سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- محمد مهر: متأسفانه سالهاست نوعی پنهانکاری و ابهام در خصوص مشکلات مربوط به اخلاق جنسی در میان مسئولان، رسانهها و خانوادههای ما در جریان است و با وجود آن که تقریباً همه ما متفقالقول هستیم که با پنهانکاری و نادیده گرفتن نمیتوانیم به نقصانهایی که در حوزه درمان و پیشگیری و بهداشت روانی وجود دارد پاسخ بدهیم، اما عموماً در بر پاشنه وضعیت سکوت میچرخد. امروز بخشهایی مهم از بهداشت روانی، ذهنی و تن انسان با رفتار جنسی سالم گره خورده است، رفتاری که باید به زبانی علمی و با ادبیاتی جامع در اجتماع ما اشاعه یابد، اما به نظر میرسد نه رسانهها و نه نهادهای ما در این باره توجیه نشده و عزم جدیای در این باره ندارند، اما چرا وضعیت اینگونه است؟ اگر همه ما معترف هستیم که در زمانه جدید حفاظت از ذهن و روان نوجوانها، جوانها، بزرگسالان و پرهیز از رفتارهای پرخطر جنسی و در معرض بیماریهای تن و روان قرار گرفتن نیازمند تدوین ضوابط و آموزشهای دقیق جنسی است، چرا در این باره کار روشنی صورت نمیگیرد؟
شاید با دو زاویه و رویکرد بتوان به این سؤال پاسخ داد. اول این که بخش اعظمی (و نه همه) از محتواهای علمی و رسانهای که در غرب در این باره تهیه و تدارک دیده میشود و احتمالاً به عنوان دستورالعمل مبنای توزیع قرار میگیرد، به هر حال متأثر از بنیانها و رهیافتهای فرهنگی دیگری است که لزوماً با فرهنگ و آموزههای ما ممکن است تناسبی نداشته و به هر حال این فرآوردههای آموزشی و رسانهای متصل به انسانشناسی و روانشناسی غیردینی است که ممکن است برای فرهنگ بومی ما دردسرساز باشد. نکته دومی که نباید از نظر دور داشت این است که رسیدن به یک اخلاق جنسی متناسب با زمان و عناصر مدرنی که امروز وارد زندگی ما شدهاند با در نظر گرفتن پیشینههای فرهنگی و باورهای اصیل ما نیازمند تحقیقات و پژوهشهای جدی محققان و صاحبنظران این رشتههاست. در واقع امروز دست رسانهها و خانوادههای ما در توصیه اخلاق جنسی به خانوادهها و فرزندان خالی مانده است چراکه تولیدات چندانی در این حوزه عرضه نمیشود. این جاست که بیش از آن که پای شرم و احتیاط و محافظهکاری در میان باشد، پای دست خالی و بدون محتوا در میان است.
از افراط و تفریط غرب تا اغفال و غفلت ما
واقعیت این است که ما سالهای بسیاری را که میتوانستیم کرسیهایی را در دانشگاهها، حوزههای علمیه و مراکز تحقیقاتی به این مهم اختصاص دهیم با اغفال و غفلت در برابر فرهنگ غرب از دست دادهایم. این همه در حالی است که روز به روز با مواجهه بیشتر ما با مظاهر تمدن غرب که روییترین لایههای آن در سکس و خشونت غلت میخورد و غوطهور است، بیشتر جای خالی اخلاق جنسی متأثر از رهیافتهای اسلامی را حس میکنیم، دستورالعملهایی که بتوان متناسب با ظرفها و ظرفیتهای سنی و جنسی مخاطبان ارائه کرد.
نکته مهم در این میان بررسی اخلاق جنسی عرفی و تفاوتهایش با آن چیزی است که در اسلام مطرح شده است. درباره اخلاق جنسی غرب که امروزه متأسفانه در تولیدات فرهنگی این فرهنگ پرهیاهو خود را نشان میدهد و قاعدتاً جامعه ما را هم تحت تأثیر قرار میدهد آنچه میتوان گفت: این است که این فرهنگ همچنان در فاز افراط و تفریط به سر میبرد، یعنی اگر روزگاری تمدن غرب تحت تأثیر فرهنگ کلیسایی در فضای پلید دانستن رابطه جنسی و حتی ازدواج قرار داشت امروز از آن سوی بام افتاده، گرچه در سالهای اخیر به نظر میرسد که دوباره دولتمردان غرب میخواهند نوعی مرزبندیهای جنسی را به ویژه در اروپا احیا کنند، اما به نظر میرسد غرب همچنان از آن تونل تاریک افراط در برابر سختگیریهای وحشتناک جنسی کلیسا بیرون نیامده است.
ریشههای تاریخی اخلاق جنسی غرب از نگاه شهید مطهری
اما در این میان اثر ارزشمند و محققانه شهید مطهری با عنوان «اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب» زاویههای مهمی را در این باره آشکار میکند و با ذکر شواهد تاریخی به ویژه از آثار فیلسوفان برجسته غرب میکوشد که نشان دهد آن آشفتگیای که امروز در غرب درباره اخلاق جنسی به وجود آمده و متأسفانه این آشفتگی ذهنی و فرهنگی و روانی همه جای دنیا را آلوده کرده ریشهها و پیشینههای تاریخی دارد.
مؤلف در بخشی از کتاب با نقل عباراتی از برتراند راسل فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر میگوید: «عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و بخصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد عقیده مزبور نیز تفوق یافت و سر تارک مثالهایی از این فکر عجیب مبنی بر اینکه چیز ناپاک و تباهی در روابط جنسی وجود دارد ذکر میکند. در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بودا و مسیح بوده است ادیان و راهبانی بودهاند که طرفداری از تجرد میکردهاند، مانند اسنیتها در میان یهودیان و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد. در یونان و روم متمدن نیز طریقه کلبیون جای طریقه اپیکور را گرفت. افلاطونیان نو نیز به اندازه کلبیون ریاضتطلب بودهاند. از ایران این عقیده (دکترین) به سمت باختر پخش شد که ماده عین تباهی است و به همراه آن این اعتقاد به وجود آمد که هر گونه رابطه جنسی ناپاک است و این عقیده با جزئی اصلاح، اعتقاد کلیسای مسیحیت محسوب شد.»
شهید مطهری در ادامه به تأثیرات روانی و ذهنی این باورها در میان مسیحیان میپردازد و مینویسد: «این عقیده قرنها وجدان انبوه عظیمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترسآور و نفرتانگیز خود قرار داده و به عقیده روانکاوان نفوذ این عقیده، اختلالات روانی و بیماریهای روحی فراوانی را موجب شده است که از این جهت مانند ندارد. منشأ پیدایش اینگونه افکار و عقاید چیست؟ چه چیز سبب میشود که بشر به علاقه و میل طبیعی خود به چشم بدبینی بنگرد و در حقیقت جزئی از وجود خود را محکوم کند؟ مطلبی است که مورد تفسیر متفکرین قرار گرفته است، مثلاً علل گوناگونی میتوانند در گرایش بشر به این گونه افکار و آرا دخیل باشند. ظاهراً علت اینکه فکر پلیدی علاقه و آمیزش جنسی در میان مسیحیان تا این حد اوج گرفت، تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا، از طرف کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی مسیح (ع)، صورت گرفت. گفته شد علت اینکه مسیح تا آخر عمر مجرد زیست، پلیدی ذاتی این عمل است و به همین جهت روحانیون و مقدسان مسیحی شرط وصول به مقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر دانستند و پاپ از میان اینچنین افرادی انتخاب میشود. به عقیده ارباب کلیسا تقوا ایجاب میکند که انسان از ازدواج خودداری کند، راسل میگوید: در رسالات قدیسین به دو یا سه توصیف زیبا از ازدواج برمیخوریم ولی در سایر موارد، پدران کلیسا از ازدواج به زشتترین صورت یاد کردهاند. هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد بنابراین، ازدواج که عمل پستی شمرده میشد باید منعدم شود. «با تبر بکارت درخت زناشویی را فرواندازید» این عقیده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است.»
