کد خبر: 973505
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۰۴:۵۵
نظری بر ساختار و کارنامه سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی زنده‌یاد میرزا تقی‌خان امیرکبیر
تشکیلات کسب اطلاع امیرکبیر که در آن زمان به نام «منهیان امیر» نامیده می‌شد، آنقدر در ولایات و در دل عمال دولت رعب و وحشت ایجاد کرده بود که هر پنج نفری که دور هم جمع می‌شدند، تصور می‌کردند یکی دو نفرشان خفیه‌نویس یا عضو تشکیلات «منهیان» هستند
رحیم فلاح
سرويس تاريخ جوان آنلاين: میرزا تقی‌خان مظهر وطن‌پرستی بود، یعنی همان اصلی که در ایران مجهول است. آنچه می‌دادند و او نمی‌گرفت خرج معدوم کردن وی شد. (دکتر پلاکِ انگلیسی) نام میرزاتقی‌خان امیرکبیر نه تنها در تاریخ میهن ما با غرور و افتخار آمیخته است، بلکه دشمنان او و کسانی هم که وجود امیر مانع اجرای نقشه‌های شیطانی و شوم آنان می‌شد، از جمله مأموران سفارتخانه‌های خارجی ناگزیر از ابراز احترام به این شخصیت ارزنده دوران قاجار بودند. در دورانی که سرسپردگی و حقوق‌بگیری از سفارتخانه‌های روس، انگلیس و عثمانی برای قریب بالاتفاق رجال وقت، امری عادی و حتی افتخارآمیز تلقی می‌شد. امیر کبیر نه تنها این سنت شوم را در هم شکست، بلکه چنانکه اشاره شد بنا به گفته دکتر پلاک انگلیسی: «پول‌هایی را که می‌خواستند به صورت رشوه به وی بدهند و نامش را در ردیف لیست حقوق‌بگیران ثبت نمایند و نمی‌گرفت، به ناچار به مصرف نابود کردن وی رساندند.» اجانب، خائنان و فاسدان داخلی او را کشتند تا این سد بزرگ و مقاوم را از راه توسعه نفوذ و تسلط شوم خود در ایران بردارند.

بدون تردید میرزا تقی‌خان امیرکبیر، یکی از چهره‌های درخشان و تابناک دوران قاجار است که اگر به دست دژخیمان ناصرالدین شاه کشته نشده بود، چه بسا سرنوشت ایران را دچار تحول مهمی می‌ساخت. میرزاتقی خان مخالف سرسخت دخالت خارجی‌ها در امور داخلی ایران بود. وی می‌دانست که تا دست‌های اجانب از ایران قطع نشود و نفوذ سفرای دول بزرگ از بین نرود، محال است مردم این سرزمین روی آسایش و سلامت و سعادت را ببینند. صدارت امیرکبیر مصادف با دورانی بود که اجتماع ایران از علم و حکمت جدید دور افتاده بود و بدیهی است که در این امر، به ویژه بی‌خبر گذاشتن مردم از دنیایی که به سرعت رو به ترقی و تکامل می‌رفت، عوامل خارجی نقش مهمی داشتند.

چند و چون شکل‌گیری یک سازمان مخفی
میرزاتقی‌خان برای اطلاع یافتن از جزئیات امور کشتی و با خبر شدن از رفتار حکام ظالم پیشه و نظامیان با مردم، تشکیلاتی به وجود آورده بود که امروز می‌توان بر آن (سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی امیرکبیر) نام نهاد. وی برای اطلاع از کار‌های دولتی‌ها و گردن‌کشان و متنفذان داخلی عده‌ای خفیه‌نویس داشت که بین پایتخت و ولایات در حرکت یا در شهر‌ها مقیم بودند. این خفیه‌نویسان همه وقایع مربوط به مردم و عمال دولت و نظامیان و خبر‌های شهر‌ها و دهات را صادقانه برای او می‌نوشتند.

ارسال اخبار سری به وسیله جاسوسان و خبردهندگان امیر از مجرمان و جفاکاران آنقدر منظم و سریع بود که اغلب مردم معتقد به «غیب‌گویی» امیر کبیر شده بودند و اظهار عقیده می‌کردند که وی از عالم غیب اطلاع دارد و اطلاعات خود را از آنجا کسب می‌کند. تشکیلات کسب اطلاع امیر که در آن زمان به نام منهیان امیر نامیده می‌شد، آنقدر در ولایات و در دل عمال دولت رعب و وحشت ایجاد کرده بود که هر پنج نفری که دور هم جمع می‌شدند، تصور می‌کردند یکی دو نفرشان خفیه‌نویس یا عضو تشکیلات «منهیان» هستند.

«منهیان» در بین اقلیت‌های مذهبی نیز رسوخ فراوان داشتند و از کار‌های آنان اطلاع حاصل می‌کردند. تا جایی که وقتی در سال ۱۲۶۷ هجری قمری (۱۸۵۰ میلادی) ملاشیخ علی یکی از رهبران فرقه بابیه تصمیم به قتل میرزا ابوالقاسم امام جمعه و هجوم به کاخ سلطنتی گرفت، بلافاصله جزئیات نقشه و توطئه او به وسیله «منهیان» به اطلاع امیر رسید و او موفق شد قبل از انجام ترور آن‌ها را دستگیر کند و اقداماتشان را خنثی سازد.
جالب‌تر از تشکیلات سازمان جاسوسی، سازمان ضدجاسوسی و تشکیلات منهیان امیر بود، اینگونه تشکیلات را در دستگاه‌های دولتی کنونی جهان سازمان (ضداطلاعات) یا (ضدجاسوسی) می‌نامند. این سازمان‌ها که دنیای قرن بیستم و دول بزرگ پایه پیشرفت نظامی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بر روی آن‌ها قرار داده‌اند، روزگاری به وسیله امیر کبیر به وجود آمد که سیاستمداران و جهانیان از اهمیت آن بی‌خبر بودند.

امیرکبیر برای اینکه از جزئیات اعمالی که در سفارتخانه‌ها انجام می‌گردید، مطلع شود و ضربات قاطعی به کارکنان سفارتخانه‌ها وارد کند، عده‌ای از منهیان تربیت شده را که کار ضد جاسوسان فعلی را انجام می‌دادند، روانه خدمت سفرای خارجی می‌کرد. هر یک از رجال ایران که محرمانه با سفرای انگلیس، روس و گاهی عثمانی، فرانسه و اتریش سر و سری داشتند، ضد جاسوسان امیر بلافاصله از ملاقات‌ها و حتی گفتگو‌های آنان مطلع می‌شدند.

بار‌ها اتفاق افتاد که امیرکبیر بدین طریق از نامه‌ها و گزارش‌هایی که سفرای انگلیس و روس برای نخست‌وزیران و وزرای خارجه دول خود می‌فرستادند نیز مطلع می‌شد و حتی رونوشت آن‌ها را داشت. چندین بار عوامل مخفی امیر، خود مأمور رساندن نامه‌های سفرای انگلیس به خراسان، هرات و گردن‌کشان داخلی می‌شدند. اینان قبل از آنکه از تهران حرکت کنند نامه‌های مزبور را به نظر رئیس خود می‌رساندند، ولی امیرکبیر به آن‌ها دستور می‌داد که نامه را به مقصد برده و دست خائنی که طرف مکاتبه با سفیر انگلیس است برسانند و آنگاه به دنبال آنان مأموران سری مخصوص خود را می‌فرستاد تا به محض آنکه گیرنده نامه دستورات سفیر انگلیس را اجرا کند، اعمال او را خنثی کنند و احیاناً او را دستگیر کنند و از کار برکنار سازند.

