جوان آنلاین: بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در مقابله با تهدیدات دشمنان در منازعات منطقهای و جهانی، از چند جهت تأمین میشود. مهمترین رکن این بازدارندگی، بر توانمندیهای نظامی و قدرت دفاعی بازدارنده استوار است. کشوری که بتواند قدرت تدافعی خود را تا سطح خنثیسازی تهدیدات ارتقا دهد و همزمان قابلیت تهاجمی مؤثر خود را اثبات کند، قادر خواهد بود امنیت خود را در برابر هرگونه تهدیدی تضمین کند.
از طرفی اقدامات سیاسی مؤثر برای رفع تهدیدات، بهکارگیری راهبردهای مدون برای مهار فشارها و تهدیدات و همچنین پویایی سیاسی کارا در نظام بینالملل، میتواند سبب بازدارندگی سیاسی شود. به عنوان نمونه، تقویت روابط با کشورهای منطقه و جهان، عضویت در سازمانهای نوپای خارج از نظم غربی، چون بریکس، تقویت قدرت علمی و صنعتی و همچنین استفاده از قدرت نرم دیپلماسی در تعیین جایگاه ایران و در تشکیل اتحادهای معارض با غرب در این زمره قرار دارند.
با وجود دیدگاههای متفاوت در این رابطه، اما میتوان این دو مقوله بازدارندگی سیاسی و نظامی را لازم و ملزوم هم تعریف و از تفکیک معنایی آن دو اجتناب کرد.
بومرنگ تهدیدات نظامی علیه ایران
در حال حاضر ایران به لحاظ داشتن قدرت دفاعی و صنایع پیشرفته نظامی در زمره قدرتمندترین کشورهای دنیا از امنیت برخوردار است و پایدار نگه داشتن این امنیت نیز در گرو تقویت مؤلفههای آن خواهد بود.
در واقع، دستاوردهای موفق صنایع دفاعی کشور موجب بازدارندگی نظامی حداکثری ایران در جهان و تغییر رفتار بازیگران متخاصم شده است. به عنوان نمونه پیش از این، طرفهای غربی در مذاکراتی که با نمایندگان ایران داشتند، مرتب از گزینه نظامی روی میز سخن میگفتند، اما اکنون و به مدد توسعه و تقویت توان دفاعی کشور، خصوصاً در حوزه پهپادی و موشکی، ایران به سطحی از بازدارندگی رسیده که گزینه تهدید سالهاست از روی میز دشمن طرد شده است. اگر هم اکنون جبهه مشترک امریکایی- صهیونیستی به طور متناوب ایران را به اقدام نظامی تهدید میکند، هدفی جز تأثیرگذاری بر افکار عمومی و تغییر در رفتار ایران ندارد و به اعتراف بسیاری از ناظران سیاسی، قدرت عملی کردن تهدیداتش را ندارند.
اثرات ویرانکننده اقدام نظامی علیه ایران برای امریکا
در حال حاضر، تحلیلهای متعددی در جهان مطرح است که تشدید تنش امریکا با ایران، حتی بدون وقوع جنگ، پیامدهای فاجعهباری برای ایالاتمتحده به دنبال خواهد داشت. این تحلیلها، هر گونه تحرک نظامی علیه ایران را سبب بروز فاجعهای غیرقابل بازگشت برای منافع امریکا در منطقه قلمداد میکنند؛ موضوعی که حتی کاخ سفید هم از آن به خوبی آگاه است، زیرا جنگ با ایران یک درگیری خونین و غیرضروری را در سراسر منطقه به وجود خواهد دارد که امکان باخت امریکا در آن بیشتر خواهد بود.
