جوان آنلاین: میثم مهدیار، جامعهشناس و هیئتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با «جوان» درباره رشد فرهنگ مصرفی در کشورمان میگوید: این موضوع از دو وجه اقتصادی و فرهنگی قابل بحث است. فرهنگ کار و تلاش و تولید در کشور ما در دو سده اخیر به واسطه نوع مواجههمان با تجدد ضعیف شده است. هر قدر هم فرهنگ تولید ضعیف باشد، فرهنگ مصرفی رشد میکند.
به اعتقاد معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات یکی دیگر از وجوه فرهنگی، ضعف فرهنگ اقتصادی است، از جمله تضعیف فرهنگ مشارکت و تعاونی که در سنت ما جایگاه والایی داشته است.
مهدیار بیان میکند: با تحولات جدید افراد نمیدانند پسانداز و سرمایه خود را چگونه و کجا حفظ کنند، در نتیجه به سمت انباشت و احتکار کالا میروند یا روی به خرید کالاهایی میآورند که چندان کاربردی نیست.
مهدیار با اشاره به مشکل ساختار اقتصادی در کشور ادامه میدهد: وقتی مالیات بر عائدی سرمایه وجود ندارد، کالاهای مصرفی به کالاهای سرمایهای تبدیل میشود مثل خودرو، طلا و زمین؛ یعنی اگر کسی پولی داشته باشد سرمایهگذاری در این زمینه میکند و همین موضوع به چشم و همچشمی هم منتج میشود.
این جامعهشناس ریشه اصلی این مشکل را فرهنگی و ساختاری معرفی کرده و میگوید: در ساختار اقتصادی فعلی ما دلالی پذیرفته شده است و اتفاقاً ریشههای فرهنگی متأخری دارد.
پیشنهاد مهدیار برای اصلاح این معضل، مورد توجه قرار دادن ساختار و فرهنگ در کنار یکدیگر است.
وی میگوید: هم باید با تبلیغ و ترویج و اقناعسازی و به طور کلی فرهنگسازی آگاهیهای عمومی را در حوزه کار و تلاش، تولید و اقتصادی تقویت کنیم و هم باید ساختار اقتصادی اصلاح شود.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: موارد مطرح شده در حوزه فرهنگ با برنامهریزی بلندمدت قابل اصلاح است. از سوی دیگر ساختارهای اقتصادی ما هم نباید اجازه رشد دلالی را بدهد. نباید اجازه دهیم کالاهای مصرفی وجه سرمایهای پیدا کنند و در سیاستگذاری نیز باید اصلاحات انجام شود.
مهدیار افزایش آگاهیهای عمومی از طریق کتابخوانی را یکی از زوایای اثرگذار در این زمینه میداند و با اشاره به فضای رسانههای اجتماعی میگوید: رسانههای اجتماعی به خصوص اینستاگرام به دلیل محوریت تصویر و نمایش موجب تقویت تجملگرایی و دلالبازی شده، چراکه سودای یک شبه پولدارشدن و ره صد ساله رفتن را تقویت کرده است.
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات میافزاید: البته رسانههای اجتماعی به واسطه الگوپردازی میتوانند در خدمت اصلاح برنامهها قرار گیرند و افزایش رشد کتابخوانی نیز در این زمینه مهم است.
این جامعهشناس بیان میکند: البته مضمون کتاب اهمیت دارد و نه صرف خود کتاب، چراکه برخی کتابها اتفاقاً مروج فرهنگ سوداگری و دلالی هستند.
معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات میافزاید: جامعه کتابخوان لزوماً جامعه سالم و روبه پیشرفتی نخواهد بود و اینگونه نیست که به صرف کتابخوانی فرهنگ اصلاح شود. همین روزها در انتخابات پارلمانی فرانسه گرایشهای دست راستی نژاد پرستانه رأی بیشتری آوردهاند؛ پس بین میزان کتابخوانی و فرهنگ صحیح ارتباط مستقیمی وجود ندارد و حتی میتواند به تخریب آن کمک کند، مهم محتوای کتاب و سازنده بودن آن است.
مهدیار میگوید: فرهنگ اقتصادی غلط به نظام آموزشی سرایت کرده است و افراد به دنبال رشتههایی هستند که درآمد بالایی داشته باشند تا بتوانند یکشبه ره صدساله را طی کنند!
به اعتقاد معاون پژوهشی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، نظام آموزشی رسمی و غیررسمی ما در شکلگیری فرهنگ غلط اقتصادی مؤثر بوده است، چراکه به جای توجه دادن به «همسر نوشتی جامعه» بیشتر منفعتگرایی فردگرایانه را ترویج داده است. این نظام آموزشی باعث شده تصور کنیم صرفاً فعالیتها و رفتارهای فردی ماست که میتواند باعث موفقیتمان شود.
مهدیار به نقلی قول اشاره میکند که «بهشت را تنهایی نمیتوان رفت» و در توضیح آن میگوید: جامعهای به سعادت دست پیدا میکند که در آن هم سرنوشتی افرادش پذیرفته شده باشد. اگر فقط عدهای موفق و عده زیاد دیگری موفق نشوند این شکاف بین موفقان و ناموفقان باعث میشود تا در بلندمدت زندگی به کام همه تلخ شود.
این جامعهشناس به مثال روشن «کرونا» اشاره کرده و میافزاید: در ماجرای کرونا و درگیری همه جهان این موضوع بیشتر نمود پیدا کرد. کشورهای ثروتمند تلاش میکردند تا تجهیزات درمانی را برای خود نگه دارند، اما این تجهیزات صرفاً باعث از بین رفتن بیماری نمیشد و اتفاقا کرونا در کشورهای فقیر رشد و به شکل اپیدمی به کشورهای توسعه یافته نیز تسری پیدا میکرد.
به اعتقاد وی فقدان اجتماعگرایی و جمع محوری و رشد فردگرایی، موجب رشد دلال مسلکی افراد میشود و در واقع افراد تلاش میکنند تا در رقابت خصمآلودی که بین خود و دیگران میبینند، خود را به هر طریقی بالا بکشند و این نشانگر فقدان فرهنگ اقتصادی مطلوب است.
مهدیار بیان میکند: فاصله فقیر و غنی باید پایین بیاید تا کلیت جامعه از مواهب اقتصادی بهرهمند شوند و صرفاً برای عدهای خاص نباشد.
این جامعهشناس میگوید: فرهنگ دلالی در یک جامعه فردگرا زمینه رشد بیشتری دارد و لازم است که تحدید شود. همچنین ساختارهای اقتصادی با کمک ساختارهای فرهنگی یک جامعه باید «هم سرنوشتی» بهتری را فراهم کنند، چراکه در جامعهای که رقابت فردگرایانه یا فردگرایی رقابتی در آن رشد دارد امکان رشد دلالی بیشتر است.
این جامعهشناس در پایان خاطر نشان میکند: در دلالی مهم نیست چه ارزش افزودهای ایجاد میشود، بلکه صرفاً منفعت بیشتر برای فرد اهمیت دارد و مهم نیست این منفعت چه ارزش واقعی دارد، بلکه صرفاً همان سود فردی مهم است؛ لذا این رقابت یک رقابت منفی و غیرسازنده است و به اقتصاد و فرهنگ جامعه آسیب خواهد زد.