یادم است بچه که بودم نزدیک عید که میشد پدرم دستم را میگرفت و میبرد بازار. یک جفت کفش ملی مرغوب و جان سخت برایم میخرید، دو عدد شلوار پارچهای تیره و چرکتاب و دو عدد هم پیراهن تترون، والسلام برای یک سال تمام. بعد هم میگفت: «پسرم نونوار شدی، مبارک است. کفش و لباسهایت را خوب بپوش و خوب نگه دار تا انشاءالله شب عید آینده باز هم با هم به خرید بیاییم.» یکسال با همین پوشاک سر میکردم و اگر هم پاره میشد مادر زحمت وصله و پینهاش را میکشید. مزه لذتی که از آن خرید میبردم هنوز زیر پوستم تازه و گرم است، تا اینکه سالهای سال گذشت و رسیدیم به شب عید و خریدهای این روزها...
همه خرید میکنند، چون باید خرید کنند
حالا کمتر کسی، حتی آدم ندار، موقع خرید به ضروری بودن آن فکر میکند. حالا همه دنبال خرید هستند نه به خاطر اینکه کفش ملی و شلوار چرکتاب و پیراهن تترون پارسال مندرس و وصله پینه شده است. نه! حالا همه خرید میکنند، چون باید خرید کنند. کمد لباسها پر از لباسهای نو و تمیز است که شاید یکی دوبار بیشتر پوشیده نشده، جاکفشی منزل تا خرخره پر از انواع کتانی و صندل و بوت و چکمه است که هنوز بوی نویی و تازگی میدهد، سرویس ناهارخوری و مبل خانه هنوز لک برنداشته و پردههای هال و پذیرایی هنوز اتو دارد و شق و رق ایستاده است؛ خب با این اوصاف چه دلیلی دارد که پول زبان بسته را صرف خرید چیزهایی بکنیم که مشابهش را نه یکی و دوتا، بلکه چندتا در منزل داریم؟ میگویندای بابا مگر میشود شب عید خرید نکرد و نونوار نشد؟ اصلاً اینها به کنار، مردم چه میگویند؟! آبروی آدم پیش دوست و فامیل و آشنا میرود!
اگر زنها نبودند بازارها بسته میشدند؟!
همسرگرامی از آغاز بهمنماه ساز خرید را کوک کرده و به جان ما انداخته است و با اینکه برای دستگرمی تا به حال به همراه بچهها سه، چهار بار بازارها را وجب به وجب گز کرده و مقادیری هم قرض برایمان بالا آورده است، اما همچنان پایش را دریک کفش کرده است که هنوز خرید شب عید را نکردهایم. میگوید اصلاً خرید شب عید اصلش این است که مردِ خانه همراه زن و بچهاش باشد و یکسره دست در جیب!
دوستی میگفت اگر زنها نبودند بازاریها ورشکسته و بازارها بسته میشدند. البته از حق نگذریم، همسران و مادرانی که معنی دخل و خرج را میدانند و معیشت خانواده در دست با برکت و مدبرانه آنها میچرخد کم نیستند، اما حرف آن دوست در رابطه با خیلی از دختران و زنان جامعه مصداق دارد و اساساً هیچ بازار و بازارچهای را نمیتوانید پیدا کنید که حضور ۹۰ درصدی زنان به آن رونق نبخشیده باشد.
میگویند خرید حالمان را خوب میکند!
خیلی از بانوان معتقدند و البته اعتقاد و التزامی عملی دارند که خرید حالشان را خوب میکند. با چنین اعتقاد و التزامی اساساً دلیل دیگری برای خرید لازم نیست و همین یک دلیل کفایت میکند! بماند که روانشناسهای وطنی و غیروطنی عمر این حال خوب را آنقدر کوتاه میدانند که شاید با فقط یک بار پوشیدن یک لباس آنچنانی برای یک میهمانی ساده، فروکش کند، ولذا برای احیای حال خوب باز هم باید سرکیسه را شل و خود را در برابر ویترینهای پر زرق و برق بازار ول کرد و دل به مدلهای نو به نو داد که دخل فروشندگانش سیریناپذیر است.
بابا جان پس کی میرویم خرید؟
دخترم میگوید بابا جان پس کی میرویم خرید؟ میگویم مگر همین یک ماه پیش با مادر نرفتی خرید و سه تا شال و دوتا کفش و دوتا شلوار نخریدی؟ میگوید بابا جان منظورم خرید شب عید است. بعد هم شاکی است که همکلاسیهایش بازار را جارو و چشم همه را کور کردهاند و او از قافله جامانده است. ظاهراً این ژن خرید تنها چیزی است که به طور کامل و حتی پیشرفته و جهش یافته از نسلهای پیشین به نسلهای پسین منتقل میشود!
عطش خرید آنچنان به جانمان افتاده است و نافمان را چنان گره محکمی به خرید بستهاند که به قول آن فیلسوف معروف انگار هستیمان با خرید معنا میشود: «من خرید میکنم پس هستم!»
خیلیها به نان شبشان محتاج هستند
تمام این ماجرا درحالی است که همه ما از اوضاع بد اقتصادی و بیپولی مینالیم و غر میزنیم که در تأمین مایحتاج اولیهمان ماندهایم. البته در اینکه خیلیها حتی به نان شبشان هم محتاج هستند شکی نیست؛ پس ای کاش گوشهای، فقط گوشهای از هزینههای بیحساب و کتاب بعضیخریدهای غیرضروری را میرساندیم به دست همانهایی که به نان شبشان محتاج هستند.
دلم به مرور خاطرات کودکی خوش است
به خدا دلم برای این پول زبان بسته میسوزد که با عرق جبین به دست آمده و حالا صرف خرید چیزهایی میشود که هیچ ضرورتی ندارند و ضرورتشان در حرف مردم و چشم دیگران خلاصه میشود. در این هیاهوی خریدها که تنها اندکی با دلیل و بسیارشان بیدلیل است، تنها دلخوشی من، مرور خاطرات دوران کودکی و منش خردمندانه مادران و پدرانمان در خرید کردن بود. نکته جالبش این بود که همان پدر خسته با دستهای پینه بسته که زندگیمان را با کارگری میچرخاند، به وقت کمک به افراد مستحق آنچنان دست و دلش باز میشد که دستمزد چندماه را به راحتی میبخشید.
عیدتان هم پیشاپیش مبارک!
تو را به خدا حالا که قصد ندارید از مسابقه خرید دست بردارید و حاضر به عقبنشینی نیستید، رخت و لباس پارسال را دور نریزید و حداقل به دست آدم مستحق برسانید. جای دوری نمیرود، خدا اجرتان دهد. عیدتان هم پیشاپیش مبارک! امید که حول حالنای سال جدید، فقط شامل رخت و لباس و دکوراسیون منزل نشود و کمی هم به دل و جانمان، روح و روانمان، نگرش و رفتارمان رنگ و بوی تحول بدهد. انشاءالله.