سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: امروزه هنر بیش از هر زمان دیگری با زندگی مردم عجین شده است. هنر با ویژگیها و کارکردهای فرهنگی و اجتماعی خود در عین حال نقشی اساسی در فرآیندهای تربیتی و جامعهپذیری و تقویت سرمایههای اجتماعی ایفا میکند. در واقع هنر و جامعه پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند و هریک با ویژگی زاینده موجب پویایی و تعالی دیگری میشود. برخلاف ادعای کسانی که قائل به هنر محض و هنر فارغ از جامعه و به تعبیری هنر برای هنر هستند در عمل هیچ منطق و عقل سلیمی نمیپذیرد که یک اثرهنری بی هیچ تأثیری از بستر اجتماعی خلق شود و یا بر طیفی از گروههای اجتماعی تأثیر نگذارد، چراکه هنرمند خواه ناخواه متأثر از جامعهای است که در آن متولد شده و زیسته است و حتی متأثر از فرآیند تاریخی و نیز جهان حاضری است که در آن به سر میبرد.
بیتردید در جامعهای که تمام زمان مفید شهروندانش به تأمین معیشت اختصاص پیدا میکند، نمیتوان انتظار رشد و خلاقیت هنری مردم به طرزی شایسته را داشت چراکه هنر نیازمند فراغ بال و اوقات فراغت لازم برای بروز و رشد است. به اعتقاد برخی نظریهپردازان جامعهشناسی هنر، اگر بخواهیم از جامعهای با نظام تعلیم و تربیتی پویا برخوردار باشیم میتوانیم از هنر به عنوان یکی از مهارتها و داشتههای بشری که در تربیت انسانها مؤثر است بهره ببریم و این حلقه مفقوده نظام جامعهپذیری را احیا کنیم. زمانی که سخن از هنردرمانی میشود نیز هنر روح و روان و جسم انسان را دربر میگیرد. اثرات درمانی هنر بر هنرمند به گونهای است که قسمتهایی از مغز انسان که مربوط به فعالیتهای ظریف و حساس میشود با هنر تکامل مییابد و بر روی شخصیت فرد تأثیر میگذارد. کاهش اختلالات، انبساط خاطر و دوری از ناهنجاریها از جمله آثار درمانی هنر بر روی هنرمند است. هنر و خلق هنری میتواند با مسائل اجتماعی رابطهای تنگاتنگ برقرار کند و به عنوان یک ابزار جامعه را از ناهنجاریها به هنجارهای مترقی سوق دهد و باعث پرورش مبانی فرهنگی شود. هنر همچنین میتواند در کاهش این انحرافات و آسیبهای اجتماعی نقش مؤثری را ایفا کند. آن چه انسان را از سایر موجودات متمایز کرده است قدرت به تصویر درآوردن، قوه ادراک مباحث متعدد و تجربه و دانش است. انسان تنها موجودی است که میتواند واقعیت را در ذهنش تداعی کند و سپس از قوه منطق و کلام خود برای تشخیص صحیح یا غلط آن و عرضه آن به دیگران استفاده کند و در حقیقت به موجودی تبدیل میشود که تصور و ادراک ذهن خود را در قالب رنگ، لباس، عکس، گرافیک، فیلم و تصویر عرضه میکند لذا هر کاری که انسان بهطور خودآگاه انجام میدهد یک خلاقیت است، چون هم میتواند درک کند و هم ادراک خود را به بیرون عرضه نماید. در جهان معاصر تولید محصولات خلاقانه بیشتر شده و اگر با نسلهای گذشته مقایسه کنیم متوجه میشویم در حال حاضر انسانها در این عرصه پیشرفتهای چشمگیری کردهاند بهطوری که نسل جدید در مقایسه با نسلهای گذشته با ابعاد متفاوتی از جهان روبهرو است و یک فرد با فعالیتهای ساده نرمافزاری میتواند هزاران کار در عرصه مجازی تولید و به جهان عرضه کند و در عرض یک سال راهی را برود که گذشتگان او در یک عمر رفتهاند، لذا جهان معاصر جهانی متکثر و متنوع است. در چنین فضایی عرضه هنری در قالب عرضه محلی به نقطه بزرگ خود دست نخواهد یافت. هنرمند شدن به معنی جهانی شدن است و صرفاً تکرار و اطاعت از نمادهای دیگران نیست. در جهان جدید آموزش هنر، بهویژه هنرهای بصری و سواد رسانهای تنها برای مصرف نیست، بلکه مشارکت در تولید و ایجاد فضاهای واقعی و مجازی برای عرضه این پیامها ضروری است. با توجه به آنچه آمد میتوان گفت: هنر ابزار تنظیمکننده و خودانگیختهای است که انسانها از طریق آن از محتوای اندیشه خود و درون خود و با ادراک و برگرفتن بهترین گزینهها از آن بهرهمند میشوند. به این ترتیب هر انسانی در جهان کنونی این بخت و اقبال را دارد که داشتههای درونی خلاقانه خود را با ابزار هنر به دیگران عرضه کند. در واقع اگر بگوییم تمام انسانها از بدو خلقت تاکنون هنرمند بودهاند سخنی به گزاف نگفتهایم، چراکه تعریف عمومی هنر با ویژگیهایی همچون تولید خلاقانه، متفاوت، زیبا و... خود به خود بر ادعای ما صحه میگذارد، اما وقتی به مقوله هنر با مفاهیم و کاربردهای خاص و رویکردهای وسواسانه امروزی میرسیم «هنرمندان» اقشاری با خصوصیات مشخص تعریف میشوند که توانایی خلق آثاری متفاوت از دیگران را دارند و در نتیجه برخورداری از ذوق، قریحه، ممارست و تلاش در زمینه «هنر» - با شاخههای خاص- از منظر جامعه، زمانه و جهانی که در آن زندگی میکنند هنرمند به شمار میآیند. از سویی در جامعه اقشار صنفی خاصی وجود دارند که به دلیل ویژه بودن شغل آنان، ظرفیتهای شگرفی برای انجام فعالیتهای هنری و به تعبیری «هنرمند شدن» دارند. از این اقشار در عین حال به عنوان گروههای نخبه و شبهنخبه جامعه یاد میشود. پزشکان، معلمان و اساتید دانشگاه، مهندسان، خبرنگاران و روزنامهنگاران از جمله اقشار صنفی هستند که در این جرگه قرار میگیرند. همچنین نوع شغل این افراد به گونهای است که اشتغال غیررسمی و مبتنی بر علاقه آنان به هنر در ایام فراغت از سویی موجب کاهش تأثیرات توأم با استرس شغلی بر آنان میشود، و از سوی دیگر داشتههای ارزشمند شغل خاص آنان میتواند در آثار هنریشان متجلی شده و بر غنای آن بیفزاید. به عنوان مثال یک خبرنگار نقاش با توجه نوع نگاهی که به جامعه دارد بدون شک آثاری عمیقتر از یک نقاش معمولی که فقط فوت و فن نقاشی را بلد است خلق میکند. یا مثلاً طب و هنر میتوانند برای ایجاد هارمونی و هماهنگی دست به دست هم دهند و برای تعالی روح و جسم افراد جامعه استفاده شوند. در کشور ما در جمع پزشکان افرادی وجود دارند که در عرصههای هنری بسیار موفق بودهاند که دکتر سندوزی مجسمهساز، دکتر محمد اصفهانی خواننده و مرحوم دکتر افشین یداللهی ترانهسرا از جمله آنها بودهاند. به طور خلاصه آنچه گفته شد از سویی به صورت عام تأکید بر اثرات همگانی شدن هنر و حضور آن در زندگی همه افراد جامعه است و از سوی دیگر ضرورت حضور هنر در مشاغل خاص به دلایلی که شرح آن رفت و آثار و نتایج مفیدی که برای فرد و جامعه دارد.
در خاتمه باید اذعان داشت در جوامعی که مناسبات منطقی «هنر» و «جامعه» به درستی شناخته شده و گامهایی مؤثر برای تعمیق و گسترش تعاملات این دو برداشته میشود پویایی و سازندگی خاصی در عرصه فرهنگ و اندیشه جلوه مینماید و موجبات خلاقیت، توسعه و تعالی فکری و معنوی آحاد جامعه را فراهم میسازد.