جوان آنلاين: ابتکار عمل آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، و فرانسوا اولاند، رییس جمهور فرانسه، نتیجه داد و آتشبس طبق توافقنامه از ساعت 12 شامگاه شنبه 14 فوریه در شرق اوکراین بین ارتش اوکراین و شبهنظامیان دولتی با شرق گرايان برقرار شد. این توافقی است که سه روز قبل در مینسک، پایتخت بلاروس، و با تلاش مرکل و اولاند به دست آمد تا ولادیمیر پوتین و پترو پروشنکو، روسای جمهور روسیه و اوکراین، به بلاروس بروند و مشکل شرق اوکراین را پای میز مذاکره حل و فصل کنند. این افراد مذاکره طولانی 17 ساعتهای را پشت سر گذاشتند تا در نهایت به این توافق رسیدند و همین هم باعث شده تا غرش توپها در مناطق جنگی خاموش بشود و حالا مسئله اصلی در تدوام آتشبس تا بعد که رسیدن به هدف اصلی توافقنامه و برقراری صلح در شرق اوکراین باشد.
مینسک 1 و 2
هر چند که کلیت آتشبس به اجراء در آمده و کشورهای آلمان و فرانسه هم این را تایید کردهاند اما ادامه درگیریهای پراکنده به خصوص در برخی مناطق حساس ادامه داشته است. یکی از این مناطق شهر استراتژیک دبالتسفه است. کنترل این شهر به دست نیروهای دولتی است و جداییطلبان طی درگیریها اخیر حملات سنگینی برای تصرف این شهر کردند چرا که این شهر با قرار گرفتن بین لوهانسک و دونتسک، حکم نقطه اتصال دو منطقه جداییطلب را دارد. همین درگیریها میتواند امید و انتظارها از آتشبس برقرار شده را مورد تردید قرار بدهد زیرا تجربه شکست توافقنامه مینسک در ماه سپتامبر گذشته بر این توافقنامه سایه انداخته و مردم منطقه هم فهمیدهاند که نمیتوانند انتظار خاموشی کامل سلاحها را داشته باشند.
همان طور که توافقنامه مینسک 1 در ماه سپتامبر زیر پا گذاشته شد، توافقنامه فعلی مینسک 2 هم ممکن است نقض شده و دوباره وضعیت به حالت جنگی برگردد. یورونیوز نظر یکی از اهالی را منتشر کرده که هیچ امیدی ندارد و میگوید: «اولین آتشبس عملی نشد؛ دومین، سومین و آتشبسهای بعدی هم رعایت نخواهد شد». این ناامیدی در صورتی برطرف میشود که عوامل حمایت توان بیشتری از نیروهای نقض توافقنامه داشته باشند و این عوامل و نیروها فقط به داخل اوکراین محدود نمیشوند. بحران اوکراین از ابتدای خود یک بحران داخلی نبود بلکه قدرتهای خارجی در آن دخالت داشتند و حالا اگر قرار به آتشبس و صلح باشد، منافع و اهداف این قدرتها است که نقش تعیینکنندهای در تداوم مینسک 2 دارند.
جنگ در اوکراین یا اروپا
یک وجه بحران اروپا در رویارویی روسیه با اتحادیه اروپا است چرا که اصل مسئله بر سر عضویت اوکراین در پیمان مشارکت اقتصادی با اتحادیه اروپا بود که کار به سرنگونی ویکتور یانکوویچ، رییس جمهور سابق، و روی کار آمدن سران معترضین و وضعیت فعلی کشیده شد. حالا که جریان به یک جنگ تمام عیار داخلی کشیده شده و یک بار آتشبس هم نقض شد، رهبران آلمان و فرانسه به تکاپو افتادند تا امید تازهای برای حل بحران پیدا بکنند. انگیزه اصلی آنها در این است که نشانههایی از وخیمتر شدن بحران و امکان سرایت آن به دیگر کشورهای اروپایی دیده شد. به عبارتی دیگر، مرکل و اولاند دیدند که جنگ داخلی اوکراین مثل آتشی است که اگر فکری به حال آن نشود به کل اروپا سرایت میکند.
نشانه اصلی در تمایل دولت آمریکا برای ارسال سلاح تهاجمی به منطقه برای کمک تسلیحاتی از دولت اوکراین است. دولت اوکراین از ابتدای بحران و با بالا گرفتن جنگ در مناطق شرقی درخواست تسلیحات تهاجمی از غرب را داشت. شخص پروشنکو این درخواست را در دیدارهای خارجی خود مطرح میکرد و انتظار داشت که یا ناتو و یا آن که یکی از کشورهای اصلی عضو آن پاسخ مثبتی به این درخواست او بدهد. سیاست ناتو و کشورهای عضو آن تا کنون بر خودداری از برآوردن درخواست او بوده چون ناتو نمیخواست با این کار رقیب روسی خود را تحریک کرده و با دست خود یک رویارویی نظامی با روسیه را رقم زده باشد. به این جهت، سیاست حمایت غرب از دولت کیف باعث نشد تا وجهه تسلیحاتی پیدا کند و توقعات نظامی کیف را برآورده کند اما تغییر جهت آمریکا تمام معادلات را به هم زد.
روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز روز دوشنبه 2 فوریه بود که خبر از بررسی دولت آمریکا برای ارسال سلاح به اوکراین را داد و بعد هم مقامهای آمریکایی به تدریج این خبر را تایید کرده و معلوم شد دولت آمریکا در سیاست خود در قبال بحران اوکراین تغییر جهت نظامی داده است. مرکل در برابر این تغییر جهت قاطعانه ایستاد و نه تنها مخالفت آلمان با ارسال سلاح به اوکراین را اعلام کرد بلکه با همراه کردن اولاند، سعی به اروپایی کردن این سیاست را داشته است. دلیل این سیاست مرکل روشن است؛ مسئله تنها بر سر اوکراین نیست بلکه ارسال سلاح یعنی شروع دومینوی نظامی که انتهای آن معلوم نیست و میتواند به سرعت آتش جنگ را به دیگر مناطق در اروپای شرقی بکشاند.
یا دیپلماسی یا جنگ
جنیفر ساکی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، بعد از اجرای مینسک 2 و آتشبس اعلام کرده که در صورت نقض آتشبس، آمریکا گزینه ارسال سلاح به اوکراین را در نظر میگیرد. این موضعگیری به معنی اصرار آمریکا به گزینه تسلیحاتی است و این که تغییری در سیاست آمریکا برای حمایت نظامی از دولت کیف ایجاد نشده است. آمریکا به این ترتیب مینسک 2 را در بوته آزمایش قرار داده که میتواند عامل تقویت و هم تضعیف آن باشد. تقویت از این جهت که تهدیدی باشد برای جداییطلبان اوکراینی تا آن که سعی به نقض آتشبس نکنند تا با سلاح آمریکایی روبرو نشوند. تضعیف از این جهت که مشوقی برای نیروهای اوکراینی و به خصوص ملیگراهای افراطی برای نقض آتشبس باشد.
دیمیتری یاروش، رهبر ملیگراهای افراطی، درست بعد از موفقیت در مذاکرات مینسک اطلاعیه منتشر کرد تا عدم تعهد خود و نیورهای نظامیاش را به توافقنامه مینسک 2 را اعلام کند. یاروش و شبهنظامیان او دیدگاه به شدت افراطی ضد روسیه و روستبارهای اوکراینی دارند و مسلم است که ادامه آتشبس و رسیدن به صلح در شرق اوکراین را قبول ندارند. در این صورت، نقض آتشبس هدف اصلی آنها است تا با اتهامزنی به روسیه، آمریکا را به فرستادن اسلحه ترغیب کنند. اصرار آمریکا به گزینه حمایت تسلیحاتی از دولت کیف این نیروهای افراطی را تحریک به نقض آتشبس کرده و عامل مهم تضعیف مینسک 2 است.
در مقابل، رهبران اروپایی تمایل به حل و فصل دیپلماتیک بحران را دارند و تلاش کردند تا با چانهزنی پروشنکو را به اصلاح قانون اساسی و دادن نوعی خودمختاری به روستبارهای شرق اوکراین متقاعد کنند. این اصلاح خواسته اصلی کرملین است و به این جهت، روسیه موفقیت مینسک 2 را میخواهد تا به هدفش برای ایجاد منطقهای حائل با غرب در مرزهایش برسد. این هماهنگی نانوشته بین سیاستهای روسیه و اروپا باعث شده تا مینسک 2 مبدل به تقابل دیپلماسی روسی-اروپایی در برابر جنگطلبی آمریکایی بشود و باید دید قدرت دیپلماتیک روسی-اروپایی میتواند بر جنگطلبی آمریکایی پیروز بشود و بحرانی را پایان دهد که تا اینجای کار بیش از 5500 کشته داشته است.