کد خبر: 969627
تاریخ انتشار: ۲۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۰:۰۵
خوانشی از حیات سیاسی و فکری جمعیت فدائیان اسلام
مبارزه فدائیان اسلام چه از حیث شیوه مبارزه و چه از حیث ایدئولوژی مبارزاتی در ایران بی‌همتا بود و به الگویی برای مبارزه طرفداران حکومت اسلامی در آینده تبدیل شد. البته قبل از آن نیز گروه‌های سیاسی زیادی با انگیزه‌های ملی و گاه اسلامی به میدان مبارزه با استبداد و استعمار آمده بودند، اما سمت‌گیری اهداف آن‌ها به‌گونه‌ای بود که چندان رنگ و قوت اسلامی یا ملی نداشتند و از این‌رو چه به علت این مسئله و چه به علت نداشتن رهبری شاخص و قوی هیچ‌وقت به یک جنبش فراگیر تبدیل نشدند
احمدرضا صدری
سرویس تاریخ جوان آنلاین: در روز‌هایی که ابهام‌آفرینی در باب کارنامه جمعیت فدائیان اسلام در دستور کار جماعتی سطحی و دون‌پایه قرار گرفته است، بازخوانی حیات سیاسی و فکری این نحله اهمیتی دوچندان یافته است. مقالی که پیش روی شماست، با همین هدف به نگارش درآمده است.

زمینه‌های پیدایش جمعیت فدائیان اسلام
پس از شهریور ماه ۱۳۲۰ و خلع رضاخان از سلطنت، گروه فدائیان اسلام همچون سایر جنبش‌های اسلامی که تحت تأثیر پدیده استعمار و هجوم فرهنگی غرب به سرزمین‌های اسلامی در دوره جنگ جهانی دوم به تکاپو افتاده بودند، در عرصه سیاست کشور پدیدار شد و همانند دیگر جنبش‌های اسلامی، تشکیلات آن به شدت تحت تأثیر رهبر آن یعنی سید مجتبی میرلوحی (نواب صفوی) بود. عصری که فدائیان اسلام ظهور کردند، عصر ظهور جنبش‌های اسلامی در خاورمیانه بود. اگرچه ایران معاصر همواره عرصه پرتجربه مبارزه احزاب و گروه‌های سیاسی بود، ولی تجربه استبداد و اختناق رضاخانی مانع از شکل‌گیری نیرو‌های سیاسی بود و به همین خاطر دوره ۱۶ ساله حکومت رضاشاه دوره رکود سیاسی در ایران بود که سبب انقطاع فعالیت سیاسی، به خصوص گروه‌های اسلامی داخل کشور شد.

با شروع جنگ جهانی دوم و قرار گرفتن نیرو‌های استعماری در مقابل یکدیگر فرصتی پیش آمد تا اندیشه‌های ناسیونالیستی و احیاگری اسلامی تشدید شوند و به عرصه عمل آیند. در این میان جنبش عمده‌ای که در جهان اهل سنت ظهور کرد اخوان‌المسلمین مصر بود. در واقع این جنبش حاصل تضارب‌آرایی بود که در مصر آن زمان از سوی متفکرانی همچون سید جمال‌الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده و رشید رضا مطرح می‌شد. حسن البناء به عنوان رهبر اخوان‌المسلمین این جنبش را در سال ۱۹۲۸ بر پا کرد و فعالیت آن‌ها به اکثر نقاط خاورمیانه گسترش یافت، به‌گونه‌ای که تب اخوان‌المسلمین به‌تدریج فراگیر شد. آن‌ها به الگوی مناسبی برای تمام جنبش‌های اسلامی تبدیل شدند و خواستار بازگشت به اسلام اصیل بودند.

