فوتبال ایران فقط با سروصدا و حاشیه سرپا مانده؛ فوتبالی که پولپاشی کاری کرده که از درون پوسیده شده، مثل دندانی که فقط ظاهر زیبا دارد، اما از درون سیاه و فاسد شده، اینقدر فاسد که به عصب زده و درد آن تحملناپذیر است جوان آنلاین: هشت هفته از آغاز لیگ برتر گذشته، امروز و در آستانه شروع هفته نهم این رقابتها شاید هنوز هم خیلیها بر این باور باشند که نمیتوان به درستی در مورد وضعیت تیمها حرف زد، شاید خیلیها بر این باور باشند که هنوز برای قضاوت زود است. در پاسخ این عده فقط میتوان یک چیز گفت و آن اینکه امروز فوتبال روز دنیا جلوی چشممان است. وقتی میبینیم دیگران چگونه پیشرفت کردهاند، وقتی خبر میآید آسیاییها دیگر آسیایی فکر نمیکنند و میخواهند خودشان را جدا کنند و وقتی سطح بالای فوتبال جهان هر ساعت برایمان نمایش داده میشود، آن وقت گذشت هشت هفته پوچ و خالی از هر نبوغ، تکنیک و تاکتیک میشود یک پتک که بر سر فوتبال ایران کوبیده میشود.
فوتبال ایران فقط با سروصدا و حاشیه سرپا مانده؛ فوتبالی که پولپاشی کاری کرده که از درون پوسیده شده، مثل دندانی که فقط ظاهر زیبا دارد، اما از درون سیاه و فاسد شده، اینقدر فاسد که به عصب زده و درد آن تحملناپذیر است. فوتبال ایران چنین شرایطی دارد. نگاه به برنامهها و خبرهای رنگ و لعابدار نکنید. خوب که دقت کنید به وضوح پای دلالها را در آنها مشاهده میکنید؛ همانها که اگر در فوتبال تخته شود از نان خوردن میافتند، بنابراین هر طور شده میخواهند این موجود رو به مرگ و افول را سرپا نگه دارند. به هر حال تا فوتبال بیتالمالخور هست، آنها میتوانند سر این سفره بنشینند و لقمههای آنچنانی بردارند.
از لیگ حرف میزنیم؛ لیگی که باید پویا باشد، اما هشت هفته گذشته و جز سرخوردگی، جز بازیهای بیکیفیت، جز عدمبرنامهریزی درست، جز نداشتن زیرساخت و حتی ورزشگاه، جز ریخت و پاشهای آنچنانی و جز حضور مدیران ناکارآمد با اهداف خاص چیزی نداشته، شما هم جستوجو کنید اگر جز این چیزی پیدا کردید ما مشتاقانه از آن استقبال میکنیم و با شادی فراوان آن را به عنوان یک پیشرفت فریاد میزنیم، ولی باور کنید که جز مواردی که عنوان شد فوتبال ایران و لیگ برتر آن چیزی نداشته، ندارد و با این رویه نخواهد داشت.
هشت هفته از لیگ برتر گذشته و بسیار دردآور است که بگوییم هیچ چیزی عایدمان نشده، هشت هفته از لیگ برتر گذشته و هیچ تفاوتی بین تیمهای بزرگ و کوچک وجود ندارد. برخی که نمیخواهند سفره بیتالمالخوری جمع شود، اسمش را گذاشتهاند «رقابت سخت»، اسمش را گذاشتهاند «نزدیکی تیمها به هم» یا حاشیه امنیت نداشتن مدعیان، اما مگر در لیگ انگلستان، لالیگا، سریآ، بوندسلیگا یا حتی لیگهای کشورهای اطرافمان رقابت سخت وجود ندارد؟ مگر مدعیان آنها در حاشیه امنیت هستند؟ پس چگونه است که در این لیگها اینقدر تحرک و زیبایی وجود دارد، اما در لیگ ایران جز هیاهو چیز دیگری نیست.
آنچه در پی میآید نگاهی کوتاه و گذرا به حواشی و اتفاقات هشت هفته گذشته لیگ برتر فوتبال است؛ لیگی که هیچ شباهتی به فوتبال حرفهای جهان ندارد.