کلیسا ازدواج را به نیت تولید نسل جایز میشمارد، اما این ضرورت، پلیدی ذاتی این کار را از نظر کلیسا از میان نمیبرد، علت دیگر جواز ازدواج، دفع افسد به فساد است یعنی به این وسیله از آمیزشهای بی قید و بند مردان و زنان جلوگیری میشود. راسل میگوید: «طبق نظریه سن پول، مسئله تولید نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج همان جلوگیری از فسق بوده، این نقش اساسی ازدواج است که در حقیقت دفع افسد به فاسد شمرده است.» کلیسا ازدواج را غیر قابل فسخ و طلاق را ممنوع میشمارد. گفته میشود کلیسا خواسته بدین وسیله ازدواج را تقدیس و از تحقیر آن بکاهد. ممکن است علت ممنوعیت طلاق و غیر قابل فسخ بودن ازدواج از نظر کلیسا این باشد که خواسته برای کسانی که از بهشت تجرد رانده شدهاند جریمه و مجازاتی قائل باشد.
نگاه متعالی و متعادل اسلام به زناشویی
در فرازی از کتاب شهید مطهری، آثار و تبعات تناقض میان تمایلات طبیعی انسان و تلقینات ناصحیح درباره زن و آمیزش جنسی در مسیحیت و دیدگاه کاملاً متفاوت اسلام در این باره مورد توجه قرار گرفته و آمده است: «چنانکه میدانیم عقاید تحقیرآمیز راجع به خود زن در میان ملل و اقوام قدیم مبنی بر این که زن انسان کامل نیست، برزخی است میان انسان و حیوان، زن دارای نفس ناطقه نیست، زن به بهشت هرگز راه نخواهد یافت و امثال اینها زیاد وجود داشته است. این عقاید و آرا تا آنجا که از حدود ارزیابی زن تجاوز نمیکند اثر روانی، غیر از احساس غرور در مرد و احساس حقارت در زن ندارد، اما عقیده پلیدی علاقه و آمیزش جنسی مطلقاً روح زن و مرد را متساویاً آشفته میسازد و کشمکش جانکاهی میان غریزه طبیعی از یک طرف و عقیده مذهبی از طرف دیگر به وجود میآورد. ناراحتیهای روحی که عواقب وخیمی بار میآورد همواره از کشمکش میان تمایلات طبیعی و تلقینات مخالف اجتماعی پیدا میشود. از این جهت است که این مسئله فوقالعاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانکاوی قرار گرفته است. با توجه به نکات فوق منطق عالی اسلام فوقالعاده جلب توجه میکند. در اسلام کوچکترین اشارهای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه بهکار برده است. از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود میکند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر به احساس محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نشود. متأسفانه دانشمندانی امثال برتراند راسل که از عقاید مسیحیت و بودایی و ... در این زمینه انتقاد میکنند، درباره اسلام سکوت مینمایند. راسل در کتاب زناشویی و اخلاق همین قدر میگوید: «کلیه بانیان مذاهب به استثنای محمد (ص) و کنفوسیوس، اگر بتوان مسلک او-کنفوسیوس- را مذهب نامید، توجهی به اصول سیاسی و اجتماعی نداشته و کوشیدهاند تکامل روح را از راه اشراق، تفکر و فنا فراهم کنند.» به هر حال از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد بلکه جزو خوی و خلق انبیا است. در حدیثی میخوانیم: «من اخلاق الانبیاء حب النساء.»
رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار میکردهاند و بر عکس روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا میکردند سخت تقبیح مینمودند. یکی از اصحاب رسول اکرم (ص) به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جایی رساند که همه روزها روزه میگرفت، و همه شب تا صبح به نماز میپرداخت، همسر وی جریان را به اطلاع رسول اکرم (ص) رساند، رسول اکرم (ص) در حالی که آثار خشم از چهرهاش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت و به او فرمود: «ای عثمان بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است، شریعت من شریعت فطری آسانی است، من شخصاً نماز میخوانم و روزه میگیرم و با همسر خودم نیز آمیزش میکنم، هر کس میخواهد از دین من پیروی کند باید سنت مرا بپذیرد. ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزو سنتهای من است.»
پرسش مهم، اما در این باره این است که آیا ما این سالها خواستهایم و توانستهایم اخلاق جنسی مد نظر اسلام با توجه به اقتضائات زمانی را استخراج کنیم و به اجرا درآوریم؟ چه بسا اگر ما میخواستیم و میتوانستیم که جامعه را از عقاید وارداتی غربی و باورهای خرافی عرفی غربال کنیم بسیاری از بحرانهایی که امروز در این باره شاهد هستیم به وجود نمیآمد.