جوان آنلاین: انقلاب اسلامی ایران، تنها یک تغییر سیاسی نبود، بلکه زلزلهای در دل تاریخ بود که بیداری یک ملت را رقم زد. ملتی که سالها تحت سلطه استعمار، وابستگی اقتصادی، فرهنگی و تحقیر اجتماعی قرار داشت، با رهبری امام خمینی مسیر تازهای را آغاز کرد؛ مسیر عزت، استقلال، و همبستگی. «جوان» درباره نقش امامخمینی (ره) در همبستگی جامعه ایران با مجتبی همتیفر، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد گفتوگو کرده است.
پیش از انقلاب، ایران در چنبره سیاستهایی گرفتار شده بود که مردم را از آگاهی، اعتراض و حرکت برای استقلال بازمیداشت. نظام پهلوی، با هدایت جامعه به سمت سرگرمیهای سطحی و وابستگی فکری، تلاش داشت که نیروی تحول را در نطفه خاموش کند. دانشگاهها و مدارس، به جای پرورش جوانان مستقل و آگاه، نسلهایی را تربیت میکردند که خود را ضعیفتر از غرب میدیدند. اما امام خمینی (ره)، با شناخت عمیق از این وضعیت، مسیری متفاوت را پیش گرفت.
او با پیام روشنی قیام کرد؛ مردم ایران، برای دستیابی به عزت، باید آگاه شوند، متحد شوند و برای استقلال بجنگند. این آگاهی، طی سالها مبارزه، از دل حوزههای علمیه، مساجد و فعالیتهای مردمی شکل گرفت و به تدریج به یک حرکت عمومی تبدیل شد، اما چگونه مردم از تحقیر گذشته عبور کردند و نیرویی متحد شدند که تاریخ را تغییر دادند؟ و نقش امام خمینی در این همبستگی چه بود؟
جامعهای در چنبره استعمار و وابستگی
مجتبی همتیفر، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و پژوهشگر تربیتی، با بررسی شرایط قبل و بعد از انقلاب توضیح داد که جامعه ایران در آن دوران تحت سلطه استعمار و حکومت پهلوی قرار داشت. او با اشاره به دیدگاههای امام خمینی گفت: «قبل از انقلاب، جامعه ایران هنوز بیدار نشدهبود و تحتتأثیر استعمار قرار داشت. امام خمینی، حکومت پهلوی را دستنشانده استعمار میدانستند که منابع ملی ایران را در اختیار بیگانگان قرار داده بود، بدون توجه به منافع مردم.»
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه، سیاستهای حکومت پهلوی را عاملی برای سرگرمسازی و انحراف ذهنی مردم دانست: «حکومت پهلوی با هدایت جامعه به سوی تفریحات سطحی، تلاش داشت مردم را از فکر کردن درباره استقلال ملی و مسائل کلان کشور دور نگه دارد. این سیاست باعث شد که بسیاری از جوانان، روشنفکران و حتی طبقه تحصیلکرده درگیر مسائل حاشیهای شوند و جامعه به سمت وابستگی بیشتر به غرب سوق پیدا کند.»
نقش نظام آموزشی در وابستگی فکری و فرهنگی جامعه ایرانی
همتیفر همچنین به عملکرد مراکز فرهنگی، دانشگاهها، و مدارس قبل از انقلاب اشاره کرد و تأکید داشت که این مراکز به جای تقویت افراد برای شناخت و رفع نیازهای جامعه، تفکر وابستگی و تحقیرشدگی را در ذهن آنها تثبیت میکردند: «مراکز فرهنگی، دانشگاهها و مدارس به جای تربیت افراد آگاه و مستقل، دانشآموزان و دانشجویانی را پرورش میدادند که غرب را برتر میدیدند و خود را تحقیر میکردند. فردی که خود را ضعیفتر از غرب تصور کند، هرگز تلاشی برای تغییر شرایط نمیکند و عملاً به حاکمیت سلطهپذیری کمک میکند.»
او در تحلیل خود، به برنامههای اقتصادی و کشاورزی حکومت پهلوی مانند اصلاحات ارضی و انقلاب سفید شاه اشاره کرد و توضیح داد که این اقدامات نهتنها باعث وابستگی اقتصادی شدند، بلکه صنعت ایران را نیز در سطح مونتاژ باقی نگه داشتند: «نتیجه این سیاستها این بود که حتی برای استفاده از فناوریهای غربی، ایران مجبور بود متخصصان خارجی را به کشور بیاورد، چراکه دانش فنی مستقلی در کشور وجود نداشت. امام خمینی بارها اشاره میکردند که ایران به پایگاه نظامی غرب تبدیل شدهبود، نفت را میبردند، اما تجهیزات خریداریشده از همان پول نفت، در خدمت منافع غرب قرار میگرفت و نه مردم ایران.»
بیداری مردم و شکلگیری وحدت ملی
نگاه امامخمینی به آینده متفاوت بود. همتیفر در ادامه گفت: «ایشان معتقد بودند که مردم ایران باید بیدار شوند و راه رسیدن به استقلال از مسیر آگاهی و وحدت مردم میگذرد.»