گام‌های آغازین یک حرکت پرشور
شهید نواب صفوی در آن دوره، مشغول فرا گرفتن دروس حوزوی در نجف بود. حوزه علمیه نجف در غیاب رونق سیاسی در ایران با حضور علمای برجسته که تجربه مبارزه سیاسی ـ نظامی علیه استعمار انگلیس در عراق را داشتند، پویایی خاصی داشت و علمای نجف اغلب به مسائل سیاسی شیعه حساسیت خاصی نشان می‌دادند. تحت تأثیر این جو پر حرارت بود که نواب هم به تدریج گام در مسیر پر تحرک و فعالیت گذاشت. در واقع نواب به دنبال طرح تحریفات دینی و تبلیغ سلوک ضد شیعی از سوی احمد کسروی مبارزه‌اش را شروع کرد. وی در سال ۱۳۲۴ با حمایت علمای شیعه عراق به ایران آمد و شخصاً علیه کسروی وارد مبارزه شد و او را توسط یکی از مریدانش به نام سید حسین امامی به قتل رساند. قتل کسروی که به استقبال گسترده علما از روش نواب انجامید، در عمل مانع از هر گونه دخالت حکومت برای محاکمه نواب و امامی شد و در این زمان بود که نواب با ملاحظه حمایت علما و یافتن مریدانی نسبتاً زیاد دست به تأسیس «جمعیت فدائیان اسلام» زد.

ایدئولوژی فدائیان اسلام نوعی ایدئولوژی رادیکالی بود که در اثر اقدامات ضد دینی پهلوی و روشنفکران ضدمذهبی حامی او شکل گرفت. از سوی دیگر نواب الگوی مبارزاتی خود را در شخصیت آیت‌الله کاشانی هم که پرچمدار مبارزات ضد استعماری در عراق بود، می‌دید. ورود نظر‌های آیت‌الله کاشانی به حوزه فکر و بحث فدائیان اسلام و تأثیر آن بر جهت‌گیری‌های نواب ایدئولوژی جمعیت را مبارزه‌جویانه‌تر ساخت. برخی علما و مراجع آن زمان همچون آیت‌الله صدر و برخی دیگر حمایت خود را از اقدامات فدائیان اسلام دریغ نمی‌کردند. از این‌رو همان‌طور که حمید عنایت می‌گوید فدائیان اسلام بیشتر یک جنبش مبارزه‌جو بود که به اقدامات عملی روی می‌آورد تا حرکت‌های فکری! در این مورد شاید بتوان گفت سنت فکری دینی نزد علمای شیعه ریشه‌دار بود و آن‌ها تجربیات ملموس‌تری در مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی داشتند.

در سودای آرزو‌های بزرگ اسلامی
بعد از ترور کسروی بازار سیاست در ایران که بر اثر خروج رضاشاه از کشور رونق گرفته بود، فدائیان اسلام را ترغیب کرد تا فعالیت خود را هر چه بیشتر گسترش دهند. حمید عنایت پژوهشگر معاصر، اولین فعالیت گسترده‌شان را «بسیج حمایت مردم ایران به نفع فلسطین در زمان جنگ اعراب ـ اسرائیل» می‌داند. این مسئله از آن جهت اهمیت داشت که حکومت بنا به طبع غیر اسلامی خود ـ در باطن ـ به اسرائیل گرایش داشت و اقدامی در حمایت از مردم فلسطین نمی‌کرد. طی سال‌های ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ نواب اندیشه‌های بزرگی را در سر می‌پروراند و به عبارت دیگر جهان اسلامی می‌اندیشید. اندیشه کمک به مردم فلسطین، اتحاد ملل اسلامی و... همگی از جمله افکار نواب بود، اما در زمینه‌های ضعیف اجتماعی ـ سیاسی مبارزه برای حکومت اسلامی در کشور‌های دیگر، به خصوص همسایگان مانع از گسترش افکار نواب شد. البته دو مشکل دیگر هم در این راه وجود داشت: مشکل نخست همان بحث همیشگی شیعه و سنی و مشکل دوم خلأ فکری بود.
فدائیان اسلام نخست به واقع‌گرایی روی آوردند و حوزه فعالیت خود را صرفاً معطوف به داخل کردند و بنای نهضت خود را بر مبارزه عملی با فساد سیاسی گذاشتند و در این راه چارچوب ایدئولوژیکی‌شان همان مفاهیم اسلامی «فساد فی‌الارض» و «محاربه با خدا و رسول» بود که آن را به جرائمی همچون خیانت و... گسترش دادند.

فدائیان اسلام و راه یافتن نمایندگان واقعی ملت به مجلس شانزدهم
سال‌های ۱۳۲۸ تا کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، اوج مبارزات سیاسی فدائیان اسلام و شکوفایی نهضت ایشان بود. در مجلس شانزدهم که انتخابات تهران به تقلب کشیده شد، فدائیان اسلام وارد عمل شدند و با اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر، وزیر دربار شاه و عامل تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم عرصه سیاسی را متوجه خود کردند. این اقدام فدائیان اسلام که در ۱۳ آبان سال ۱۳۲۸ به دست سید حسین امامی صورت گرفت، مورد استقبال دیگر گروه‌های سیاسی مخالف رژیم نیز قرار گرفت. امامی جوانی پاکباخته و مبارزی بی‌باک بود که به‌شدت تحت تأثیر شخصیت نواب صفوی قرار گرفته بود و در دینداری بسیار قاطع، سرسخت و صریح بود. در محکمه به سرعت به قتل هژیر اعتراف کرد و در برابر اصرار دادگاه به فرجام‌خواهی گفت: «من آماده کشته شدن بودم و در انتظار شهادت هستم.» الگوی امامی به سرعت به دیگر اعضای جمعیت سرایت کرد و کم‌کم خودسازی درون سازمانی صورت گرفت که طی آن اعضا به فرهنگ شهادت‌طلبی در راه اهداف جمعیت رو آوردند. قتل هژیر نیز بر اساس برنامه‌ریزی خاصی صورت گرفت. در آن موقع در محافل سیاسی تحلیل بر این بود که برداشتن هژیر می‌تواند نتایج مطلوبی داشته باشد که عبارتند از: بازگشت آیت‌الله کاشانی از تبعید در لبنان که متهم به دست داشتن در ترور شاه در سال قبل بود. تجدید انتخابات تهران و راه یافتن نمایندگان مردم به مجلس و در نهایت تقویت جایگاه جمعیت در عرصه سیاسی کشور که می‌توانست به روند مبارزات سیاسی جهش خاصی بدهد.
بعد از این اقدام قاطع، تقریباً همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد نتایجی مهم به وقوع پیوست: آیت‌الله کاشانی در میان استقبال گسترده مردم به کشور بازگشت، انتخابات تهران تجدید شد و هشت نماینده جبهه ملی به علاوه آیت‌الله کاشانی به مجلس راه یافتند و در نهایت نیرو‌های اپوزیسیون تقویت شدند.

