جوان آنلاین: این پرسش که چرا ترامپ بعد از واکنش بسیار هوشمندانه ایران به دستور حمله وی به مراکز غنیسازی، تحقیقاتی و پژوهشی صلحآمیز هستهای کشورمان، نه تنها تهدیدات شدیداللحن خود در برابر مقابلهبهمثل تهران را به فراموشی سپرد، بلکه در فاصله زمانی اندکی به نمایندگی از صهیونیستها به صورت یکجانبه، پرچم آتشبس! را به اهتزاز درآورد، پاسخی از سر تأمل میطلبد.
ممکن است گفته شود فردی که در جایگاه ریاست جمهوری نشانده شده تا با ترویج برتری نژادی به حل بحرانهای داخلی امریکا نائل آید، هر دم موضعی و سخنی دارد و این تغییر را نیز باید به حساب دمدمیمزاجی او گذاشت، اما خیر، در طرح حمله صهیونیستها به ایران در هماهنگی کامل با واشینگتن برای نیل به سه هدف (نابودسازی توان غنیسازی، نابودی ذخایر موشکی و در نهایت براندازی) همه امکانات گرد آمده بود و حتی گروههای تروریست حرفهای و تشکلهای سلطنتی و مسلح تجزیهطلب، از مدتها قبل سازماندهی و تجهیز شده بودند، بنابراین یک مسئله بسیار مهم، علاوه بر استیصال رژیمصهیونیستی در تحقق اهداف و شکست در استفاده از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی حامیان غربیاش، باید تغییر شتابزده رویکرد کاخ سفید باشد.
حقیقت آن است که ترامپ تصور میکرد ایران تجاوز واشینگتن به قلمرو خود را با اقداماتی، چون بستن تنگه هرمز پاسخ خواهد گفت، آنگاه وی به عنوان منجی گشایش یک شاهراه آبی حیاتی مبادلات اقتصادی و تجارت جهانی ظاهر خواهد شد و حملات شدیدتری علیه ایران صورت خواهد داد، اما تهران با مدیریت بسیار هوشمندانه جنگی که بر ایران تحمیل شده بود و توسعهاش را صهیونیستها با کشاندن امریکا به آن دنبال میکردند، فصل جدیدی به لحاظ شناختی پیش روی جهانیان، بهویژه ملتهای منطقه گشود. انتخاب بزرگترین پایگاه هوایی امریکا در خلیجفارس برای تلافی، آن هم به ترتیبی خاص، پیامهای متعدد و متنوعی برای مخاطبان مشخص منتشر ساخت. در این اقدام به صهیونیستها تفهیم شد که حتی کشانده شدن مستقیم امریکا به جنگی که آنان کلید زدهاند نه تنها هیچ آوردهای برایشان نخواهد داشت، بلکه بسیار زیانبارتر هم خواهد بود، چنانکه تکرار بمباران مراکز هستهای کشورمان پس از حمله نظامی امریکا به این تأسیسات، بیانگر آن است که حتی این حرکت واشینگتن هم برای آنان دستاوردی نداشته است. مهمترین پیام در حمله به پایگاه هوایی امریکا که بخش قابل توجهی از خاک قطر را به خود اختصاص داده گشودن باب تأمل در این مسئله است که پایگاههای نظامی امریکا در اردن، ترکیه، آذربایجان، امارات و بحرین در جریان جنگ صهیونیستها علیه ایران به چه امری مشغول بودهاند، به عبارت دیگر، مأموریت اصلی این مقرها چه بوده است و آیا پایگاههای واگذار شده به حامیان غربی اصلی نژادپرستان (امریکا و انگلیس) آنگونه که ادعا میشود امنیت کشورهای واگذارکننده پایگاه را پی میگیرند؟ از این رو مشاهدات و مستندات غیرقابل کتمان در ۱۲روز مقابله و مقاومت در برابر تجاوز صهیونیستها به ایران، به ویژه هدفگیری موشکی پایگاه امریکا در قطر، نوعی انفجار آگاهی ملموس در منطقه و جهان بود.
بر اساس آنچه بر همگان مکشوف شد، واقعیت آن است که برخلاف میل ملتهای مسلمان، پایگاههای واگذار شده به واشینگتن (از سوی حاکمان کشورهای یادشده) مأموریت اصلیشان پشتیبانی از اشغالگران فلسطین است، به تعبیری دیگر، این تنها خاک فلسطین نیست که اشغال شده تا برج و باروی نژادپرستان جهان سرمایهداری (اسرائیل) در دل جهان اسلام تشکیل شود، بلکه بخشهایی از سایر کشورهای اسلامی نیز اشغال شده است تا از این برج و بارو پشتیبانی شود، از این رو از نگاه واشینگتن باب این انفجار آگاهی باید به سرعت بسته میشد، زیرا این آگاهی را ملتها مدیون شجاعت کمنظیر رهبری، ملت و نیروی مسلح ایران میدانند.
برای نمونه، آیا نگاه مردم غیور ترکیه به کارکرد پایگاه واگذارشده به امریکا بر اساس ملموسات، دستخوش تغییرات اساسی نخواهد شد و سرعت اخراج امریکا از منطقه را با مخالفتهای آگاهانه صاحبان سرزمینها تسریع نخواهد کرد؟
امروز باید توجه داشت که تصمیمات با نگاه ملی به چه میزان تحولزاست و ایران را بیش از پیش در کانون عنایت همه ملتهایی که حاضر نیستند در برابر پایگاه نژادپرستی کرنش کنند، قرار میدهد. ورود مرجعیت در عراق به مقابله با تهدیدات نژادپرستان، به طور قطع پایگاههای امریکا در این کشور مسلمان غیور را به سوی حذف میکشاند.
برای اینکه منافع ملی ایران و سایر ملتهای آزاده را که در این ۱۲روز حمله طی تظاهراتها با حمل پرچم سهرنگمان به حمایت از ایران در اقصی نقاط جهان بهپا خاستند، رقم بزنیم، باید تصمیمگیریها بر اساس عقلانیت حداکثری، تجربیات تاریخی، مصلحتسنجی و پیشبینیپذیری باشد. نباید اجازه داد نگاههای جناحی به اتحاد حداکثری ملت ایران مجدداً لطمه وارد سازد. ما اکنون با تحولاتی مواجهیم که در چارچوب تفکر ایران بزرگ و احیای تمدن در این سرزمین رقم خورده است و سرعت خروج امریکا از منطقه را (که با حمایت بیدریغ از نژادپرستان، ناامنی را دامن میزند) تسریع خواهد کرد. از این پس نگاه ملتها بیش از پیش متوجه مبانی اعتقادی- فرهنگی مقاومت در برابر نژادپرستان خواهد بود که با گسترش آگاهی درصدد محو نژادپرستی است، بنابراین نابخشودنی است اگر به جای استفاده از این فرصت تاریخی برای سربلندی هرچه بیشتر ایران، کوتهنظری جناحی را پی گیریم.
* مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران