اویی که از دو سال پیش تاکنون در سوئد محاکمه میشود، صرفاً یک کارمند درجه چندم قوه قضائیه ایران در دهه ۶۰ نیست بلکه یک ملت قربانی تروریسم است که طی هفت سال نزدیک ۱۷ هزار نفر از اعضای خود را در عملیاتهای تروریستی یک گروهک جنایتکار از دست داد و حتی مورد حمله نظامی این گروهک قرار گرفت و صدای دادخواهیاش را هیچ نهاد بینالمللی یا دولتی نشنید.
حمید نوری را هنوز هم در ایران چندان نمیشناسند. اگر کسی اخبار سیاسی را دنبال کند، شاید شنیده باشد که او در سال ۹۸ در فرودگاه استکهلم هنگام ورود به سوئد بازداشت و به انفرادی منتقل شد و ۹۰ جلسه محاکمه را بدون وکیل انتخابی، بدون دیدار با خانواده، بدون ایمن بودن از شکنجه روحی و جسمی در شرایط ناعادلانه گذراند. شاکیان او اعضای سازمان تروریستی مجاهدین خلق بودند؛ تروریستهایی که در پناه غرب میتوانند به جای قرار گرفتن در لیست سیاه گروههای تروریستی و محاکمه بابت جنایات متعدد و عملیاتهای تروریستی علیه مردم ایران، مدعی و شاکی باشند و بیگناهان را محاکمه کنند.
شاهدان اتوبوسی، به سبک منافقین!
ایرج مصداقی، یک عضو سابق منافقین که دهه ۶۰ در ایران زندانی بوده و گویا از این سازمان جدا شده است، مقدمات عملیات فریب برای کشاندن حمید نوری به سوئد و هماهنگی با دستگاه قضایی این کشور برای دستگیری او را بر عهده داشته و در دادگاه هم علیه او شهادت داده است.
پسر حمید نوری که برای حضور در جلسات دادگاه، به سوئد رفته است، با گوشی خود از اعضای منافقین که در راهروهای دادگاه حضور دارند، فیلم میگیرد و در پاسخ به سؤال خبرنگار بیبیسی در مورد علت این فیلمبرداری میگوید: «میخواهم مردم ایران ببینند که شاکیها با اتوبوس به دادگاه آورده میشوند.»
این اولین بار نیست که منافقین از اهرم «پول» برای سر هم کردن تجمعات و اقدامات خود استفاده میکنند. همایشهای منافقین در پایتختهای اروپایی هم با پولپاشی شکل میگرفت. وعده غذای گرم به کارتنخوابها، صندلیهای مستمعین را پر میکرد و پرداختهای چنددههزار دلاری به پیرمردان سیاسی و بازنشسته امریکایی و سعودی برای همایششان سخنران جور میکرد.
در یک گزارش میخوانیم: «جان بولتون، گینگریچ، لوپز و ترکی فیصل، همه اینها دیگر اکنون در ساختارهای قدرت کشورهای متبوع خود جایگاهی ندارند و صرفاً حضور در نشست منافقین را با انگیزه تجاری و کاسبی نگاه میکنند، با این تفاوت که جایگاه و سابقه هر یک از این سیاستمداران در افزایش یا کاهش مبالغ مؤثر است. نگاهی به فهرست مبالغ پرداختی منافقین که گاهی به رقم ۸۰هزار دلار برای دو دقیقه سخنرانی هم میرسد، مؤید این مطلب است. نکته جالب این است که متون سخنرانی نیز توسط عوامل منافقین تهیه میشود و به عبارت دقیقتر اساساً سخنرانان در نشستهای منافقین به معنای واقعی کلمه برای ساعتی رزرو میشوند.»
«آسوشیتدپرس» گزارشی نوشت که در آن آمده است: «غالب حاضران در گردهمایی منافقین در برلین، با سازماندهی این گروه از مدارس لهستان و جمهوری چک به برلین آورده شده بودند تا صندلیهای سالن محل برگزاری گردهمایی پر شود.» بر اساس این گزارش برخی شرکتکنندگان در این گردهمایی نیز به خبرنگار آسوشیتدپرس گفتند که با وعده سفر به برلین و اقامت در هتل به این گردهمایی آمدهاند. فیلمهای منتشر شده توسط خبرگزاریها نشان میدهد اکثریت قریب به اتفاق شرکتکنندگان، ملیتی غیرایرانی داشتهاند و همانگونه که جداشدههای این فرقه میگویند، گدایانی هستند که از برخی کشورهای آفریقایی، آسیایی و اروپایی جمعآوری شده و به وعده «چند وعده غذای گرم» و «مقداری کمک مالی» به این مراسم آمدهاند.
ایرج مصداقی که گفته میشود عضو جدا شده سازمان است، در جریان دادگاههای نمایشی نوری، کاملاً همسو با منافقین عمل میکند. او شاکی اصلی و شاهد علیه حمید نوری است و میگوید حمید نوری را در زندان دیده و او همکار هیئتی بوده که برای تعیین وضعیت اعضای منافقین به زندانها میرفتند. با این حال، بسیاری از شاهدان اصلاً حمید نوری را نمیشناسند و سیاهیلشکرانی هستند که آمدهاند علیه جمهوری اسلامی صحبت کنند.