خنجر سوءمدیریت بر پیکر سرخابیها
سوءمدیریت کمر فوتبال ایران را شکسته و باتوجه به حضور پررنگ مدیران ناکارآمد در رأس امور، این رشته پرهزینه و بدون بازده هر روز بیشتر از قبل در باتلاق بیکفایتی فرو میرود. در این بین وضعیت باشگاهها به مراتب بدتر است؛ از آنجا که تیمهایشان لیگبرتر هستند و برای خرید بازیکن و مربی هزینههای گزافی پرداخت میشود، مردم و اهالی ورزش منتظرند درخشش این تیمها را ببینند، منتها سوءمدیریتهای کلان جوری کمر تیمهای پرطرفدار و پرهزینه را شکسته که به رغم همه ریختوپاشهایشان خبری از ارائه فوتبال باکیفیت نیست! سرخابیهای پایتخت نمونههای بسیار خوب و شناختهشدهای برای تأیید این ادعا هستند. پرسپولیس و استقلال دو قطب اصلی فوتبال کشورمان، سالهاست اسیر دست مدیران بیکفایتی شدهاند که برای حیف و میل کردن بودجه دولتی و کسب شهرت، از گرفتن تصمیمات مخرب و زیانآور و به بار آوردن هرگونه افتضاحات داخلی و خارجی ابایی ندارند. این دو باشگاه اگرچه اسماً به بخش خصوصی واگذار شده و دیگر ارتباطی با وزارت ورزش ندارند، ولی اداره شدن از سوی کنسرسیوم بانکی و همچنین هلدینگ پتروشیمی به معنی آن است که همچنان از پول مردم برای پرداخت پولهای بیزبان به بازیکنان و مربیان بیکیفیت استفاده میشود. استقلال مدیرعامل ندارد ولی در عوض سرپرست مدیرعاملی باشگاه همچنان همهکاره و نماینده هلدینگ است و یکتنه کار را پیش میبرد، البته به روش خودش! تاجرنیا، همان مدیر سیاسی که حالا به شدت فوتبالی شده و البته برای حضور در جبهههای دیگر نیز خیز برداشته، در فصل نقل و انتقالات جوری آتشبه اختیار عمل کرد و جوری پول به پای خارجیهای بیکیفیت گرانقیمت ریخت که چشم بازار را درآورد. با همین روش و تفکر است که رئیس هیئتمدیره فقط ۱۰ میلیون دلار خرج خرید بازیکن جدید کرده و از بیان این رقم ابایی هم ندارد. پرداخت یکمیلیونو ۶۰۰ هزار دلار برای به خدمت گرفتن دیدیر اندونگ، همان بازیکنی که بیش از یک هفته غیب داشت و به تمرینات نیامد، بخشی از این مخارج است. استقلال برای گرفتن رضایتنامه سحرخیزان ۲ میلیون دلار، آسانی یکمیلیون دلار و جنپو ۹۰۰ هزار دلار پرداخت کرده درحالی که آسانی فقط چهار ماه دیگر با تیم کرهای قرارداد داشته و با کمی صبر امکان جذب رایگان این بازیکن میسر میشد. وضعیت پرسپولیس هم بهتر از رقیب سنتیاش نیست و کار به جایی رسید که رضا درویش مجبور به استعفا شد. عملکرد ضعیف قرمزها کاسه صبر هواداران را لبریز کرد و آنها بارها علیه مدیرعامل پیشین شعار دادند. درویش اگرچه چند هفتهای شعارها را تحمل کرد ولی باخت به خیبر کار او را به پایان رساند. درویش در حالی هاشمیان را به عنوان سرمربی انتخاب کرد که این مربی خوشاخلاق و باکلاس، نتوانست از پس حواشی و مشکلات تیم برآید تا جایی که محترمانه از پرسپولیس کنار گذاشته شد و این انتخاب اشتباه را نیز باید به پای مدیریت غلط درویش نوشت. مدیرعامل مستعفی در طول دوران حضورش سه مربی را روی نیمکت قرمزها نشاند که همگی ناکام بودند؛ کارلوس گاریدو، اسماعیل کارتال و هاشمیان. در وصف نتایج ضعیف پرسپولیس همین بس که این تیم در این فصل حتی سهمیه حضور در لیگقهرمانان آسیا را نیز کسب نکرده، چه برسد به لیگ نخبگان.
ورزشگاه مورد نظر در دسترس نیست!
قصه ورزشگاههای فرسوده، غیراستاندارد و مستهلک فوتبال
سر دراز دارد و سالهاست همه منتظر پایان آن هستند. متأسفانه با این سبک از مدیریت و برنامهریزی، نهتنها خبری از به سرانجام رسیدن این معضل نیست بلکه آوارگی تیمهای تهرانی را نیز به همراه داشته است. پرسپولیس و استقلال با کوهی از چالشها مواجه هستند و نداشتن ورزشگاه هم یکی از آنهاست. در این چند دهه که مدیران مختلف آمدند و رفتند، وزارت ورزش متولی بود و بارها سر مالکیت و اگذاری آنها دعوا شد، یک نفر نیامد و پیدا نشد و حتی نهادی هم پا پیش نگذاشت که عزم ساختن ورزشگاه اختصاصی برای سرخابیها داشته باشد. در این بیبرنامگی، فرسودگی ورزشگاه آزادی، نیاز جدی آن به بازسازی اساسی و برطرف کردن ایرادات متعدد آن طبق استانداردهای بینالمللی، غیرقابل انکار بود و استارت پروژه نوسازی زده شد، ولی هنوز خبری از باز شدن درهای ورزشگاه آزادی به روی مردم و فوتبالیها نیست. باوجود همه اظهارات ضدونقیض مسئولان و وعدههای داده شده در خصوص بازگشایی آزادی، ولی تصاویر منتشر شده و همچنین اذعان برخی مسئولان حاکی از این است که به این زودیها وعده داده شده اجرایی نخواهد شد. در چنین شرایطی دیگر ورزشگاه بزرگ پایتخت باید مورد استفاده قرار گیرد، ورزشگاه تختی در شرق تهران، ولی از بد روزگار اوضاع آن ورزشگاه هم تعریفی ندارد و اجازه برگزاری بازیها در آنجا داده نمیشود. اینگونه است که سرخابیهای پایتخت سر از قلعهحسنخان درآورده و بازیهایشان را آنجا برگزار میکنند. برای دو باشگاه بزرگ کشور که اتفاقاً پرطرفدارترین تیمهای قارهکهن هم هستند و سالانه میلیاردمیلیارد خرج خرید بازیکن و مربی میکنند، افت دارد که در بیکیفیتترین زمینها و ورزشگاهها میزبان هواداران خود باشند، البته شهرهای دیگر و تیمهایشان نیز از همین مشکل رنج میبرند و این یعنی اینکه طی سالهای اخیر به همه چیز فوتبال توجه شده الا ورزشگاهها و زیرساختهایش. ورزشگاه یادگار تبریز مدتهاست زیر کشت چمن رفته بود و مسئولان پز چمن هیبریدی را میدادند، درحالی که مردم زردی چمن و بیکیفیت بودن آن را در تصاویر با چشم میبینند. در شیراز و در ورزشگاه پارس، جدا شدن قطعهای از سقف و افتادن آن روی یکی از هواداران، اتفاقی دلخراش را رقم زد. به رغم جو اولیه و هیاهوی چند روز اول، مسئولان با اعلام رفع نواقص، در ورزشگاه را باز کردند. جالب این است که گفته میشود دربی تهران هم قرار است به زودی در همین ورزشگاه برگزار شود! باورش سخت است. سرخابیها آنقدر آواره شدهاند که دربی تهران باید در شیراز برگزار شود و هیچ مسئولی هم مسئولیت بیخانمان بودن این دو تیم را گردن نمیگیرد.
سرنوشت هاشمیان در انتظار نویدکیا و ساپینتو؟
فوتبال به همان اندازه که جذاب و دیدنی است، بیرحم هم است، این را بیش از همه مربیان اخراج شده و هوادارانی درک میکنند که گاه تا دقایقی بعد از به صدا درآمدن سوت پایان بازی مبهوت روی سکوهای ورزشگاه به نتیجه رقمخورده میاندیشند و توان بلند شدن از جای خود را ندارند، درست مثل مربیانی که روی کاغذ نمیتوان از عملکردشان چندان ایرادی گرفت، اما انتظارات بالا، آنها را خیلی زود به در خروجی باشگاه نزدیک میکند، درست مثل سرنوشتی که این فصل در جریان هفته هشتم گریبان وحید هاشمیان، سرمربی جوان و محجوب فوتبال ایران را گرفت.
