سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: «منِ راننده در شغلی که انتخاب کردهام تنها یک مسئولیت دارم و آن رساندن مسافر به مقصد است.» این جمله یک برداشت کاملاً غلط از شغل رانندگی یا مسافرکشی است.
«منِ راننده در شغلی که انتخاب کردهام موظفم از زمانی که مسافری را سوار میکنم تا زمانی که او را به مقصد میرسانم از هر عملی که سبب تکدر خاطرش میشود دوری کنم و در مقابل موجبات آسایش مسافرم را نیز فراهم آورم.» این یک برداشت و تعریف درست از شغل رانندگی است. شغلمان چه کوچک باشد چه بزرگ، نباید آن را دستکم بگیریم.
خواستههای یک مسافر از راننده و یک راننده از مسافرش در بیشتر موارد بهصورت متقابل و پایاپای است. برای مثال همانطور که یک راننده از مسافرش توقع دارد هنگام حساب کردن کرایه، پول خُرد همراه داشته باشد یک مسافر هم از رانندهای که هر روز با مسافران زیادی سر و کار دارد و داشتن پول خُرد جزو ضروریات کارش محسوب میشود همین توقع را دارد، اما بدا بهحال رانندگانی که قانون کرایه را برایشان ۲۹۰۰ تومان یا ۳۷۰۰ تومان تعیین کرده، اینجا هدف خوشحال کردن مسافری است که کرایه زیر ۳ یا ۴ هزار تومان میدهد، بیتوجه به اینکه این سیاست نه تنها موجبات خوشحالی روانی برای مسافران را فراهم نمیآورد بلکه از زمانی که سوار تاکسی میشویم ترس نداشتن پول خُرد تمام وجودمان را در برمیگیرد، طوری که نیم تنه سمت چپ بدنمان به کلی خواب میرود! و بعد با کلی اضطراب یک اسکناس ۵ هزار تومانی در میآوریم و به راننده میدهیم، راننده هم غرولندی میکند و از ته جوراب و جیبش پول خُردی جور میکند و با اکراه به ما میدهد.
البته رانندههای مهربان و صبوری هم در این میان هستند که بعد از اتمام روز و کلی خستگی به یک بقالی میروند و پولهایشان را برای فردا خُرد میکنند. اگر بپرسیم چرا برای این مشکل تدبیری نمیاندیشید جواب میگیریم که تاکسیرانی برای آسودگی خاطر مسافران اپلیکیشنهایی طراحی کرده که با دانلود آن و اسکن کردن کد QR درون هر تاکسی به راحتی این امکان را دارید که کرایهها را اینترنی پرداخت کنید. ولی به این قضیه فکر نشده که برای خیلی از سالمندان یا افرادی از جامعه که کار کردن با تکنولوژی برایشان دشوار است این کدها کارایی ندارد یا حتی در خیلی از مواقع ممکن است مسافر موبایل همراه نداشته یا گوشی موبایلش خاموش شده باشد.
برخی خرده فرهنگها و رفتارهای رانندگان تاکسی نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده است. مثلاً بعضی مواقع میبینیم تاکسیها قبل از سبز شدن چراغ راهنمایی دستشان را روی بوق گذاشته و با بوقهای ممتد ماشین جلوییشان را به فیض میرسانند. از نظر بعضی تاکسیرانها راننده ماشین جلویی همیشه خوابش برده و رانندگی هم بلد نیست! یا مثلاً مشاهد شده در لاین سرعت یک بزرگراه که حداکثر سرعت مجاز در آن ۸۰ کیلومتر است، تاکسیران عزیز با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت و با چراغ زدنهای پیاپی، قصد سبقت گرفتن دارد. البته این مورد تنها معطوف به تاکسیها نیست بلکه در رانندگی خیلی از خودروهای شخصی و اقشار مختلف جامعه نیز دیده میشود. بعضی تاکسیرانها هم تاکسیشان را با گربه و همچنین فاصلههای خالی بین خودروها در ترافیک شهری را با فضای خالی زیر در اشتباه میگیرند. همانطور که گربهها به راحتی گویی هیچ مهرهای ندارند از زیر یک در آهنی وارد خانهها میشوند تاکسیها هم نه به راحتی ولی به هر زور و اجباری که شده خود را لابهلای خودروها جا میکنند تا به اندازه ۵ دقیقه یا پنج ماشین جلوتر بیفتند!
