سرويس انديشه جوان آنلاين: تمدن اسلامی وجه عینیت یافته تعالیم اسلامی در جامعه مدنی اسلامی است. تمدن یک امر ذو مراتب است و نباید با آن برخورد صفر و صدی شود. ممکن است در شرایطی وجود تمدن نوین اسلامی را تأیید کنیم که فقط به ۲۰ درصد اهداف آن تمدن دست پیدا کرده باشیم.
در این ایام برخی با طرح نظریه امتناع تحقق تمدن نوین اسلامی در عصر غیبت در واقع سلب مسئولیت و امید از جامعه میکنند. ما در عصر غیبت موظفیم به اندازه وسع خودمان که البته موظف به افزایش وسع هم هستیم تمام تلاش خود را برای تحقق حداکثری دین خدا به کار گیریم. نهضت فکری امام به تفکرات حداقلی خط بطلان کشید و نشان داد ما در عصر غیبت به اندازه بضاعت باید تلاش کنیم. آنهایی که میگویند تمدن نوین اسلامی نباشد (یا نمیشود) یعنی ما موتور محرک جوانان انقلابی را خاموش کنیم، یعنی دست از تلاش بکشیم، یعنی اجازه دهیم رقبای ما و دشمنان اسلام بیشتر پایشان را بر گردن جامعه اسلامی بفشارند. ما هر وقت که دست از اسلام سیاسی و اجتماعی کشیدیم در مسیر خود انزوایی، اضمحلال و نابودی اسلام قرار گرفتیم.
ما در این ۴۰ سال در برخی زمینهها توفیقات بزرگ داشتهایم و در یکسری زمینهها هم توفیق نداشتهایم و دچار خطا شدهایم، اما کسی نمیتواند از خطاها به این برسد که اسلام قدرت تمدنسازی ندارد. اینکه القا کنیم ۴۰سال است کاری نشده و ۴۰ سال دیگر هم نمیشود، حرفی سست و مسخره است. اولاً ما ادعا نکردهایم که به تمدن رسیدهایم، ما میگوییم انقلاب اسلامی به نقطهای رسیده است که میتواند در مسیر شکلگیری تمدن نوین اسلامی گام بردارد و تمدنسازی یک فرآیند است و پروژه نیست. هیچ تکلیف بزرگ و مالایطاقی بر دوش جریان اسلام ناب و انقلاب اسلامی گذاشته نشده است، ما مکلف و موظف به انجام وظایف و تمدنسازی حداکثری هستیم.
در این میان برخی شبهه عینیت تمدن نوین اسلامی تراز با تمدن بیبدیل مهدوی (عج) را مطرح میکنند که در این خصوص باید گفت تمدن نوین اسلامی را نباید هم عرض تمدن مهدوی تلقی کرد. تمدن مهدوی کارش فتح قله نهایی است و ممکن است مسیری را طی کند که اساساً این مسیر در اختیار ما نیست. من به آن تمدن میگویم تمدن بیبدیل مهدوی که اوج جامعه اسلامی در آن مقطع خواهد بود.
رئیس شورای سیاستگذاری کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی در واکنش به برخی نگاهها به مدرنیته گفت: همه آنهایی که امروز از تسلط و غلبه مدرنیته صحبت میکنند یکسان نیستند. بعضیها اتفاقاً در نقد مدرنیته با ما اشتراک نظر دارند، اما وقتی به این میرسند که چه باید کرد، میگویند هیچ کاری نمیشود کرد، یعنی سرنوشت محتومتان این است که در برابر تمدن غربی زانو بزنید.
وی اظهار داشت: اگر توانستید بگویید انقلاب وهم است و وجود عینی ندارد میتوانید از سیطره مطلق مدرنیته هم صحبت کنید. این هم که بگویند انقلاب اسلامی هم درون مدرنیته قرار میگیرد این هم یک شوخی است، انقلاب معادلات مدرنیته را به هم ریخته است.
همچنین در پاسخ به این شبهه و سؤال که آیا مدعای انقلاب اسلامی در تحقق تمدن نوین اسلامی بر اساس احکام ظاهری است یا واقعی، میتوان اشاره کرد ما بر اساس مکانیسم فقه به احکام دست پیدا میکنیم، لزوماً آنچه فقه به عنوان احکام اسلامی ارائه میکند عیناً مطابقت با دین ندارد بلکه تلاش مجتهدانه ماست برای رسیدن به واقعیت احکام دینی؛ لذا به همین دلیل است که ما قاعده معذریت را در فقه داریم. ما موظف هستیم با همین دستگاهی که در اختیار ماست تمام تلاشمان را برای کشف احکام الهی به کار گیریم و مدعای تمدنسازی نوین اسلامی انقلاب هم در عصر غیبت با همین احکام ظاهری و فقه است.
برخی شبههافکنان نیز اساساً منکر حضور دین در اجتماع و اصطلاحاً نظریه پایان عهد دینی هستند، درحالیکه انقلاب اسلامی یعنی احیای عهد و عصر دینی و تا زمانیکه انقلاب اسلامی زنده و یک موجود اثرگذار است کسی نمیتواند از پایان عهد دینی سخن بگوید. با چه مستنداتی از پایان امر دینی صحبت میکنند؟ ما نباید با عواطف و احساسات مخاطبان خود بازی کنیم، نباید اجازه دهیم یک نوع شارلاتانیسم جایگزین تفکر آزاد علمی شود.
بعید است به ویژه از اهالی فلسفه که به مسائل کاریکاتوری نگاه کنند و مسائل جزئی جامعه را بگیرند و به کل تعمیم دهند و از شکست جامعه اسلامی سخن بگویند. پایان امر دینی یک شوخی است و هیچ مستندات قابل قبولی ندارد و به اندازه کافی هم نقد شده است.