وحید هاشمیان، این فصل در شرایطی سکان هدایت پرسپولیس را به دست گرفت که تیم را کارتال بسته بود، اما حمله وحشیانه اسرائیل غاصب به خاک پاک و مقدس ایران و جنگ ۱۲ روزه تحمیلی باعث پا پس کشیدن سرمربی ترکیهای سرخپوشان شد. در چنین شرایطی، درویش دست روی وحید هاشمیان گذاشت. مرد محجوب فوتبال ایران که سالها مراحل عملی را در فوتبال آلمان سپری کرده بود و حالا میخواست خود را محک بزند، نمیدانست که برای بقا در این فوتبال بیرحم نمیتواند تا این اندازه محجوب باشد. هاشمیان برای آرام نگهداشتن جو و پرسپولیس از حواشی، گلایهای به درویش بابت عدمجذب بازیکنانی که درخواست داده بود، نکرد و هربار هم که رسانهها از دست خالی او برای شروع لیگ پرسیدند، گفت که به تواناییهای شاگردانش باور دارد، اما پرسپولیس بازیکن میخواست برای ادعای قهرمانی در لیگ و این را هاشمیان زمانی فهمید که دیگر خیلی دیر شده بود و صدای اعتراض هواداران را از روی سکوها نمیشد نشنیده گرفت؛ هوادارانی که خوب میدانستند مقصر اصلی درویش است، اما شاید هاشمیان باید تاوان ایستادن پشت درویش را میداد؛ درویشی که سرانجام ناچار به استعفا شد، اما هاشمیان را هم با خودش پایین کشید، آن هم در شرایطی که پرسپولیس تنها دو امتیاز با صدر جدول فاصله داشت، اما برای این تیم که سالها قهرمان لیگ بود و مدعی، کسب ۱۱ امتیاز از دو برد، پنج مساوی و یک باخت نتیجه قابل قبولی نبود و همان نخستین باخت، نسخه هاشمیان را پیچید و او را بعد از کسب دومین بردش در این فصل به سمت در خروجی باشگاه هدایت کرد، البته که وضعیت ساپینتو هم در استقلال بهتر از هاشمیان نبود و مرد پرتغالی و پرحاشیه نیمکت آبیپوشان هم با انتقادهای بسیاری مواجه بود و اولتیماتوم هم گرفت، اما دو برد پیدرپی مقابل مسرفسنجان (تیم قعرنشین لیگ) و همچنین الوحدات اردن که سالهاست دیگر آن ابهت سابق خود را ندارد و ملیپوشان این کشور حاضر به پوشیدن پیراهنش نیستند، توانست سرمربی استقلال را از بحران نجات دهد، هرچند ساپینتو همان زمان که مدیریت باشگاه مانند هواداران از عملکردش ناراضی بودند و او را برای بازخواست خواسته بودند، نه فقط در جلسه هیئت مدیره حاضر نشده بود که پیغام فرستاده بود قصدی برای جدایی مسالمتآمیز ندارد و شاید همین مسئله باعث شد مدیران استقلال دندان سرجگر بگذارند و باز هم به او وقت دهند؛ فرصتی که البته ساپینتو بهترین استفاده را از آن برد، هرچند مشخص نیست او میتواند این روند را ادامه دهد یا نه.
نویدکیا هم این روزها در شرایط دشواری قرار دارد. او که پیش از این نیز سکان هدایت سپاهان را به دست داشته و با دلخوری از جمع زردپوشان اصفهانی جدا شده، این بار بعد از پا پس کشیدن کارترون از ادامه حضورش در سپاهان بود که دست یاری به سوی این تیم دراز کرد. سپاهان فصل گذشته هزینه هنگفتی برای کسب عنوان قهرمانی کرده بود که نتوانست از عهده آن برآید و این فصل نیز با هدف جبران مافات باز هم همان راه را رفت، اما بعد از گذشت هفت هفته از رقابتهای لیگ نتوانسته نتایج قابل قبولی کسب کند و با ۹ امتیاز از دو برد، سه تساوی و دو باخت، در میانههای جدول جای دارد و مشخص نیست با این شرایط، هواداران سپاهان و مدیران این باشگاه تا کی صبوری به خرج خواهند داد و به او فرصت، البته تیم نویدکیا بعد از باخت به الحسین اردن مقابل آخال به برتری رسید، اما باید دید تک برد در لیگ قهرمانان آسیا میتواند کمکی برای این مربی جوان باشد یا او هم قرار است به زودی به سرنوشت هاشمیان دچار شود.
خارجیهای لیگ، از آلوز درخشان تا باکیچ باثبات
مدعیان همیشگی لیگ، فصل جاری هم برای دستیابی به اهدافشان (قهرمانی و کسب سهمیه آسیا) اقدام به جذب بازیکنان خارجی کردند. در این مسیر، استقلال گوی سبقت را از رقبای خود ربود و هشت بازیکن خارجی خرید که در عین ناباوری یکی از آنها (جلالالدین ماشاریپوف، وینگر ازبکستانی) به دلیل مصدومیت از همان اردوی آمادهسازی پیشفصل از فهرست تیم کنار گذاشته شد، حداقل تا نیمفصل چراکه برخی میگویند او اواسط نیمفصل دوم مهیای بازی میشود و برخی نیز میگویند اواسط فروردین ماه سال آینده. هرچند شرایط سایرین که در ظاهر شرایط بازی دارند، چندان از بازیکن از فهرست خارجشده بهتر نیست!
