جوان آنلاین: عملیات الیبیتالمقدس یا همان فتح خرمشهر از دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ با مشارکت سپاه، ارتش و بسیج در جبهههای جنوب (جنوب اهواز و شمال خرمشهر) و در منطقهای حدوداً ۴ هزار و ۴۰۰ کیلومتر مربع آغاز شد؛ این عملیات تا چهارم خرداد ۱۳۶۱ ادامه داشت. مهمترین هدف «الیبیتالمقدس» آزادسازی خرمشهر بود که از نظر سوق الجیشی بسیار با اهمیت بود. به مناسبت سالروز شروع این عملیات به سراغ جانباز «رستم میقانی» از رزمندگان حاضر در آن رفتیم که جانشینی فرماندهی تیپ بیتالمقدس از لشکر ۲۵ کربلا را نیز برعهده داشت. میقانی خاطرات زیبایی از عملیات فتح خرمشهر دارد که با هم میخوانیم.
چند سالگی وارد جبهه شدید و غیر از شما کسی از اعضای خانوادهتان به جبهه رفتند؟
سال ۱۳۵۹ وقتی ۱۸ ساله بودم برای اولین بار به جبهه رفتم. در ابتدا به سرپلذهاب و در ادامه به مناطق عملیاتی جنوب رفتم. برادرم داوود میقانی در منطقه غرب و جنوب ایران حضور داشت و در تداوم همین حضور به اسارت دشمن درآمد. حدود هشت سال در اسارت بود. برادرم یکسال از من کوچکتر بود و یکسال بعد از من با اعتقادات راسخی که داشت حضور در جبهه و دفاع از وطن را انتخاب کرد.
نقش تیپ بیتالمقدس لشکر ۲۵ کربلا در عملیات بیتالمقدس چه بود؟
من جانشین تیپ بودم. همراه تیپ بیتالمقدس یک ماه قبل از شروع عملیات جهت شناسایی در منطقه حضور داشتیم و بعد برای آمادگی رزمی تیپ را حرکت دادیم. عملیات الیبیتالمقدس یکی از عملیاتهای سخت و تعیین کننده جمهوری اسلامی بود. حساسیت بالا و مشکلات خاص خودش را داشت. با توجه به وسعت زیاد عملیات بخش عظیمی از خاک ایران در دست دشمن بود. ورود به این عرصه و جنگیدن در این وسعت عملیاتی مشکلات زیادی داشت و نیاز به ایثارگری و استقامت رزمندهها بود تا پیروز و سربلند از این عملیات بیرون بیاییم. پیشانی منطقه عملیاتی، یعنی جاده اصلی اهواز- خرمشهر به عهده تیپ ما گذاشته شد. در منطقه آب تیمور و دب حردان تیپ ما مستقر شد و مرحله اول عملیات آزادسازی خرمشهر از آنجا شروع شد، ولی در مناطق دیگر تیپهای دیگری جهت آزادسازی خرمشهر وارد عمل شدند. تیپ بیتالمقدس از لشکر ۲۵ کربلا در محدوده عملیاتی جاده اصلی اهواز- خرمشهر ماند. ما باید جاده را تصرف میکردیم و در دهم اردیبهشت ۱۳۶۱ وارد عملیات شدیم. فرماندهان عملیات الیبیتالمقدس محسن رضایی از سپاه و شهید صیاد شیرازی از ارتش بود. از تاریخ شروع عملیات به مدت ۲۶ روز جنگ خونین در سه محور عملیاتی در منطقه جنوب اهواز آغاز شد. رشادت و ایثارگری رزمندگان موجب آزادی ۵ هزار و ۳۸ کیلومتر مربع از خاک کشورمان و در نهایت منجر به آزادسازی خرمشهر شد.
در این عملیات بزرگ دشمن بعثی ۱۹ هزار اسیر داد. با کمترین امکانات نظامی یعنی یک کلاش و چند نارنجک رزمندهها ۱۹ هزار اسیر از عراق گرفتند و ۱۵ هزار سرباز عراقی زخمی و تعداد ۸ هزار نفر از بعثیها کشته شدند. الیبیتالمقدس عملیاتی بود که سرنوشت جنگ را عوض کرد و ضربه سنگینی به دشمن زد و باعث انهدام ۵۵۰ تانک و دو لشکر زرهی صدام شد. بخش بزرگی از تانکها و خودروهای دشمن به غنیمت ایران درآمد.