بازی با حقوق بشر
بهانه دستگیری حمید نوری، حقوق بشر است. اگنس کالامارد، گزارشگر ویژه اعدامهای فراقانونی در سازمان ملل متحد در مورد دستگیری و محاکمه نوری میگوید: «این نخستین گام مهم به سوی عدالت درباره اعدامهای سال۱۳۶۷ است.» در این ادبیات و این منش، بشر فقط اعضای منافقین هستند که باید حقوقشان رعایت میشده است، اما ایرانیانی که مورد حمله تروریستی فرقه رجوی قرار گرفتند، به شهادت رسیدند یا عزیزشان را از دست دادند، حقوق بشر نداشتند!
اعدامهای منافقین پس از عملیاتهای تروریستی آنها، پس از همکاری آنها با دولت صدام که به ایران تجاوز کرده بود و پس از حمله نظامی آنان به خاک ایران در جریان عملیات فروغ جاویدان صورت گرفت. با تروریست، جاسوس و خائن حین جنگ با کشور بیگانه و قاتل چه رفتاری جز اعدام شایسته است؟ لذا محاکمه حمید نوری بازی با حقوق بشر است و نه پاسداشت حقوق انسانی، چه آنکه اعدامهای دهه ۶۰ مجازات تروریستها بود و تروریستی نمیتواند شاکی باشد که چرا با او برخورد شده است!
از سویی، نوع رفتار سیستم قضایی و پلیسی سوئد با حمید نوری نشان میدهد که حتی در مورد نحوه رفتار با او هم، حقوق انسانی رعایت نشده است. دختر حمید نوری در تشریح وضعیت پدرش در زندانهای سوئد میگوید: «پدرم به مدت ۳۰ماه در انفرادی و در یک سلول تقریباً شش متری به سر میبرد و برای کسی که ۶۱سال سن دارد، تحمل این شرایط واقعاً سخت است. علاوه بر این، منافقین پشت در دادگاهها میایستادند و شعار میدادند. پدرم به خاطر سنش از عینک استفاده میکند و بارها و بارها درخواست چشمپزشکی کرد، ولی این کمترین حق یک زندانی را از او دریغ کردند، حتی شب قبل از اینکه کیفرخواست را به وی بدهند، مورد ضرب و شتم قرار گرفته و او را کتک زدهاند. برگههای یادداشت پدرم را از او گرفتهاند و بارها و بارها توسط پلیس سوئد تحقیر شده است. تحقیرها به گونهای بوده است که جالب نیست بیان شود، ولی در کشوری که ادعای حقوق بشر دارد، این همه نقض حقوق بشر، جالب است.»
همسر حمید نوری هم در اظهاراتی بیان میکند: «حدود دو سال نتوانستیم با آقای نوری ملاقات کنیم و بعد از دو سال هم فقط به من و پسر و دخترم ملاقات کوتاه حضوری دادند.»
دادگاه سوئد در مجموع حدود ۶۰۰ ساعت محاکمه نوری، تنها ۲۰ ساعت به او وقت دفاع داده است. به او حق انتخاب وکیل داده نشده است و وکلای سوئدی که دادگاه انتخاب کرده، دفاعی نمایشی از او انجام میدهند.
محاکمه یک ملت
بیبیسی فارسی که در جریان این محاکمه، همپای سایر رسانههای فارسیزبان غربی در کنار منافقین ایستاده است، مینویسد: «در بیش از ۴۰کتابی که از خاطرات و شهادتهای زندانیان سیاسی در دهه۶۰ منتشر شده، کمتر نام حمید نوری - با نام مستعار عباسی- مطرح شده است.» روشن است که نوری شخصاً اهمیتی برای غرب ندارد، اما از پی محاکمه او، تاریخ مظلومیت یک ملت قربانی تروریسم نادیده گرفته میشود و بلکه تغییر داده میشود تا جای جلاد و شهید عوض شود.
اویی که از دو سال پیش تاکنون در سوئد محاکمه میشود، صرفاً یک کارمند درجه چندم قوه قضائیه ایران در دهه ۶۰ نیست بلکه یک ملت قربانی تروریسم است که طی هفت سال نزدیک ۱۷ هزار نفر از اعضای خود را در عملیاتهای تروریستی یک گروهک جنایتکار از دست داد و حتی مورد حمله نظامی این گروهک قرار گرفت و نه تنها صدای دادخواهیاش را هیچ نهاد بینالمللی یا دولتی نشنید بلکه در طرف قاتل ایستادند، حمایت مالی و تسلیحاتی و رسانهای کردند و پناهش دادند. حالا هم یک کارمند بازنشسته دستگاه قضایی ایران را با حیله به سوئد کشانده و دستگیر و محاکمه میکنند که بگوید چرا قاتلان مردم را اعدام کردهاند!