برداشتن مانعی، چون رزم آرا در مسیر ملی شدن نفت
سال ۱۳۲۹ سال سرنوشت‌سازی در مبارزات سیاسی کشور بود. این سال چه از بعد بین‌المللی که طی آن جنگ سرد با بحران کره و درگیری‌های منطقه‌ای دیگر، رویارویی شرق و غرب را وارد مرحله خاصی کرد و چه از بعد داخلی که روند مبارزات نیرو‌های مختلف رژیم اوج یافت، حائز اهمیت است. در مبارزات سیاسی کشور علاوه بر استبداد داخلی مسئله «لایحه الحاقی» دولت در مورد شرکت نفت ایران و انگلیس دامنه مبارزات را تشدید کرد و آرایش خاصی به نیرو‌های سیاسی داد. توازن سیاسی تقریباً به نفع نیرو‌های مردمی بود و همین امر دستگاه سیاسی حکومت و سیاستمداران انگلستان را که در پشت صحنه حوادث کشور نفوذ و حضور قوی و گسترده‌ای داشتند به خود آورد که برای در دست گرفتن ابتکار عمل سنجیده‌تر رفتار کند. از این‌رو دربار به این نتیجه رسید با آوردن یک مهره قدرتمند همچون رزم‌آرا قادر است اوضاع را کنترل کند. اگرچه این مهره قدرتمند برای دربار نگران‌کننده هم بود، ولی چاره‌ای نبود و در واقع این امر یک حرکت اجباری بود. همان‌طور که دربار تصور می‌کرد، رزم‌آرا علاقه فراوانی به قدرت داشت و این فرصت را مغتنم شمرد و با نیرو‌های سیاسی وارد مذاکره شد تا شاید در موقعیت مناسبی قدرت را به دست بگیرد. در این جهت وی علاوه بر مذاکره با جبهه ملی و شخص دکتر مصدق گفته شد دیداری هم با نواب صفوی داشت و تلاش کرد با تطمیع وی، مسئله مخالفت فدائیان اسلام را از پیش رو بردارد. رزم‌آرا در آن نشست سفارت کشور تازه تأسیس ایران در پاکستان را به نواب پیشنهاد کرد که در مقابل فدائیان اسلام دست از مبارزه علیه دولت او بردارند که نواب نپذیرفت. در دی ماه سال ۱۳۲۹ چالش قدرت بین رزم‌آرا و نیرو‌های مخالف وارد مرحله جدی‌تری شد. اصل تنصیف یا ۵۰ ـ ۵۰ مورد قبول شرکت نفت قرار نگرفت و قرارداد الحاقی در مجلس با بن‌بست مواجه و دولت مجبور شد پیش از آنکه از سوی مجلس رد شود، آن را پس بگیرد. در واقع رزم‌آرا درصدد برآمد تا قرارداد را به روش خودش که همان خالی کردن عرصه از رقبا بود تصویب کند، اما در این میان یک اشتباه تاریخی رزم‌آرا را در سراشیبی سقوط قرار داد. وی در یک جلسه خصوصی در حضور فراکسیون اکثریت به تحقیر ملت و تشریح ناتوانی عنصر ایرانی در اداره کشور پرداخت. این جلسه همان جلسه‌ای بود که رزم‌آرا در آن جمله معروف «ایرانی خودش لولهنگ هم نمی‌تواند بسازد» را به زبان جاری کرد. این سخنرانی آتش کینه و نفرت گروه‌های سیاسی مخالف را برانگیخت و در جلسه‌ای که در منزل یکی از دوستان نواب برگزار شد، اعضای جبهه ملی، آیت‌الله کاشانی و فدائیان اسلام هم‌قسم شدند رزم‌آرا را از میان بردارند و به این ترتیب خلیل طهماسبی از سوی جمعیت فدائیان اسلام مأمور قتل رزم‌آرا شد.

قتل رزم‌آرا قدرت و نفوذ فدائیان اسلام را بیش از پیش در عرصه سیاسی کشور مطرح و برجسته ساخت، زیرا با قتل وی فرصتی پیش آمد که طی آن صنعت نفت از سوی مجلسین شورای ملی و سنا ملی اعلام شد. به دنبال قتل رزم‌آرا دربار یک بار دیگر به سنت سیاسی کسب نظر از مجلس پشت پا زد و حسین علاء را به نخست‌وزیری برگزید، اما اطلاعیه تند نواب خطاب به علا باز هم بر اعتبار فدائیان اسلام افزود: «هوالعزیز، زمامداری ملت مسلمان در حوزه صلاحیت تو و امثال تو نیست. فوراً برکناری خود را اعلام کن!» در مجموع فشار‌های فدائیان اسلام بر دولت علاء به مخالفت جبهه ملی و دیگر گروه‌ها از طریق مجلس شورای ملی، سنا، مطبوعات و... کمک کرد تا بالاخره دولت علاء سقوط کرد و در نهایت دکتر مصدق به قدرت رسید و یک دولت ملی بر سر کار آمد. آیت‌الله طالقانی درباره این‌گونه اقدامات فدائیان اسلام چنین می‌گوید: «فدائیان اسلام جوانان پرشور و مؤمنی [بودند]که راه را باز و موانع را برطرف می‌کردند. مانع اول را برداشتند، انتخابات آزاد شروع شد، مانع بعدی را برداشتند و صنعت نفت در مجلس، ملی شد.»

فدائیان اسلام در برابر عهدشکنی آقای نخست وزیر
در دوره نخست‌وزیری دکتر مصدق اصرار فدائیان اسلام، به‌خصوص شخص نواب در ایجاد حکومت اسلامی و اجرای قوانین شریعت اسلامی به تقابل آن‌ها با دولت و حتی آیت‌الله کاشانی انجامید و در نهایت به بازداشت نواب منجر شد. این تقابل هنگامی که فدائیان اسلام تصور می‌کردند جبهه ملی برای براندازی جمعیت و عدم‌اجرای احکام اسلامی با دربار همدست شده است به اوج خود رسید. از این‌رو جمعیت از طریق محمدمهدی عبدخدایی، از اعضای جمعیت اقدام به ترور دکتر حسین فاطمی که تصور می‌شد واسطه این توافق و همدستی است، کرد. از این زمان به بعد فعالیت فدائیان اسلام تا حدود زیادی دچار نقصان شد. در واقع شکاف ایجاد شده میان گروه‌های مبارز نهضت ملی شدن صنعت نفت سبب شد نهضت به راحتی شکننده و شکست‌پذیر شود، به گونه‌ای که در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ با کودتای سرلشکر زاهدی که به کمک عوامل سازمان اطلاعات مرکزی و سازمان جاسوسی انگلستان صورت گرفت، دولت ملی برچیده و فعالیت‌های سیاسی مخالف رژیم دچار رکود شد. با این حال فدائیان اسلام همچنان فعالیت‌های خود را به صورت زیرزمینی ادامه دادند تا اینکه روز پنج‌شنبه ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۳۴ مظفرعلی ذوالقدر، از اعضای جمعیت در شبستان مسجد سپهسالار به طرف حسین علاء، نخست‌وزیر وقت، تیراندازی کرد و «تمام آزادی عمل فدائیان اسلام با تیر مظفرعلی ذوالقدر ـ که موقع و محل آن نیز با حساب انتخاب شده بود ـ پایان گرفت.»

فرجام خونین یک آرزو
به دنبال سوء قصد نافرجام به علاء حکومت از نبود وضعیت دموکراتیک و فضای به نسبت باز سال‌های نهضت ملی شدن صنعت نفت استفاده و در اول آذر ماه همان سال نواب صفوی و دو تن از یارانش را بازداشت کرد. در ششم آذر ماه نیز خلیل طهماسبی و تمامی اعضای جمعیت دستگیر شدند و خیلی زود محاکمه اعضای جمعیت توسط سرلشکر آزموده، دادستان دادگاه نظامی ارتش که بر اثر محاکمات مورد پسند شاه در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به درجه سرلشکری ارتقا یافته بود، برگزار شد. در ۲۷ دی ماه نواب صفوی، خلیل طهماسبی، مظفرعلی ذوالقدر و سیدمحمد واحدی به اتهام توطئه به منظور بر هم زدن اساس حکومت و تحریض مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت و حمل اسلحه غیرمجاز تیرباران شدند. البته پیشتر از آن هم سید عبدالحسین واحدی، مرد شماره ۲ جمعیت، بر اثر درگیری لفظی با سپهبد تیمور بختیار و پاسخ دادن به ناسزا‌های او به قتل رسیده بود و بدین ترتیب یک دوره مبارزه جدی یک گروه به معنای اخص کلمه «اسلام‌گرا» اینچنین به پایان رسید.
 