در چند مرحله از عملیات الی بیتالمقدس حضور داشتید؟
تا مرحله سوم عملیات حضور داشتیم. در مرحله اول تیپ ما در سختترین نقطه عملیات، یعنی در پیشانی جنگی عملیات قرار داشت. برای آزادسازی خرمشهر باید جاده اصلی منتهی به این شهر باز میشد. در جاده اصلی تیپ بیتالمقدس عمل کرد. یک مرحله خیلی سخت بود، یعنی رزمندها باید داخل باتلاق میرفتند که تقریباً تا شکم داخل باتلاق فرو میرفتند و بعد از آن از نیزارهای بسیار بلند باید عبور میکردند. در ماههای اول جنگ، شهید چمران منطقه را آب بسته بود تا جلوی نفوذ و پیشروی تانکهای دشمن برای تصرف اهواز را بگیرد. در آن زمان این کار برای به گل نشستن تانکهای دشمن لازم بود، منتها بعدها که قرار شد خودمان از همان منطقه عبور کنیم، رهاکردن آب و باتلاقیشدن منطقه آزادسازی جاده را خیلی مشکل کرده بود. بچهها باید در باتلاق حدود دو کیلومتر راه میرفتند و با توجه به اینکه منطقه نیهای تیزی داشت، عبور و مرور به سختی صورت میگرفت و دشمن نیز با چهارلول و ضدهوایی ۲۳ بچهها را درو میکرد. تعداد زیادی از رزمندهها در آن مجموعه شهید شدند. بهرغم همه این سختیها، در مرحله اول عملیات بخش زیادی از جاده اهواز- خرمشهر را در دو مرحله آزاد کردیم.
استعداد تیپ شما چند نفر بود؟
حدود ۲ هزار نفر بودیم. بیش از ۴۰ شهید و ۱۵۰ نفر مجروح دادیم. در بدترین نقطه عمل کردیم چند نفر از بچههای ما از جمله کشتیگیر معروف شهید علیجان بیدرنامنی، شهید اسدالله خواجوی، شهید حسین قدیریان و... به شهادت رسیدند و شهید رحمت جلالی مجروح شد.
یادی از شهید علیجان پیش آمد، اشاره کردید که ایشان ورزشکار بودند.
بله. شهید علیجان بیدرنامنی بچه نامن گرگان و از کشتیگیرهای معروف قبل از انقلاب و راننده شهرداری بود. در جنگ به صورت داوطلب و در عملیاتهای مختلف هم حضور داشت؛ در تیپ ما هم ثبتنام کرد. بسیار مقید و در یادگیری آموزشها استقامت زیادی داشت. هر مشکلی برایش پیش میآمد بدون اینکه کوچکترین اعتراضی کند با تمام وجود در اختیار تیپ بود. بعضی از رزمندگان را وقتی مجروح میشدند حمل میکرد. در نوک پیکان عملیات بود و با رشادتهایی که به خرج داد باعث نجات چندین نفر از بچههای ما در منطقه عملیاتی شد. همیشه پیشگام بود و در سختترین لحظات کسی جرئت سربلندکردن یا حرکت دو قدم به جلو را نداشت، ایشان بسیار دلیرانه عمل میکرد و در لحظات حساس جنگ پیشقدم بود.
در عملیات الیبیتالمقدس رزمندگانی از سراسر کشور حضور داشتند، چه تیپهای از چه استانهایی در عملیات مشارکت داشتند؟
این عملیات با مشارکت ارتش و سپاه و با حضور تیپ کربلا از مازندران، امامحسین (ع) از اصفهان، تیپ نجف از نجفآباد، تیپ ثارالله به فرماندهی شهید سلیمانی از کرمان، تیپ ۲۷ رسولالله (ص) از تهران، دو تیپ از خوزستان، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد و... از یگانهای شرکتکننده در این عملیات بودند. مهمترین عاملی که در پیروزی رزمندگان نقش داشت، همبستگی و هماهنگی بین ارتش، سپاه و بسیج بود. این وحدت رویه باعث شد تا از توانمندی تمامی نیروهای مسلح از جمله ارتش، هوانیروز و توپخانههای ارتش در جهت پیروزی و آزادسازی خرمشهر استفاده شود. هنرمردان بزرگی مثل محسن رضایی و شهید صیاد شیرازی باعث شد این مجموعه در کنار هم قرار بگیرد و این وحدت بینشان باعث شد منطقه وسیعی از جنوب کشور آزاد شود. بعد از آزادی خرمشهر امام فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، چراکه با آن همه موانع و استحکامات دشمن، یک نیروی الهی پشتسر بچهها بود. همین نصرت الهی باعث شد تا بتوانیم ۱۹ هزار نیروی پیاده دشمن را به اسارت بگیریم و ۸ هزار نفر هم کشته شدند. ۵ هزار و ۳۸ کیلومتر مربع از خاک کشورمان هم آزاد شد. ورود به این منطقه با این حجم نیروی دشمن و شکستشان کار خدایی بود. قطعاً با کمبود امکانات نمیتوانستیم پیروز شویم. نگاه امام نگاه خدایی بود و رزمندههایی که ورود پیدا کردند توان خدایی داشتند. هیچ وقت اعتراض نکردند. هیچ موقع خسته نشدند. ۲۶ روز جنگ خونین و تن به تن در این منطقه و در همه جبهههای خرمشهر و چپ و راست درگیر بودند. اگر آن نیروی خدایی که در وجود این بچهها دمیده شده بود، نبود، خرمشهر آزاد نمیشد. همانطور که حضرت امام گفته بودند، واقعاً همینطور بود و خرمشهر را خدا آزاد کرد.
خود شما در چند عملیات حضور داشتید؟
از سال ۵۹ که عضو سپاه پاسداران شدم، حدود ۹۹ ماه در جنگ بودم و در اکثر عملیاتها حضور داشتم. عملیات فاو، عملیات بیتالمقدس، آزادسازی سرپلذهاب، عملیات کربلای یک، کربلای ۴، کربلای ۵، کربلای ۶ و ۷، آزادسازی مهران، کربلای ۱۰. به تصرف در آوردن شهر ماووت عراق، والفجر ۱۰، آزادسازی خرمال و حلبچه. تا آخر جنگ توفیق حضور داشتم. در مدت حضورم هم از ناحیه دو پا مجروح شدم؛ در شلمچه و در فاو شیمیایی شدم. مرحله اول ۲۵ درصد جانبازی دادند و دیگر پیگیر نشدم.
اگر میشود خوانندگان روزنامه «جوان» را با خاطرهای از همرزمان شهیدتان میهمان کنید.
«شهید حسین قدیریان» طلبه بود. ایشان یک انسان وارسته و معتقدی بود. بچهها به او به زبان مازنی پاپلی (پروانه بهشت) میگفتند. خیلی خوش سیما و خوش رفتار بود. در مرحله اول عملیات الیبیتالمقدس بچهها از سوی چهار لول ضدهوایی و پدافند ۲۳ هوایی عراق مورد اصابت قرار میگرفتند. حسین در نیزار میجنگید و سعی میکرد مجروحان را نجات بدهد. در حین عملیات با وجود رگبار گلولههای ضدهوایی دشمن، چهار نفر از بچهها را نجات داد و از لابهلای گلولای باتلاق بیرون آورد. این بچهها آنقدر در گل و لای فرو رفته بودند که اگر کسی میدید فکر میکرد مجسمه هستند! فقط چشمهایشان باز میشد. مجروحان با سختی خودشان را از میان گل و لای باتلاق بیرون میکشیدند. شهید قدیری سعی میکرد ابتدا مجروحان را از باتلاق نجات دهد تا اینکه به فکر خودش باشد. انسان شجاعی بود، با آنکه خودش هم مجروح شده بود، رزمندهها را یکی یکی عقب میکشید. حسین قدیریان در جبهه دبحردان در دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱ به شهادت رسید.