کد خبر: 973492
تاریخ انتشار: ۲۳ مهر ۱۳۹۸ - ۰۶:۱۶
فیلم در روایت، لحن و شخصیت‌پردازی کم می‌آورد
چهار شخصیت اصلی در فیلم حضور دارند، اما این چهار شخصیت آن‌قدر از نام آدم‌های دیگر استفاده می‌کنند که تشخیص و شناسایی این آدم‌ها مشکل می‌شود، فیلمساز گویا چاره دیگری جز استفاده از دیالوگ نداشته است. کل فیلم در بیمارستان می‌گذرد و اگر دیالوگ از فیلم گرفته شود فیلم نمی‌تواند ادامه پیدا کند
افشین علیار
سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: پیلوت سومین ساخته سینمایی ابراهیم ابراهیمیان همانند دو اثر قبلی‌اش در ایده و قصه‌پردازی ضعف جدی دارد. ابراهیمیان هیچ تلاشی برای استاندارد کردن فرآیند فیلمنامه‌اش نکرده و این باعث می‌شود آثار این فیلمساز جوان بر اساس یک طرح کلی ساخته شوند. فیلمساز طرح موضوع می‌کند، اما نمی‌تواند چفت و بستِ منطقی برای پیشرفت آن پیدا کند به همین منظور مخاطب در بیشتر دقایق فیلم از روند قصه که دائم در حال پسرفت است بازمی‌ماند، پیلوت هم از این ضعف آسیب دیده که البته نسبت به فیلم قبلی به مراتب ضعیف‌تر است، دلیل این ضعف به فیلمنامه‌ای برمی‌گردد که اساساً قابلیت یک فیلم بلند را ندارد، اما ۹۰ دقیقه کش آمده است. موضوعی که در پیلوت مطرح می‌شود در حد یک فیلم کوتاهِ ۲۰ دقیقه‌ای است. فیلم‌های متعددی مثل پیلوت ساخته شده‌اند که توانسته‌اند یک موفقیت نسبی ایجاد کنند، اما این فیلم در روایت و لحن و شخصیت‌پردازی کم می‌آورد و پایه و اساس فیلم نیز ارجاعات دیالوگی و موقعیت‌های تکراری است!
چهار شخصیت اصلی در فیلم حضور دارند، اما این چهار شخصیت آن‌قدر از نام آدم‌های دیگر استفاده می‌کنند که تشخیص و شناسایی این آدم‌ها مشکل می‌شود، فیلمساز گویا چاره دیگری جز استفاده از دیالوگ نداشته است. کل فیلم در بیمارستان می‌گذرد و اگر دیالوگ از فیلم گرفته شود فیلم نمی‌تواند ادامه پیدا کند، اساساً فیلم‌هایی مثل پیلوت شباهت زیادی به نمایش رادیویی دارند چراکه هیچ اتفاق بصری قرار نیست در این فیلم‌ها رخ دهد و همه چیز بر اساس دیالوگ رقم می‌خورد، بخش محتوایی فیلم هم نمی‌تواند برای مخاطب جذابیت داشته باشد. وحید و فهیمه دو سال است که جدا شده‌اند. پسر چهارساله آن‌ها که از قبل بیماری قلبی داشته و این مدت پیش مادرش بوده در جریان عمل قلبی که وحید از آن بی‌خبر بوده فوت می‌کند. حالا موضوع ۹۰ دقیقه‌ای این فیلم سر این است که بچه در شهر پدر خاک شود یا در شهر مادر. قصه‌ای شکل نمی‌گیرد. ارجاعات دیالوگ که بخشی از گذشته را به مخاطب گوشزد می‌کند کارکرد دراماتیک ندارد، دعوا و جدل‌های فیلم کاملاً بی‌منطق شکل گرفته و اساساً موضوعی که فیلمساز در فیلمش جا داده به هیچ وجه چالش‌برانگیز نیست. مخاطب در حین دیدن فیلم از خود می‌پرسد چقدر مهم است که بچه در کجای دو شهری که فاصله‌ای دوساعته با هم دارند به خاک سپرده شود. در همان سکانس‌های اول وحید به پلیس می‌گوید این بچه زیاد عمر نمی‌کرد اگر الان نمی‌مُرد شاید یک یا دو سال دیگر می‌مُرد! خب وقتی پدر بچه این‌قدر راحت درباره بیماری و مرگ بچه چهارساله‌اش حرف می‌زند بحث و جدل‌های بعدش برای چیست؟ فیلم در واقع از ضعف مصالح محتوایی رنج می‌برد. اگر بخواهیم برای فیلم ژانری در نظر بگیریم قطعاً پیلوت از همان جریانی که برخی به کنایه از آن به ژانر نکبت یاد می‌کنند تأثیر گرفته است. فقر و بی‌پولی و بیکاری و از همه مهم‌تر فقر فرهنگی در جایگاه اجتماعی زیر متوسط (در این فیلم شهرستانی) نمی‌تواند یک ویژگی خاص برای یک فیلم باشد، در نما به نمای فیلم فقر و بی‌فرهنگی در مواجهه با یک بحران دیده می‌شود، اما چیدمان این بحران از سوی فیلمساز چندان قابل اهمیت نیست، اینکه چند شخصیت بر اثر مشکلاتی که با هم دارند بحث و جدل و دعوا کنند و بعد مخاطب از لابه‌لای این بحث‌ها ربط و منطق فیلم را پیدا کند از نکات ضعف یک فیلم است، پیلوت در زمینه‌سازی برای ورود به یک بحران که همان قصه است مشکلات جدی دارد و ابراهیمیان تصمیم گرفته به روش دیگری قصه‌اش را طرح کند، اما نوع روایت نمی‌تواند مخاطب را با فیلم همراه کند. به موازات این نتوانستن، ابراهیمیان بیش از حد تلاش کرده که از سمت دیگر مخاطب را با فیلم همراه کند و آن هم بازی با احساسات است که به هیچ وجه نکته مثبتی محسوب نمی‌شود. مرگ کودک چهار ساله در فیلم هیچ ارجاع تصویری ندارد. حتی یک عکس از آن نمی‌بینیم و مادری که کتک می‌خورد و از احساساتش برای بخشش مهریه استفاده می‌شود. این موارد تا جایی باعث پر شدن حفره‌های عمیق فیلم می‌شود، حفره‌ای مثل حضور سعید در فیلم که مشخص نیست چه شخصیتی دارد و ارتباط تلفنی او با منیر خواهر فهیمه چه کمکی می‌تواند به فیلم بکند؟ و اگر می‌خواهد با او ازدواج کند پس چرا علیه فهیمه کار‌هایی مثل دزدی شناسنامه از کیفش انجام می‌دهد. موضوع جالب در پایان فیلم است که فیلمساز دستش به جایی نرسیده و از ساده‌ترین روش استفاده کرده، وحید پسرش را پنهانی از بیمارستان خارج می‌کند. پایان‌بندی فیلم با آن میزانسن، فضای تلخی برای مخاطب رقم می‌زند. وحید و فهیمه که اصرار داشتند بچه را در شهرستان خاک کنند چرا و چگونه راضی به دفن در تهران شدند؟ که این منطق فیلم را زیر سؤال می‌برد، پیلوت یک اثر دیالوگ‌محور است که خط روایی کسالت‌آوری دارد. از پایان فیلم مخاطب چه انگیزه‌ای می‌تواند داشته باشد فقط یک احساس تأثر که به شدت گذراست.
دوربین روی دست و لرزش‌های عجیبی که در فیلم دیده می‌شود به هیچ وجه باعث التهاب یا بغرنج بودن موقعیت‌ها نمی‌شود، بعضی از نما‌ها اضافه و کشدار است. به نظر می‌رسد تدوین نتوانسته کمکی به این فیلم بکند، در چند سکانس بازی‌ها برای مخاطب می‌تواند جذاب باشد، اما در بیشتر موقعیت‌ها بازی‌ها خنثی می‌شوند، پیلوت برای ابراهیم ابراهیمیان نمی‌تواند گام رو به جلویی باشد با اینکه او فیلمساز دغدغه‌مندی است، اما در سینما این کافی نیست.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار