این روزها خصوصاً بعد از انتخاب ترامپ، یک عده (عمدتاً اصلاحطلب و برخی اعضای دولت) از تله جنگ و ضرورت مذاکره میگویند و عدهای دیگر (عمدتاً جریان سوپرانقلابی) تله مذاکره و تعلل در انتقام را خطر اصلی معرفی میکنند.
گروه اول معتقدند آنچه نظام را تهدید میکند، افتادن نظام در تله جنگ است و حالا که ترامپ آمده با مذاکره باید از تله جنگ گریخت. اینها حتی پاسخ به شرارتهای اسرائیل را تلهای برای جنگ تلقی میکنند و ترجیح میدهند برای رضایت کدخدا توسریخور اسرائیل بمانند. کار تا آنجا پیش رفته که از قاتل شهید سلیمانی به عنوان یک فرصت نام میبرند و در روزنامهای اصلاحطلب مینویسند: «انتخاب ترامپ که مهمترین تهدید دولت روحانی بود که آن را زمین زد، به فرصت و امکانی برای کاهش تهدید اسرائیل و کمرنگکردن خطر جنگ تبدیل شده است» و روزنامه دیگری از همین جریان تیتر اول خود را اینگونه مینویسد: «با دشمنان مدارا» که باید پرسید، مدارا با قاتل ۵۰هزار انسان یا با قاتل شهید حاجقاسم سلیمانی چه معنایی جز تسلیم خواهد داشت؟
گروه دوم بیشتر افراد به ظاهر انقلابی، اما عجول هستند که هم با هر نوع مذاکره مخالفند و هم هر تأخیری در پاسخ به جنایت رژیمصهیونیستی را ناشی از تسلیم، وادادگی، عقبنشینی و تعلل نظام میدانند و تا آنجا پیش میروند که خون شهید نصرالله را بر گردن نظام اسلامی میاندازند (به دلیل تأخیر در پاسخ به رژیمصهیونیستی) و حتی به تصریح و اطمینان دادن مقام معظم رهبری توجهی ندارند که فرمودند: «البته کسانی که با امکانات موجود تلاش کامل خودشان را دارند انجام میدهند، مشغول کارند و در مقابله با دشمن کوتاه نمیآیند و هیچ حرکت دشمن را هم بیپاسخ نمیگذارند، این را مطمئن باشید.»
منطق حکم میکند که هر دو گروه دچار افراط و تفریط هستند چراکه جنگ و صلح، مذاکره و قطع رابطه، هر کدام به اقتضای شرایط و دلایلی میتوانند در اولویت نظام قرار گیرند یا بالعکس میتوانند کاملاً ضدارزش تلقی شوند. مهم آن است که همه امت با هر گرایش و سلیقهای ولایتمدار باشند تا این ناخدای حکیم با درایت و ذکاوت بینظیرش، کشتی انقلاب را به سرمنزل مقصود برساند. برای نمونه بخوانید که چگونه در سال ۱۳۹۷ نه وارد تله جنگ و نه اسیر تله مذاکره شدند؛ در سال ۱۳۹۷ ترامپ رئیسجمهور امریکا بود و ایران عزیز را تهدید به حمله نظامی کرد و با نمایش قدرت در منطقه سعی بر فریب نظام اسلامی داشت و از سوی دیگر واسطههایی برای مذاکره میفرستاد، اما اقتضای شرایط این بود که مذاکره در شرایط قلدری را نپذیریم و جنگ مورد ادعای او را به عنوان مصداق طبل توخالی (همان تشبیهی که به درستی امام در مورد امریکا فرمود) نشدنی بدانیم و محصول این دو آن بود که امام خامنهای در سال ۱۳۹۷ فرمودند: «نه جنگ خواهد شد و نه مذاکره خواهیم کرد.»
این تلهها که با کمک خودباختهها و بعضاً خودفروختهها ساخته و پرداخته شده، سابقهدار نیز است؛ بخوانید: در انتخابات ریاست جمهوری که منتج به انتخاب دولت تدبیر و امید شد، با ساختن تله دروغین جنگ، ادعا کردند که اگر فرد دیگری رئیسجمهور شود، جنگ خواهد شد و با این تله ساختگی بود که بخشی از مردم را نگران کردند و بالطبع رأی آنها را به دست آوردند.
در سال ۱۳۹۸ نیز گروهی در داخل مجدداً این تله ساختگی را در تحلیلهایشان پررنگ کردند تا بلکه نظام را در تله واقعی مذاکره بیندازند که بار دیگر رهبر معظم انقلاب، امام خامنهای در سخنانی فرمودند: «اینکه برخی در روزنامه یا فضای مجازی مسئله جنگ را مطرح میکنند، حرف بیخود و غلطی است... بنا نیست جنگی انجام بگیرد و انجام هم نخواهد گرفت، چراکه ما ابتدا به ساکن هیچگاه دنبال جنگ نیستیم و آنها هم میدانند که جنگ بهصرفهشان نیست.»
این روزها نیز تقابل با نظام سلطه و تنبیه رژیم کودککش اسرائیل و حتی مذاکره نکردن با دشمن بدعهد و خبیث (امریکا) را به عنوان تله جنگ مطرح میکنند. خلاصه اینکه دوگانههای ساختگی جنگ و مذاکره چه نفیاً و چه اثباتاً موضوعیتی ندارد و آنچه واقعیت و حقیقت دارد، رعایت مصالح نظام اسلامی است که تنها با هدایتها و تدابیر داهیانه ولایت، حضرت امام خامنهای و همراهی امت بصیر ایران با امام خویش محقق خواهد شد.