نمونه بارز این باخت، در شکست راهبرد این کشور علیه یمن به ثمر نشست. در بحبوحه ابتدایی مذاکرات، ترامپ اعلام کرده بود ایالاتمتحده حملات شبهنظامیان انصارالله یمن را به مثابه حملاتی از سوی تهران قلمداد و با آن برخورد خواهد کرد، اما ناتوانی امریکا در عملی کردن این تهدید ادعایی و استمرار حملات یمن به خاک سرزمینهای اشغالی، اعتبار تهدیدات این کشور را در پیش ناظران جهانی زائل کرد و نشان داد امریکا نه تنها توانایی، بلکه ارادهای برای عملی کردن تهدیداتش علیه ایران ندارد. اکنون نیز امریکا با اقدام به افزایش استقرار ناوهای جنگی و تجهیزات نظامی در منطقه، تلاشی را برای نمایش قدرت در برابر ایران و القای فشار به ایران در پیش گرفته است، در نتیجه تثبیت و ارتقای قدرت تدافعی و تهاجم نظامی ایران، امریکا را وادار به طرح گزینههایی کرده که فاقد اعتبار لازم است. این کشور در استراتژیهای چندوجهی خود علیه ایران ناکام مانده است، از این رو تلاش دارد با بازکردن دریچه تعاملات دیپلماتیک با ایران، امکان دستیابی به اهدافش را آزمایش کند.
در این میان، خطای راهبردی که در این برهه حساس و تعیینکننده وجود دارد، ترویج این دیدگاه است که ایران با کاستن از صورت تهاجمی خود و تعدیل روابطش با امریکا میتواند امنیت خود را تضمین کند؛ دیدگاهی که هیچ پشتوانه منطقی و اصولی ندارد و حتی سابقه تاریخی عملکرد امریکا در قبال کشورهای جهان به وضوح آن را رد میکند.
خطر محدودکردن بازدارندگی سیاسی به مذاکره با امریکا
یکی از معضلهای موجود در کشور که بر اثرات جانبی آن بر سیاست خارجه ایران سایه انداخته، انحصار معنای بازدارندگی سیاسی صرفاً به «وجود» رابطه با غرب است. به این منظور، مدافعان این دیدگاه دائماً تلاش میکنند ایجاد رابطه با غرب و به ویژه امریکا را تنها راهکار رفع تهدیدات معرفی کنند، بنابراین توافق با امریکا را ضروری و لازم جلوه دهند.
عدهای از این افراد که الزاماً در دستگاه سیاست خارجه نیستند، اما از نفوذ بالایی برخوردارند، طرفدار دکترین موهوم «هر نوع توافق بهتر از عدمتوافق است» هستند که در حال حاضر، فشارهای سیاسی را از جنبههای مختلف برای وادار کردن ایران به بدترین توافق ممکنه وارد میکنند. این افراد، به مذاکره و توافق به عنوان پیششرط رابطه با امریکا نگاه میکنند و درصدد هستند از کانال مذاکره با امریکا، فرصتی را برای ایجاد رابطه با امریکا فراهم آورند؛ همانهایی که طی ماههای گذشته با غوغاسازی رسانهای بر لزوم مذاکره مستقیم با امریکا تأکید میکردند. تردیدی نیست که اتفاقاً چنین دیدگاهی تا چه میزان به اعتبار ایران ضربه وارد و تهدیدات مشترک امریکایی- صهیونیستی را تشدید کرده است، زیرا امریکا تنها گفتوگوهای دیپلماتیک را منبع مطالعاتی قرار نمیدهد، بلکه این کشور مترصد تحولات و دیدگاههای موجود در کشور است و بخشی از سیاستهای اعمالی را بر اساس آن تنظیم میکند، از این رو اگر ایران طوری نقشآفرینی کند که موجودیت مذاکره با امریکا را حفظ کرده و هراس خود را از اینکه امریکا میز مذاکرات را ترک کند، نشان دهد، دقیقاً اختیار عمل را به امریکا واگذار کرده است، در نتیجه شرایطی را برای تشدید فشارها، تهدیدات و زیر پا گذاشتن خطوط قرمز ایران فراهم میکند، این امر از اعتبار ایران در دید دولتمردان جهان کاسته و بازدارندگی ایران را در ابعاد دیگر نیز مخدوش میکند.