بعضی وقتها شده حین مکالمه دو راننده با هم شنیدهایم که «داداش من مسافر زدم تو راهم!» همیشه برایم این سؤال مطرح بوده که چرا بهجای «مسافر زدم» از «مسافر دارم» یا «مسافر سوار کردم» استفاده نمیکنند، تا اینکه بعدها متوجه شدم این قبیل دوستان به واقع با مسافر مانند بار کامیون رفتار میکنند و «مسافر زدم» در واقع برایشان مصداق همان بار زدن است! شما وقتی کامیون را بار میزنید فقط به فکر این هستید که اقلام را بار بزنید و به مقصد برسانید دیگر برایتان راحتی بار و... ملاک نیست.
بعضی رانندهها بسته به اینکه چه حمل میکنند شیوه رانندگیشان هم تفاوت دارد. مثلاً اگر شکستنی یا مواد غذایی باشد با دقت بیشتری رانندگی یا از سیستم سرمایشی استفاده میکنند. بعضی وقتها که در فصل گرما سوار تاکسی میشویم آرزو میکنیم کاش شیر، ماست یا تخممرغ و کره بودیم ولی مسافر نبودیم، شاید در آن صورت راننده عزیز برایمان کولر روشن میکرد تا فاسد نشویم!
وقتی جوانتر بودم بارها با سوار شدن تاکسی اشتباه باعث دور شدن مسیرم شده بودم، این اشتباه دو علت داشت، اولی از جانب من بود. برای مثال: با گفتن کلمه «مستقیم» تاکسی برای من میایستاد، سوار میشدم ولی راهی نرفته راننده با گفتن جمله تا همینجا بیشتر نمیرم مسیرم جای دیگریه مرا پیاده میکرد. خُب در این موقعیت بیدقتی از من بود که مسیر کامل را قبل از سوار شدن به راننده نگفته و باعث تلف شدن وقت هردویمان شده بودم. چند باری هم پیش آمد که در پایانههای تاکسیرانی با توجه به تابلوهای مشخص کننده مقصدها سوار تاکسی شده، اما در بین مسیر متوجه شده بودم مقصد جای دیگری است و رانندهها در خطوط مخصوص به مسیر خودشان پارک نکردهاند. این اتفاق بعضی اوقات ناشی از اشتباه راننده و خیلی مواقع هم به دلیل نابسامانی پایانههاست که نه تنها شامل در نظر نگرفتن فضای کافی برای تاکسیهای یک خط میشود بلکه حتی برای استفاده رانندگان از سرویس بهداشتی یا یک غذاخوری ساده هم در خطوط هیچ تدبیری اندیشه نشده است. راننده خسته هم به اجبار یا در کنار خیابان یا درون اتومبیلش غذایش را صرف میکند پس از آن هم مسافر از ته بو مانده غذا یا سیگاری که در ماشین صرف شده اذیت میشود. یک اذیت شدن دو طرفه تنها به خاطر بیتدبیری!
از تمام این حرفها بگذریم به بحث شیرین دربست گرفتن میرسیم. وقتی یک تاکسی دربست میگیرید به چند نکته باید توجه کنید: اگر کرایه معمول یک مسیر برای مثال ۵ هزار تومان است شما باید حداقل ۲۰ هزار تومان در جیبتان داشته باشید، چون قبل از سوار شدن به راننده اشاره میکنید که کرایه ۵ هزار تومان است ولی او ۱۰ هزار تومان طلب میکند و در نهایت با ۸ هزار تومان به توافق میرسید ولی هنگام پیاده شدن راننده با آوردن هزار و یک دلیل منطقی و غیرمنطقی تلاش میکند تا ۸ هزار تومان را به ۱۵ هزار تومان تبدیل کند و نهایتاً شما برای خلاص شدن باید ۱۵ هزار تومان را بدهید و بروید. روزهای برفی و بارانی، پر ترافیک، تعطیلات، اعیاد و... هم که جای خودش را دارد. نه تنها تاکسی پیدا نمیشود، بلکه دربست هم پیدا نمیشود. اگر هم پیدا شود یا راننده عشقش نمیکشد شما را سوار کند یا کرایهها را دوبل و سوبل با شما حساب میکند. در این بین هیچ نظارتی هم در کار نیست و هیچ خبری هم از تاکسی متر نیست! اما در بین این همه زمختی کار و خستگی، هوای تاکسیرانهای خانم را داشته باشیم و به خاطر انتخاب شغلشان- شغلی که خیلی از خانمها به دلیل سختی آن سراغش نمیروند- مأیوسشان نکنیم که بار زندگی به حد کافی سنگین است و سنگینی بیشتری بر دوششان نباشیم. حتی وظیفه داریم به عنوان یک شهروند برایشان حداکثر امنیت را ایجاد کنیم.