و کلام آخر
مبارزه فدائیان اسلام چه از حیث شیوه مبارزه و چه از حیث ایدئولوژی مبارزاتی در ایران بی‌همتا بود و به الگویی برای مبارزه طرفداران حکومت اسلامی در آینده تبدیل شد. البته قبل از آن نیز گروه‌های سیاسی زیادی با انگیزه‌های ملی و گاه اسلامی به میدان مبارزه با استبداد و استعمار آمده بودند، اما سمت‌گیری اهداف آن‌ها به‌گونه‌ای بود که چندان رنگ و قوت اسلامی یا ملی نداشتند و از این‌رو چه به علت این مسئله و چه به علت نداشتن رهبری شاخص و قوی هیچ‌وقت به یک جنبش فراگیر تبدیل نشدند. هر چند برخی از آن‌ها خاستگاه مردمی و منشأ اجتماعی هم داشتند، ولی نماینده اقلیت بسیار کوچکی بودند و به همین خاطر آنچنان که باید موفقیتی حاصل نکردند و به جنبش‌هایی ناکام و عقیم تبدیل شدند. جنبش فدائیان اسلام بیش از هر گروه اسلامی دیگر به لحاظ منشأ اجتماعی اصالت داشت و نماینده طیفی بسیار وسیع از طبقات پایین و مذهبی جامعه بود که بعد‌ها قدرت آن در انقلاب اسلامی گسترش یافت. از سوی دیگر مبارزه مسلحانه فدائیان اسلام نیز مؤثرتر از دیگر جنبش‌ها بود. اگرچه گروه‌هایی همچون گروه «حیدر عمواوغلی» توانستند افراد برجسته‌ای، چون امین‌السلطان را به قتل برسانند، اما مبارزات آن‌ها به جایی نرسید. به عبارت دیگر به لحاظ عدم تداوم این‌گونه اقدامات ـ ترور‌های سیاسی ـ و هم به لحاظ نقطه عطف نبودن آن‌ها نمی‌توان آن‌ها را همپای فدائیان اسلام تلقی کرد. فدائیان اسلام با قتل کسروی مانع از گسترش یک انحراف دینی و جنبش ضد دینی شدند و با قتل هژیر به برگزاری انتخاباتی آزاد کمک کردند که سرانجام به بستر مناسبی برای موفقیت نهضت ملی شدن صنعت نفت تبدیل شد و با قتل رزم‌آرا نهضت را به نتیجه رساندند. در واقع کار آن‌ها علاوه بر حذف این‌گونه نهاد‌های استبدادی برخی موفقیت‌های ملی را نیز در پی داشت و به شکل‌گیری حرکت‌های وسیع مردمی در آینده کمک کرد.

اعضای فدائیان اسلام برخلاف دیگر مبارزان معاصر ایران خاستگاه طبقاتی متوسط به پایین داشتند و از دغدغه‌های مادی به دور بودند و از موانع محافظه‌کاری فاصله داشتند و آنچه باعث رادیکال‌تر شدن این گروه نسبت به دیگر گروه‌های مبارز شده بود، ایدئولوژی مبارزاتی و سازش‌ناپذیر شیعه بود. هدف اصلی جمعیت برپایی حکومت اسلامی بود، در حالی که دیگر گروه‌های مبارز معاصر کمتر چنین هدف و ایدئولوژی فداکارانه و مصلحانه‌ای داشتند. اگرچه جمعیت یک جنبش فکری نبود، ولی گرایش آن‌ها به ایدئولوژی شیعه و ترویج اندیشه‌های دینی در باب حکومت اسلامی در طول سال‌های بعد و در قالب مبارزات آتی کمک شایان کرد. پس از اعدام سران فدائیان اسلام در سال ۱۳۳۴ گروه‌های مبارز مذهبی و اسلامی همچون بقیه جریانات سیاسی گرفتار در دام دستگاه سرکوب رژیم در فعالیتشان دچار رکود شدند. جمعیت فدائیان اسلام به لحاظ نوع مدیریت خاصی که داشت و قائم بر شخص نواب صفوی بود، به لحاظ سازمانی هم خیلی زود دچار پراکندگی و انحلال شد. اعضای درجه دوم جمعیت نیز به دلایل مختلف نتوانستند جمعیت را مجدد سازماندهی کنند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار