همهچیز برق میزند: تابلوهای براق، لوگوهای شیک، غرفههای مدرن، مانیتورهایی با تصویر دکلهای عظیم و سکوهای فراساحل. آنقدر همهچیز چشمنواز است که انتظار داری تجربهای بینقص در پیش باشد. اما فقط چند قدم کافی است تا سرگردانی شروع شود و نمایشگاه پرطمطراق «نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی» به صحنهای از بینظمی بدل شود. این نمایشگاه فقط یک رویداد صنعتی نیست، ویترین ملی است. جایی است که کشور، صنعت انرژیاش را به نمایش میگذارد. از مدیران و مهندسان گرفته تا سرمایهگذاران، پژوهشگران، خبرنگاران و مردم عادی، همه میآیند تا ببینند ایرانمان در چه جایگاهی ایستاده و به کدام سمت میخواهد برود. اما پرسش این است: وقتی پای نمایش چنین ویترینی وسط است، آیا نحوه برگزاری آن هم در همان تراز است؟ آیا جزئیاتی مانند تابلوهای راهنما، نقشه سالنها، پاسخگویی نیروهای مستقر و خدمات رفاهی بهاندازه فناوریهای پیچیده، مورد توجه قرار گرفتهاند؟
برای منِ بازدیدکننده، ماجرا ساده بود. نه دنبال قرارداد بودم، نه فرش قرمز. اما دریغ از یک تابلو. دریغ از یک نیروی راهنما که بگوید سالن فلان کجاست. اپلیکیشن؟ نقشه دیجیتال؟ حتی یک بروشور کاغذی؟ نبود. تنها چیزی که بود، صفهای طولانی، سالنهای بینامونشان و غرفههایی که اغلب نمیدانستی در کدام حوزه کار میکنند. نمایشگاه نفت باید زبانگویای صنعت باشد، نه صحنهای که بازدیدکننده را به آزمون صبر بگذارد. وقتی مردم برای ورود به نمایشگاه هزینه پرداخت میکنند، یعنی در جایگاه مشتری قرار گرفتهاند، نه صرفاً تماشاچی. مشتری، احترام میخواهد. مشتری، شفافیت میطلبد. مشتری، تجربهای خوشایند را انتظار دارد.
با این حال در گوشهای از سالنها، اخبار خوبی به گوش میرسید. از بخاریهای کممصرفی رونمایی شد که قرار است جای بخاریهای پرمصرف و خطرناک قدیمی را بگیرند. طرحی با چشمانداز تولید ۵ میلیون دستگاه. اگر این برنامه اجرایی شود، میتواند تحولی در مصرف انرژی در بخش خانگی رقم بزند. در گوشهای دیگر، تفاهمنامهای امضا شد برای جایگزینی ۲۰هزار موتورسیکلت بنزینی با نمونههای برقی. چقدر دلنشین است وقتی میشنوی که قرار است تهران، این شهر خسته و خاکخورده، نفسی تازه کند. اما بیایید واقعبین باشیم، ۲۰هزار موتور در برابر میلیونها وسیله نقلیه دودزا، قطرهای است در دریای آلودگی. آیا برنامهای برای تداوم و گسترش این طرحها داریم؟ یا قرار است همین عددها، فقط برای تابلوهای خبری نمایشگاه بماند؟
بیش از هر چیز، نمایشگاه باید «اعتماد» بسازد. اعتماد، با شعار ساخته نمیشود، با «تجربه» ساخته میشود. تجربهای که بازدیدکننده در آن احساس احترام کند. احساس کند که زمانش ارزشمند بوده و اطلاعاتی که دریافت کرده واقعی و شفاف است. شاید مسئولان برگزاری تصور کنند که بازدیدکنندههای معمولی، چون نه وزیر هستند و نه سرمایهگذار خارجی، رعایت حال آنها اهمیتی ندارند! اما واقعیت این است که همین بازدیدکننده معمولی، در پایان روز، تبدیل به صدایی خواهد شد که روایت خود را منتشر میکند. ماجرای نفت فقط در سالنهای مذاکره شکل نمیگیرد، در ذهن و زبان مردم هم ریشه میگیرد. نمایشگاه امسال، در برخی بخشها درخشان بود، حضور شرکتهای دانشبنیان، مشارکت جوانان متخصص، نمایش فناوریهای روز و ارائه پروژههای امیدبخش. اما اگر همه اینها در بستری آشفته ارائه شوند، گیراییشان از دست میرود. هیچ ویترینی با شیشهای غبارگرفته زیبا نیست، حتی اگر پر از طلا باشد.
سادهترین انتظار از نمایشگاه، نظم است و سادهترین شکل احترام به مخاطب، راهنمایی است. نهفقط راهنمایی به سالن که راهنمایی به دیدن درست، به شناخت دقیق صنعت. آیا آنچه در نمایشگاه نفت دیدیم، چنین راهی را هموار میکرد؟ یا فقط صحنهای بود پر از بروشورهای رسمی و لبخندهای خسته؟ در روزگار تحریم و فشار اقتصادی، نمایشگاه نفت میتواند پیام قدرت و پایداری بدهد. میتواند به مردم نشان دهد که صنعت نفت، زنده است، پویاست و در مسیر رشد. اما این تصویر، باید «ساخته» شود. نهفقط با عدد و آمار که با حس خوب بازدید، با روشن بودن مسیرها، با توجه به جزئیات. نمایشگاه نفت، نماد صنعتی است که ستون فقرات اقتصاد ایرانمان را شکل داده است. اگر میخواهیم اقتدار این صنعت را نمایش دهیم، باید از خودِ نمایشگاه شروع کنیم. با طراحی بهتر، خدمات کاملتر و احترام عمیقتر به بازدیدکننده.
یکی از مهمترین ظرفیتهای نمایشگاه نفت، آن است که میتواند فراتر از یک رویداد صنعتی تخصصی، تبدیل به یک تجربه ملی شود. صنعت نفت نهتنها اقتصادیترین بخش کشور است، بلکه عاطفیترین پیوند را با حافظه تاریخی مردم دارد. از درآمدهای نفتی در دهههای گذشته گرفته تا وابستگی امروز به گاز خانگی، مردم نفت را فقط بهعنوان یک منبع نمیشناسند، بلکه آن را بخشی از سرنوشت خود میدانند. در چنین بستری، نمایشگاه نفت میتواند جایی باشد که این پیوند بازتعریف و بازسازی شود. نمایشگاه فقط برای مدیران و فعالان صنعتی نیست، نمایشگاه برای مردم هم است. اما وقتی ورودی میگیرند، اما خبری از نظم نیست، چطور میتوان از مشارکت عمومی حرف زد؟
بخش بزرگی از ضعف تجربه کاربری نمایشگاه به یک عامل ساده، اما کلیدی برمیگردد: نگاه بالا به پایین. یعنی نمایشگاهی که از بالا طراحی شده تا «نمایش داده شود»، نه اینکه از پایین تجربه شود. تمام جزئیات - برنامهریزی تا محتوای ارائهشده - بیشتر برای چشمانداز رسمی طراحی شده تا برای مخاطب عام. نتیجه؟ کارمندان و مدیرانی که برای مراسم آمدهاند، چیزی میبینند که شاید قابل دفاع باشد، اما بازدیدکنندهای که برای یادگیری یا شناخت آمده، چیزی از آن دستگیرش نمیشود. نمایشگاه نفت فرصت بینظیری برای آموزش عمومی است. میشد در حاشیه آن، کارگاههایی برای صرفهجویی انرژی، شناخت آلودگیهای ناشی از سوخت فسیلی، معرفی انرژیهای نو یا آشنایی با مشاغل نفتی برگزار کرد. چرا چنین فعالیتهایی جایگاهی ندارند؟ چرا نباید دانشآموزان یا خانوادهها از نزدیک با ساختار صنعت نفت آشنا شوند؟ چرا نباید راهی برای تجربه ملموس آینده انرژی کشور فراهم شود؟
نمایشگاه نفت میتواند بار دیگر هویت صنعت را در چشم مردم بازسازی کند، بهشرط آنکه تصمیمسازان بخواهند. اگر قرار است اقتدار ملی در انرژی حفظ شود، باید نمایش آن هم در شأن مردم باشد. نه فقط با غرفههای مجهز که با چیدمان محترمانه تجربه بازدید. نه فقط با رونمایی از پروژهها که با تعریف روایتی که مردم را با هم همداستان کند. شاید نمایشگاه بعدی، شوربایی نباشد از بینظمی! و شاید مهمترین چیزی که از دل این نمایشگاه بیرون میآمد، نه فناوری بود و نه قرارداد، بلکه حسِ جاافتادهای از قدم زدن در بینظمی. مردم آمده بودند ببینند، بفهمند، امیدوار شوند. اما آنچه دیدند، شلوغی بیراهنما بود. نفت، طلای سیاه ماست، اما اگر نمایش آن خاکستری باشد، چه امیدی به درخشش داریم؟