جوان آنلاین: در میان پستی و بلندیهای جهان امروز، در هیاهوی تفاوتها و تکثرها، در میان دردها و فاصلهها، تنها یک واژه است که میتواند همواره دوباره ما را به هم برساند: «خانواده». اما نه خانوادهای متشکل از پدر، مادر و فرزند، بلکه خانوادهای بزرگتر، عمیقتر و دیرینهتر؛ خانوادهای به وسعت یک تاریخ، یک فرهنگ و یک سرزمین. خانوادهای به نام «ایران».
ایران، سرزمین ما، چیزی فراتر از یک جغرافیاست. ایران، خانهای است که در آن زبانها و گویشهای گوناگون در کنار هم نجوا کردهاند، قومها و مذاهب در کنار هم زیستهاند و دلهایی بیشمار، زیر سقفی به نام «وطن» یکدیگر را تاب آوردهاند. ما فرزندان نسلهایی هستیم که آموختهاند در برابر تهدید، تحریم و ظلم کنار هم بایستند. در برابر تجاوز، شانه به شانه دهند و در روزهای سخت، دست هم را رها نکنند و این همان چیزی است که از ما یک «ملت» به نام «وفاق» و «همدلی» ساخته است.
سالهاست یاد گرفتهایم که «ایرانی بودن» فقط یک شناسنامه نیست، بلکه یک تصمیم است. تصمیمی برای ماندن کنار هم فراتر از قومیت و مذهب، فراتر از گویش و مرز جغرافیایی. تصمیمی برای اینکه نگوییم «من»، بلکه بگوییم «ما» و امروز، در دوران تازهای که پیش روی ماست، دوباره به این تصمیم نیاز داریم، نه صرفاً برای جنگ مقابل متجاوز یا دفاع از سرزمینمان، بلکه برای ساختن!
ساختن خانههایی که شاید از هم دور شدهاند، دلهایی که میانشان فاصله افتاده، روابطی که ترک برداشتهاند و سرزمینی که تنها با همدلی میدرخشد، چنانچه نتیجه آن تمامی نقشههای دشمن را از میان برده و جهان را خیره میکند. ما امروز در آستانه فصلی تازه ایستادهایم؛ فصل همدلی و این فصل، نیاز به مصالحی دارد که از سنگ و آجر نیست، بلکه از «اعتماد»، از «احترام» و از «محبت» ساخته میشود. «ایران» خانهای است که هم کُرد در آنجا دارد، هم بلوچ، هم عرب و ترک، هم فارس و لر، هم شیعه و سنی، هم مسلمان و هم مسیحی و تنها در سایه یک خانواده بودن این تنوع به قدرت تبدیل شده است. ایران یعنی دلی که برای همه میتپد؛ آغوشی که همه را در خود جا میدهد و حافظهای که میداند روزهای سخت را تنها با هم میتوان از سر گذراند. اکنون وقت آن است که این خانواده، خود را بازتعریف کند نه فقط بهعنوان وارث مقاومت، بلکه بهعنوان سازنده آینده جهان. نه فقط با یاد گذشته، بلکه با چشم به فردا.
ما باید فرهنگ «با هم بودن» را از خانهها آغاز کنیم؛ از گفتوگو به جای داوری، از همراهی به جای جدایی، از مهرورزی به جای بیاعتمادی. باید به کودکانمان بیاموزیم ایران فقط نقشهای در کتاب جغرافی نیست، بلکه قصهای است که همه ما شخصیتهای آن هستیم؛ قصهای که بدون هم ناقص میماند. فرزندان این خاک، شایسته آنند که آیندهای را تجربه کنند که در آن واژه «ما» پررنگتر، محکمتر و انسانیتر از همیشه بدرخشد. «ما» یی که نه تنها از دل شبهای سخت دفاع مقدس هشت ساله و ۱۲ روزه، بلکه از بامداد صلح و همبستگی سر برمیآورد.
ایران، خانوادهای است که بارها و بارها از نو برخاسته است. بارها درد دیده، اما خم نشده است. بارها گریسته، اما دوباره لبخند زده است و اکنون این خانواده مأموریتی تازه در پیش دارد؛ تبدیل همدلی به طرحی برای توسعه و خودکفایی و قویتر شدن، تبدیل مهر به موتور پیشرفت. اکنون نوبت ماست...
نوبت ماست که نه فقط ساکن این خانه که سازنده آن باشیم. نوبت ماست که بهجای تماشای دیوارها، خانهها و برجها پل بزنیم. بهجای پرسیدن «از کجایی؟» بپرسیم «با هم چه میتوانیم کرد؟» و بهجای ایستادن کنار تفاوتها، روی اشتراکها بایستیم.
ایران، خانه ماست و هیچ خانهای بدون عشق ساکنانش آباد نمیماند. عشقی که هزاران هزار خون شهید برای حفظ وجب به وجب آن در آن ریخته شده است. باید جبران کنیم. با دلهایی باز، با دستهایی درهم، با نگاهی به افق تا تصویری باشیم از آیندهای که شایستهاش هستیم. هر گوشه از این سرزمین، داستانی است از تلاش، مهر و امید و مبارزه، داستانهایی که در دل خانوادههای کوچکمان ریشه دوانده و به درختی تنومند تبدیل شدهاند، درختی که شاخههایش به هر زبان، هر فرهنگ و هر دین گشوده است.
ایران یعنی عشق مادری که در گرمای خانه فرزندش را بزرگ میکند، ایران یعنی لبخند همسایهای که در شادی و غم کنارت است، ایران یعنی صدای کودکان در کوچه پس کوچههای شهر و روستا. یک خانواده وقتی قوی است که هر عضوش به دیگری تکیه کند، وقتی هر درد، مشترک باشد و هر شادی، شادی یکدل و این تنها با همدلی ممکن است، با دستهایی که در هم گره میخورند تا مشت محکمی بر دهان یاوهگوییها باشد.
ایران خانوادهای است که از دل تاریخ، آزموده و سربلند بیرون آمده است؛ آزمونهایی که تنها با هم بودن پشت سر گذاشته شدهاند و حالا این خانواده باید با همدیگر آیندهای بسازد تا از دل آن هزاران هزار نخبه و دانشمند و سردار و سرباز بیرون آید. ما امروز بخشی از این خانواده هستیم. ایران خانه ماست، خانواده ماست و تک تک ما در هر نقش و جایگاهی پاسدار آن هستیم؛ پس بیایید آن را با عشق، با صبر، با اراده بیشتر از قبل بسازیم. این راه، راه «ما» است؛ راهی که با هم پیموده میشود، راهی که هر قدم آن پیوندی عمیقتر، امیدی تازهتر و آیندهای روشنتر میسازد. بیایید امروز، فردا و هر روز، خانواده ایران را به جایی تبدیل کنیم که همه بتوانند با افتخار بگویند: «من در این خانواده، کاشانه دارم.» ما با هم با یاد خون تک تک شهدای دفاعهای مقدسمان که بر در و دیوار شهر جلوهگر است، فردای ایران را خواهیم ساخت.