جاسوس امیر در سفارت روس
امیر از عالم غیب اطلاع دارد!امیرکبیر در سفارت روس نیز جاسوس و خبردهنده‌ای داشت که مدت‌ها سبب وحشت و سرگردانی این سفارت و حتی شخص سفیر روس شده بود. سفیر روس بار‌ها پس از تفحص و بازدید دقیق اتاق‌های سفارت اعضای خود را درگوشه‌ای که اطمینان داشت صدای او به جایی نمی‌رسد جمع می‌کرد و با آن‌ها درباره اوضاع مملکت ایران گفتگو می‌نمود ولی روز بعد امیر که از ماجرا مطلع شده بود، نسبت به صحبت‌هایی که در داخل در‌های بسته سفارت شده بود به سفیر روس اعتراض می‌کرد و به تدریج سفیر روس و اعضای آن سفارتخانه معتقد بودند که اجنه با امیرکبیر ارتباط دارند. اینک پس از گذشت یکصد سال جاسوس امیر را در سفارت می‌شناسیم: نویسنده کتاب «نوادرالامیر» چنین می‌نویسد: «یک روز پیرمردی از اهالی ایران که نایب غلامات سفارت روس بود، مکتوبی از سفیر بیاورد و خواست حسب‌المعمول شخصاً به مجلس امیر نظام داخل شده و مکتوب را بدهد و جواب بگیرد یا آنکه امیر نظام مقرر فرموده بود که احدی را از ورود بر او مانع نشوند معهذا ملازمان امیر نظام مانع ورود وی شدند. نایب به گمان اینکه او را نشناخته‌اند گفت من حامل مکتوب سفیر روس و نایب غلامات سفارتم و تا کنون احدی مرا از ورود بر شخص اول ایران منع ننموده و حق آن را نداشته است. گفتند هر که خواهی باش می‌باید پس از صدور جواب شرفیات شوید. گفت پس اجازه بگیرید. یکی از ایشان به اتاق امیر نظام رفت و مراجعت نمود و گفت مکتوب خود را بدهید تا برسانم که اجازه ورود ندادند. نایب با کمال آشفتگی صدای خود را بلند کرد و جواب یا عین مکتوب سفیر را مطالبه نمود. امیر نظام صدای او را شنید و گفت آواز کدام جسور بود. عرض کردند نوکر سفارت روس است، فرمود او را حبسش نمودند. پس از مدتی نایب را فراخواند و به او گفت از لباس و لسان تو چنین می‌فهمم که مسلمانی، گفت بلی مسلمانم، فرمود به این کبر سن و مسلمانی که باید فکر تهیه آخرت خود باشی چرا سنگ کفار را بر سینه می‌زنی؟ گفت سال‌هاست که نوکر سفارتم و چاره‌ای جز این نداشته‌ام. لکن اکنون هر قسم امر بفرمایید چنان می‌کنم. فرمود از امروز می‌باید نوکر من باشی و اوامر مرا اطاعت نمایی. عرض کرد منت دارم و از خدمت سفارت استعفا می‌دهم. گفت نخواستم از خدمت آنان کناره کنی بلکه باید همانجا باشی و به من خدمت نمایی. پس از آن فرمود ماهانه تو در آنجا چه مبلغ است، گفت چهار تومان. فرمود فلان صراف را می‌شناسی؟ عرض کرد بلی از منسوبین چاکر است. گفت به او توصیه می‌کنم که ماهی پنج تومان محرمانه به تو بدهد. باز پرسید که خانه تو در کجاست؟ محل خانه خویش را که نشان داد امیر فرمود در همسایگی تو فلان سید تفرشی خانه ندارد؟ معروض داشت که خانه دارد. فرمود خدمتی که باید انجام دهی فقط همین است که هر وقت مطلبی در سفارت که راجع به ایران و ایرانیان است بشنوی شبانه و محرمانه که احدی از اهل خانه بویی نبرد به سید می‌گویی و اگر مطلب به ثالثی اظهار و افشا شود یقین بدان که حکم به قتل تو خواهم داد و اکنون مرخصی که به سفارتخانه عودت کنی و بگویی که چاکران امیر نظام مکتوب سفارت را گرفتند و جواب مرا به موقع دیگر وعده داده‌اند.»

راوی حکایت از معلم روسی دارالفنون نقل می‌کند که او می‌گفت: «اهالی سفارت روس می‌گفتند که ایرانیان بی‌جهت قائل به وجود جن نیستند و می‌باید امیر نظام تسخیر جن کرده باشد و سبب این بود که سفیر روس زمانی که می‌خواست سخنی به نفع دولت متبوعه خود از ایرانیان با اجزای خویش مذاکره نماید، چون پاسی از شب می‌گذشت با معدودی از محارم و یکی از آن‌ها همین نایب غلامات بود چراغ‌ها به دست گرفته و اتاق‌های سفارتخانه و خلف ستور شیروانی‌ها و زوایای عمارت حتی بیت‌التخلیه را کاملاً تفتیش می‌نمودند و پس از اطمینان سخنی راجع به ایران می‌گفتند و معهذا فردای آن شب مکتوبی از امیر نظام به سفیر می‌رسید که از مطاوی آن اطلاع امیر نظام را بر مذاکرات شب می‌فهمید.

جاسوس امیر در سفارت انگلیس

جالب‌ترین داستانی که از سازمان ضد جاسوسی امیر‌کبیر در بین اسناد رسمی وزارت خارجه انگلیس وجود دارد، این است که وزیرمختار آن دولت در تهران برای رسوخ در بین خفیه‌نویسان و جاسوسان امیرکبیر متوسل به رشوه شده است.
به موجب این داستان، وزیر مختار برای کسب اطلاع از اسامی جاسوسان و خفیه‌نویسان تشکیلات ضد جاسوسی امیرکبیر، مبلغی از حکومت هندوستان کمک مالی گرفت تا با پرداخت پول موفق شود کسانی را که در اطراف او به جاسوسی برای دولت ایران مشغولند، بشناسد.

