جوان آنلاین: مذاکرات بین ایران و امریکا استمرار دارد، اما رفتار ضدونقیض و سراسر ترفند تیم امریکایی با پسزمینه سابقه بدعهدیهای امریکا، اعتماد را از میز مذاکره سلب و چشمانداز آن را دچار تردید کرده است.
به کارگیری سیاست فشار حداکثری و تراکم تحریمهای جدید علیه ایران از آغاز مذاکره، این موضوع را به ذهن متبادر میسازد که یا امریکا برای برداشتن تحریمها ارادهای ندارد یا خواهان امتیازات بیشتری با وارد کردن فشار هر چه بیشتر بر ایران است. علاوه بر آن، امریکا منطبق بر تئوری مرد دیوانه ترامپ در جستوجوی ایجاد شرایطی است که امکان رخداد هر اتفاقی را مهیا و محاسبات را دچار آشوب کند. اعمال حداقل چهار بسته تحریمی از آغاز مذاکرات، تهدیدات فرانسه به فعالسازی مکانیسم ماشه و هشدار امریکا به تحریمهای ثانویه علیه خریداران نفت ایران به ویژه شرکتهای چینی نشان میدهد امریکا با همکاری اروپا به پیشبرد سیاستهایش علیه ایران سرعت بخشیده و حقوق اولیه و مشروع ایران را نادیده میگیرد. اخطارهای وزارت خارجه ایران به کاخ سفید هم به همین دلیل است.
لزوم پیشبینیهای منطبق بر شرایط
سابقه بدعهدی و خلف وعده امریکا و همچنین اروپا که در رابطه با برجام به اوج رسید، درسآموزی برای ارزیابی افق مذاکرات آتی است و نمیتوان از آن اغماض کرد. در واقع، قرار داشتن اقدامات امریکا در چارچوب تهدیدات غیرنظامی، چون تحریم، تداعیگر نقض تعهدات این کشور در مذاکرات برجامی و بیانگر عدمتغییر رفتار امریکا در قبال ایران است.
امریکا در برابر انجام یکطرفه تمامی تعهدات برجام از سوی دولت دوازدهم که به کسب دستاورد «هیچ» از برجام منجر شد و خسارتهای عمدهای را به صنعت هستهای وارد کرد، نه تنها «هیچ» تحریمی را لغو یا تعلیق نکرد که حتی تحریمهای دیگری را علیه ایران وضع و در نهایت از آن خارج شد، بدون آنکه بهایی را پرداخت کند.
اکنون امریکا میکوشد با تقویت دست برتر خود در روند مذاکرات، آن را به سمت یک بازی شیادانه تغییر جهت دهد و ناکامیهای خود را در مقابله با ایران جبران کند، اما اختلال در روند اعتمادسازی به عنوان مؤلفه کلیدی و حیاتی در مسیر تفاهم دیپلماتیک، هم دارای پیام هشدارآمیز برای ایران است و هم از جهتی برای تیم ایران فرصتساز خواهد بود، به این معنی که هر گونه سوءرفتار و بیانیههای تحریکآمیز مقامات امریکایی به ایران مجال تغییر یا تشکیک در رفتار میدهد و محاسبات طرف امریکایی را نامطمئن میگرداند؛ موضوعی که به راحتی مورد استفاده تیم مذاکرهکننده قرار میگیرد.
«نیاز» امریکا به مذاکره
یکی از نکات کلیدی که باید در مذاکرات مدنظر داشت این است که امروز امریکا به خوبی نشان داده است شرایطش در عرصه جهانی چندان مطلوب نیست. اعمال تعرفههای سنگین تجاری و عقبگرد تاکتیکی از جنگهای سرنوشتسازی، چون جنگ اوکراین و یدک کشیدن عنوان «رئیسجمهور صلح» نشان میدهد امریکا نیاز به فرصتی برای آسودگی و ترمیم سیاست خارجه مشوش خود دارد، به ویژه بعد از ۷ اکتبر و تهدید وجودی رژیمصهیونیستی شرایط منطقه استراتژیک غرب آسیا به سمتی میرود که رقیبان در جستوجوی جایابی و ربودن گوی سبقت از یکدیگر هستند.
تمایل یا به بیان واضحتر التماس ترامپ به مذاکره با ایران که به چاشنی تهدید آلوده است، جزئی از برنامه تدویننشده کاخ سفید برای تغییر در معادلات منطقهای به نفع رژیمصهیونیستی و امریکاست. در واقع، شرایط متشنج منطقه، آبستن رویدادهایی است که حتی محافل امریکا از پیشبینی و ارزیابی آن عاجزند و هر لحظه ممکن است شرایط را برای امریکا بدتر از گذشته کند، از این رو امریکا گمان میکند در قالب مذاکره با ایران و تحمیل خواستههایش که مطالبات رژیمصهیونیستی سهم عمدهای در آن دارد، میتواند هزینههای خود را به حداقل برساند و همچنین ایران را مقصر اتفاقات آتی معرفی کند، بنابراین احساس خطر امریکا در منطقه و جایگاه متزلزل آن در عرصه جهانی پس از ناکامی در جنگ اوکراین آن را مجبور کرد به پای میز مذاکره با ایران بیاید و چهره تهاجمی و ستیزهجوی خود را که بعد از حمایت از جنایات رژیمصهیونیستی به حد اعلی رسید، حداقل در ارائه راهحل دیپلماتیک در برابر ایران به جای جنگ، تعدیل کند. از طرفی، تحریم بیشتر در ازای تهدید بیشتر، قابلیت شکستپذیری امریکا را بیش از گذشته اثبات میکند. همان طور که بسیاری از مقامات و تحلیلگران غربی به آن اذعان داشتند، ابزار تحریم امریکا شیوه ناکارآمدی در مواجهه با ایران بوده و نتوانسته است مقاصد این کشور را تأمین کند.
راهکار، دیپلماسی تهاجمی
طبق آنچه ذکر شد، در حال حاضر شرایط امریکا بر سر میز مذاکره، مطلوب نیست و این میتواند سرلوحه عملکرد تیم ایران در مذاکرات قرار گیرد.
ایران در مواجهه با اعمال دو رویکرد متناقض یعنی مذاکره و تهدید از سوی امریکا میتواند راهبردی را دنبال کند که در آن به پیچیدهشدن یا حتی خروج از مذاکرات در اثر سوءرفتارهای امریکا و عواقب بعدی آن در کلاس مسائل مورد اختلاف دیگر تهدید کند. به طور موازی نیز ابتدا شروط خود را روی میز مذاکره قرار دهد و فرصت میانداری طرف امریکایی را از او سلب کند.
در این راستا، اقدامات پیشگیرانهای که تداوم روند مذاکرات را تضمین میکند، کسب تضامینی است که امکان نقض عهد و خلفوعده را از طرف امریکایی سلب کند، همچنین اعلام وصول هزینههای نقض تعهدات امریکا در قبال برجام به عنوان شرط نقطه شروع حرکت، طرف امریکایی را راستیآزمایی میکند و اراده آن را برای تداوم مذاکرات خواهد سنجید، اما نکتهای هم که باید از آن پرهیز داشت، عدمبازی در زمین دشمن و عدمنمایش چهره ضعیف از ایران به دلیل تحریمهاست. در واقع، مسئولان و اعضای تیم مذاکرات نباید «اعمال تحریم» را برای کشور مؤثر جلوه دهند و آن را به عنوان نقطه قوتی برای طرف امریکایی مطرح کنند. در این میان البته نمایش توانمندیهای نظامی و تقویت میدان به عنوان بازوی موازنهساز تهدیدات امریکا و رژیمصهیونیستی نقطه قوتی را در دیپلماسی مذاکرات ایجاد میکند و پشتوانه مهمی برای پبشبرد آن محسوب میشود.