این آگاهی، طی ۱۵ سال مبارزه امامخمینی شکل گرفت و به تدریج به یک حرکت عمومی فراگیر تبدیل شد. همتیفر توضیح داد که چگونه شعارهای انقلاب اسلامی حتی در دورافتادهترین روستاها گسترش پیدا کرد: «به تعبیر امام خمینی، شعارهای استقلالخواهی و آزادیطلبی ذیل پرچم اسلام در سراسر ایران گسترش یافت. این موج به حدی فراگیر شد که حتی در روستاهای دورافتاده، مردم شعارهای انقلابی سر میدادند، نشاندهنده یک حرکت گسترده مردمی بود که فقط محدود به شهرهای بزرگ نبود.» او به وحدت کلمه که امامخمینی بر آن تأکید داشتند نیز اشاره کرد و اظهار داشت: «امامخمینی همواره میگفتند که جامعهای که تحقیر شود، همبسته نیست. ایشان تأکید داشتند که برای مقابله با گذشته استعماری و رسیدن به استقلال، جامعه باید متحد شود و اسلام را محور این وحدت قرار دهد.» این همبستگی و وحدت در رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ به اوج رسید، جایی که ۹۸ درصد مردم ایران به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند.
ریشهای که همچنان پابرجاست
همتیفر همچنین درباره نقش علمای دین و معلمان در این فرآیند توضیح داد: «امامخمینی بر این باور بودند که معلمان و علمای دین وظیفهای مشابه پیامبران دارند؛ آنها باید مردم را آگاه کنند تا بیدار بمانند و نسبت به مسائل روز حساس باشند و البته این موضوع باید استمرار پیدا کند.»
این پژوهشگر تربیتی به ایرادات و اشکالاتی که وجود دارد نیز اشاره کرد و گفت: «بدون شک مسیر ما از آگاهی مردم، بهویژه جوانترها، دانشجویان و دانشآموزان میگذرد. این همان نکتهای است که متأسفانه پس از انقلاب بهتدریج کمرنگ شد. در ساختار آموزشی، بخشی که متولی امور تربیتی بود، با شعارهایی که در ظاهر درست، اما در باطن نادرست بودند، تعطیل شد. همین امر موجب شد این بعد تضعیف شده و حتی خطر محو شدن آن وجود داشته باشد.»
او با اشاره به تأکیدات امامخمینی بر نقش تربیت در جامعه، این موضوع را جزو اصول بنیادین تعلیم و تربیت دانست: «امام خمینی تأکید داشتند که نباید تعلیم و تربیت را صرفاً به آموزشهای علمی محدود کرد، بلکه باید تمامی ابعاد اجتماعی و سیاسی را نیز در نظر گرفت. کوتاهیهایی که در این حوزه رخ داده، موجب ضعفهایی در برخی جنبههای جامعه شدهاست و اگر این آگاهی و بینش تقویت نشود، تأثیرات منفی آن در آینده نمایان خواهد شد.»
با این حال، همتیفر تأکید داشت که جامعه ایران همچنان یک جامعه دینی باقی ماندهاست: «به رغم چالشهای فرهنگی و تبلیغات مخرب، مردم ایران همچنان دیندار هستند. از مراسمهای عزاداری، شبهای قدر، اعتکافها و فعالیتهای فرهنگی در مدارس و دانشگاهها مشخص است که دینداری هنوز در جامعه ریشه دارد.»
عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد در پایان گفت: «اگر جامعه بخواهد همبستگی خود را حفظ کند، باید به جهاد فرهنگی و تربیتی توجه بیشتری داشته باشد. امامخمینی بر احیای امور تربیتی تأکید داشتند، زیرا مقابله با هجمههای فرهنگی، تنها با تربیت نسل آگاه و متعهد امکانپذیر است.»
میراثی که زنده است
انقلاب اسلامی تنها یک حادثه تاریخی نبود، بلکه تحولی عمیق در ذهن و قلب یک ملت بود؛ ملتی که از تحقیر و وابستگی عبور کرد و با وحدت و ایمان، سرنوشت خود را از نو رقم زد. امام خمینی نه فقط یک رهبر سیاسی، بلکه یک معلم بیداری بود که مردم را از خواب وابستگی بیرون کشید و به آنها آموخت که عزت، آزادی و استقلال، دستاوردی نیست که به سادگی به دست آید، بلکه نتیجه سالها مقاومت و مبارزه است.
امروز، ردپای این بیداری در جایجای جامعه دیده میشود؛ در مساجد، دانشگاهها، هیئتهای مذهبی و حتی نسلهای جدیدی که همچنان در جستوجوی حقیقت و هویت خود هستند. هر چند تهاجمات فرهنگی و تلاشها برای تضعیف این همبستگی ادامه دارد، اما مردم ایران ثابت کردهاند که ریشههای این انقلاب، عمیقتر از آن است که با بادهای مخالف از بین برود.
آنچه امامخمینی بنا نهاد، تنها یک نظام سیاسی نبود؛ بلکه روح یک ملت را تغییر داد. حال، وظیفه نسلهای جدید است که نهتنها این مسیر را حفظ کنند، بلکه آن را عمیقتر، آگاهانهتر و مقاومتر از گذشته ادامه دهند. انقلاب هنوز زنده است، چراکه اندیشهای که به دل مردم راه پیدا کند، هیچگاه نمیمیرد.