کلنل شیل طی نامه‌ای که روز ۱۱ آگوست ۱۸۴۹ به نایب‌السلطنه هندوستان نوشته تقاضا کرده است که مبلغی در حدود ۳۰۰ لیره برای شناختن جاسوسان امیر چه در تهران و چه در ولایات مورد نیاز هیئت نمایندگی می‌باشد. تصور می‌رود صرف چنین مبلغی بجا و ضروری باشد ولی با اینکه نایب‌السلطنه و حتی وزارت خارجه انگلیس اعتبار لازم را در اختیار او گذاشتند، شیل موفق نشد نه در سازمان امیر نفوذ کند و نه حتی خود امیرکبیر را با پول بخرند.

از این رو در گزارشی که روز ۱۵ دسامبر ۱۸۴۹ به وزیر خارجه انگلستان می‌فرستد، چنین می‌نویسد: «پل دوستی که طبق میل ایرانیان است در وجود امیر بی‌اثر است و او یکی از افراد انگشت‌شمار این مملکت می‌باشد که فقط و فقط سعادت و نیکبختی وطنش را در داد دارد.» (منبع اسناد وزارت خارجه انگلیس جلد ۱۴۶ ردیف ۶۰)
جاسوسان امیرکبیر در سفارت انگلیس: «جالب این است که وزیر مختار انگلیس پس از دریافت اعتبار برای اطلاع از اعمال (خفیه‌نویسان) امیر، نه تنها موفق نشد آن‌ها را بشناسد، بلکه مأموران امیر از داخل سفارت انگلیس نیز اطلاعات گرانبهایی به دست آوردند.»

یکی از حوادث بسیار مهمی که مأموران ضد جاسوسی امیر موفق به کشف آن شدند، ارتباط محرمانه «کلنل جستن شیل» انگلیسی با الله‌یارخان آصف الدوله بود. امیر به وسیله مأمورانی که در سفارت انگلیس و حتی در خانه کلنل شیل داشت، اطلاع یافت که رابط بین آن دو شخصی به نام میرزا حسینقلی، منشی محلی سفارت انگلیس می‌باشد و از این رو خیلی زود موفق شد جلوی توطئه‌ای را که وزیرمختار انگلیس با آصف الدوله چیده بود، بگیرد و آن را خنثی کند و بر اثر وقوع این حادثه بود که وزیر مختار انگلیس فهمید صدراعظم ایران در داخل سفارتخانه او نیز تعدادی جاسوس و مأمور مخفی دارد. در نامه‌ای که کلنل شیل در تاریخ اول نوامبر ۱۸۵۱ به لرد پالمرستون وزیر خارجه متبوع خود می‌نویسد، اشاره به جاسوسان امیر در خانه و سفارت خویش نموده و چنین تذکر می‌دهد: تهران، نوامبر ۱۸۵۱، شماره ۱۹۴ حضور محترم ویکنت پالمرستون (وزیر خارجه بریتانیا)

لرد عزیز: دیروز اعتمادالدوله نامه‌ای از امیر نظام علیه حسینقلی‌میرزا آورد. منشی ایران میسیون این نامه را به آصف‌الدوله نسبت می‌دهد، زیرا او دشمن شخصی امیر نظام است و دفعات متعدد به خانه او مراجعه و برای او زحمت و ناراحتی ایجاد کرده است. من حدس زدم که بهتر است نامه خصوصی برای امیر نظام بنویسم و موضوع را به او اطلاع دهم و اکنون یک نسخه کپی آن را در جوف برای اطلاع بیشتر شما ارسال می‌دارم. اعتقادم بر این است که شکایت صدراعظم ایران به کلی بی‌اساس است و او که ذهنی پر از سوءظن دارد، بر اثر راپرت جاسوسانی که تعداد آن‌ها مسلماً بیش از یک نفر در خانه خود من هستند، گمراه شده است. شکی برایم باقی نمانده که اطلاعات او بیشتر از آنچه در اختیار ما قرار دارد می‌باشد. او در فرصتی دیگر هم شکایت بی‌اساسی علیه عضو انگلیسی این میسیون مطرح کرده است. تلون مزاج زیاد از خصوصیات اوست و رفتار او با حسینقلی میرزا و همه افراد مورد اطمینان خویش همینطور است. او همیشه آن‌ها را نصیحت می‌کند و از رفتارشان به سختی انتقاد می‌نماید. با این وصف باز هم عقیده دارم که حسینقلی میرزا وظیفه خویش را نسبت به میسیون ادا می‌کند و به گزارش‌های امیر ترتیبی نمی‌دهد. با بزرگواری که در شما سراغ دارم باز هم کوشش می‌کنم که زحمات رضا قلی میرزا را در فارس جبران نمایم. نخست وزیر ایران درباره آن موضوع قول داده است، ولی آن را از یاد برده و عهدشکنی می‌نماید.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار