایشدن به تمام معنا، ژاپنیها حالا میخواهند کنفدراسیون شرق آسیا را تشکیل دهند؛ کنفدراسیونی با عضویت کشورهای کرهجنوبی، چین، کرهشمالی و احتمالاً اندونزی، ویتنام، تایلند و سنگاپور، حتی ممکن است استرالیا و نیوزیلند هم به آنها ملحق شوند و این یعنی بر هم خوردن تمام معادلات فوتبال آسیا، یعنی محو شدن فوتبالهای پولکی به خصوص در غرب آسیا که بدون پشتوانه درست فقط پولپاشی میکنند و با همین پولپاشیهای فسادآفرین سر پا ماندهاند.
بگذریم، ژاپنیها مسیر حرفهایشدن را درست طی کردهاند و حالا به عنوان آقای فوتبال آسیا با شعار اینکه سطحشان بالاتر از آسیاست (و واقعاً هم است) میخواهند خود را از فوتبال پولکی غرب آسیا و حاکم بر AFC نجات دهند. اینکه موفق شوند یا نه و اینکه اصلاً طرحشان مورد موافقت مراجع بالاتر قرار بگیرد یا نه فعلاً مطرح نیست، مهم این است که فوتبال مثلاً حرفهای ما الان کجای داستان است؛ فوتبالی که ۳۰ سال قبل ژاپنیها را مسخره میکرد، حالا و ۳۰ سال بعد حسرت داشتن یک زمین چمن فوتبال ژاپن را دارد. چراییاش کاملاً مشخص است؛ ژاپنیها هم مدیر کاربلد داشتهاند و هم برنامه درست و ما هیچکدام را نداشتهایم، در عوض تا دلتان بخواهد بیتالمالخور داشته و بیتالمالخور پرورش دادهایم. ژاپنیها پروندهسازی نکردند که خود را هر طور شده حرفهای نشان دهند؛ کاری که فدراسیون فوتبال ایران بارها و بارها انجام داد تا تیمهای بدهکارش را حرفهای نشان دهد.
ژاپنیها ۳۰ سال قبل با به کارگیری بازیکنان باتجربه اروپایی و امریکایجنوبی شروع کردند، اما حالا خودشان هستند و خودشان، آنها مسیر حرفهایبودن را برخلاف ما درست طی کرده و حالا روی پای خودشان ایستادهاند. سالهاست روی پای خودشان ایستادهاند و بیهوده نیست که این تعداد بازیکن لژیونر تأثیرگذار در فوتبال اروپا دارند؛ آماری که تا چند سال پیش در اختیار ما بود، اما امروز ما کجا هستیم و ژاپنیها کجا.
چشمبادامیها در مسیر پیشرفت خود حتماً به قهرمانی جهان میرسند، چون بابرنامه هستند و ما حتماً درجا خواهیم زد، چون فقط شعار میدهیم و حتی امروز که فوتبالمان در حال سقوط است، نمیخواهیم از گذشته درس بگیریم.