استقلال این فصل بیش از هر زمان دیگری به بازیکنان خارجی تکیه کرده است. در پی جدایی حسینی، آنتونیو آدان، گلر اسپانیایی تقریباً دروزاهبان ثابت آبیپوشان بوده و جز یکیدو بازی، در سایر دیدارها درون چارچوب دروازه این تیم قرار گرفته و اگرچه در نخستین بازی لیگ قهرمانان عملکرد ضعیفی داشته، اما در لیگ علاوه بر چند کلینشیت، با واکنشهایش در روزهای سخت امتیازهایی هم گرفته است. در خط دفاع، رستم اشورماتوف ازبکستانی عملکردی منظم و مطمئن داشته و در کنار مدافعان داخلی، انسجام دفاعی تیم را بالا برده، اندونگ اگرچه در میانه میدان با قدرت فیزیکی، دوندگی بالایی داشته، اما هنوز در خلق موقعیت توقعات را برآورده نکرده، موسی چنپو هم اگرچه در جناح چپ گاهی خطرناک ظاهر میشود، اما ثبات ندارد. داکنز نازون، مهاجم فرانسوی هنوز پایش به گل باز نشده، اما در این بین دو خارجی استقلال نمره قابل قبولی گرفتهاند. یاسر آسانی با گلها و پاسهایش که در این مدت چهره اول خط حمله بوده و منیر الحدادی، ستاره سابق بارسلونا که اگرچه گاهی عملکرد ضعیفی از خود به نمایش میگذارد، اما با تأثیرگذاری به خصوص در بازیهای آسیایی نشان داده خرید قابل قبولی است.
در پرسپولیس، اما ثبات خارجیها کمتر بوده و مارکو باکیچ، هافبک مونتهنگرویی تنها مهرهای است که در تمام بازیها فیکس بوده و با دقت پاس بالا و نظم تاکتیکی، توانسته نقطه اتکایی در خط میانی باشد، هرچند او آماری در گل و پاس گل ندارد، اما تجربه بازی در لیگهای اروپایی، او را به چهرهای باثبات در این تیم به خصوص در کمربند میانی و خط هافبک تبدیل کرده است. تیوی بیفوما نیز هنوز نتوانسته عملکردی که در استقلال خوزستان داشت را در پرسپولیس به نمایش بگذارد. این وینگر فرانسوی اگرچه در چند بازی مؤثر بود، اما نوسان زیاد و تعویضهای پیاپی نشان از فاصله او با فرم ایدهآل و مطلوب دارد. اوستون اورونوف، هافبک ازبکستانی پرسپولیس که همواره یکی از مهرههای خوب این تیم بوده امسال به دلیل مصدومیت فقط در سه بازی به میدان رفته و فرصت چندانی برای اثبات تواناییاش نداشته است. اوریه، بازیکن هپاتیتی پرسپولیس نیز بعد از مدتها سرانجام در هفته هشتم به میدان رفت که عملکرد قابل دفاعی هم نداشت. به طور کلی باکیچ نسبت به سایرین امیدبخشتر بوده، بیفوما ضعیف، ارونوف هم کماثر و اوریه هم که دیگر هیچ! وضعیتی که نشان میدهد پرسپولیس بعد از گذشت هشت هفته هنوز نتوانسته استفادهای که باید را از خارجیهای خود داشته باشد.
سپاهان هم مثل دو رقیب، فصل را با چند چهره خارجی آغاز کرد، اما در این بین تنها آلوز بود که خوش درخشید. هافبک پرتغالی با نمره ۶/۸ و انتخاب به عنوان بهترین بازیکن لیگ قهرمانان، تأثیرگذارترین چهره خارجی لیگ تا به اینجای کار است؛ بازیکنی باثبات، طراح و مؤثر در بازی، البته که ایوان سانچز هم عملکرد خوبی داشته، اما کمتر مورد استفاده قرار گرفته، در مقابل، انزو کریولی با وجود به ثمر رساندن یک گل از روی پنالتی، ناامیدکننده ظاهر شده و گیورگی گولسانی در تنها حضورش در آسیا نمره پایینی گرفته است. وحدت حنانوف تاجیکستانی هم با عملکردی متوسط و بدون خطاهای بزرگ، قابل قبول بوده، اما نه عالی. در واقع از بین خارجیهای سپاهان در این فصل، آلوز بهتنهایی بار فنی تیم را در خط میانی به دوش میکشد و بقیه خارجیها هنوز در سایه او قرار دارند.