بارها در کتب تاریخی خواندیم که زمانی تحصیل و آموزش برای قشر ثروتمند بوده، یعنی تنها درباریان و فرزندانشان میتوانستند تحصیل کنند و غیر از آنها اجازه تحصیل نداشتند. با اینکه امروز دیگر صحبت از درباریان و غیردرباریان نیست، اما تحصیل ثروتمندان و فقرا با یکدیگر تفاوت معناداری دارد و همین موضوع شکاف تحصیلی را بیشتر و بیشتر کردهاست.
خودمان با دستهای خودمان تیشه به ریشه مدارس دولتی زدیم. این مدارس را با هزار و یک مشکلی که دارند، به حال خود رها کردیم و در مقابل به مدارس غیردولتی پروبال دادیم. انگار نه انگار که عمده دانشآموزان کشور در مدارس دولتی درس میخوانند و سرنوشت تکتک آنها روی سرنوشت کشور تأثیر میگذارد، انگار نه انگار که «آموزش» و «پرورش» این کودکان و نوجوانان، مهمترین مسئله کشور است و باید در اولویت همه کارها قرار بگیرد. متأسفانه در سایه این بیتوجهیها، مدارس غیردولتی روز به روز پروبال بیشتری میگیرند و مشتریان بیشتری را به خود جذب میکنند، و این همان سیاست اشتباهی است که سالها در نظام تعلیم و تربیت کشور ریشه دوانده است.
نمیتوان باور کرد. گویی در این سالها، آقایان مسئول به جای اینکه روز به روز مدارس دولتی را تقویت و رضایت از تحصیل را در این مدارس بیشتر کنند، کاملاً برعکس آن عمل کردند! گویی آنها در جلسات مختلف، دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند که آموزش و پرورش رایگان و باکیفیت را به طور کلی به فراموشی بسپارند! چراکه امروز شاهد آن هستیم وضعیت مدارس دولتی نسبت به گذشته نهتنها بهتر نشده، بلکه درگیر کمبود بودجه، کمبود معلم و حتی نداشتن تجهیزات و امکانات کافی شده و به نوعی نفسهای آخرش را میکشد.
قرار بود روز به روز وضعیت نظام آموزشی کشور بهبود یابد، اما دقیقاً خلاف آن انجام شد. طی این سالها برخی از مسئولان ارشد دولتی عبارات عجیبی را بر زبان آوردند، اینکه صرف هزینه برای آموزش و پرورش و مدارس دولتی، نوعی تحمیل هزینه سنگین بر دوش دولت است. آنها تلاش کردند با برونسازی امر آموزش به بخش خصوصی در قالب توسعه مدارس غیردولتی، از مسئولیت تخصیص منابع دولتی برای مدارس دولتی و حمایت از آنها شانه خالی کنند! هر چند به ظاهر این اتفاق نیفتاده، اما وضعیت مدارس دولتی و اخبار ناخوشی که از آن به گوش میرسد نشان میدهد که این تفکر خطرناک بر این مدارس سایه انداخته است.
بدون شک شکل گرفتن بخش خصوصی در آموزش و پرورش به معنای دوشیدن شیره جان مردم و ایجاد بیشتر شکاف تحصیلاتی و طبقاتی است. اگر تا دیروز قشر ضعیف جامعه امیدشان این بود که با تحصیل میتوانند وضعیت زندگیشان را بهتر کنند، اما دیگر با ضعیف شدن مدارس دولتی عملاً این امکان از آنها گرفته شدهاست.
برخی، اما با وجود سطح مالی متوسط یا حتی ضعیف، با هر زحمتی هم که شده، شهریه مدارس غیردولتی را تهیه میکنند و فرزندشان را به این مدارس میفرستند. اگر پای صحبت این افراد بنشینید عمدتاً به شما خواهند گفت دلیل ثبتنام فرزندشان در مدارس غیردولتی، تعداد استاندارد دانشآموز در هر کلاس است. آنها میگویند آن چیزی که در قانون آمده و باید در همه مدارس اجرا شود، تنها در مدارس غیردولتی اجرا میشود و به ندرت در مدارس دولتی وجود دارد.
تمام این مشکلات پیشآمده اما، به دلیل بیتوجهیهای صورت گرفته به مدارس دولتی در ادوار مختلف است. چراکه عمدتا سیاستگذاریهای کلان در جهت ندادن اعتبارات لازم به این مدارس است و همین مسئله مشتریان مدارس غیردولتی را بیشتر کردهاست. بدون شک اگر این روند اشتباه، ادامه داشته باشد، مشکلات نیز پابرجا میماند، مگر اینکه رویکردها به سمت حمایت از مدارس دولتی تغییر کند و رفع نیازهای واقعی آنها در اولویت قرار بگیرد.