پیوندهای میان واقعه عاشورا و دفاع مقدس چنان در هم تنیده شده که نمیتوان بدون در نظر گرفتن این پیوندها به تحلیل و بررسی جنگ تحمیلی پرداخت. سراسر جبهههای نبرد در طول هشت سال دفاع مقدس با فلسفه و نهضت امام حسین (ع) گره خورده بود و حرکت، رفتار و حضور رزمندگان با الگوگیری از فلسفه عاشورا بود؛ لذا پرداختن به مضامین عاشورایی در دفاع مقدس از آنرو اهمیت دارد که بدون توجه به آن نمیشود این واقعه تاریخی را به خوبی درک کرد. یدالله ایزدی در دوران دفاع مقدس به عنوان راوی از نزدیک در کنار رزمندگان و فرماندهان حضور داشت و شاهد خوبی برای تحلیل فضای عاشورایی جبهههاست. این کارشناس دفاع مقدس در گفتوگوی پیشرو پیوندهای میان فلسفه عاشورا و دفاع مقدس را بیان میکند.
شهید آوینی جملهای دارد به این مضمون که ما را اگر میخواهی بشناسی ماجرای کربلا را بخوان، تعریف شما از این جمله چیست و چه پیوندهایی بین عاشورا و دفاع مقدس میبینید؟
برای ورود به این بحث باید یک گام به عقب برویم و ضرورتها و چگونگی وقوع انقلاب اسلامی را بررسی کنیم. وقتی درباره وقوع انقلاب اسلامی بحث میکنیم، میبینیم این انقلاب چقدر ملهم از آموزهها و مبانی دینی، اسلامی و شیعی است. انقلابی است که خاستگاه عمیق بیش از هزار ساله در جامعه ایران دارد. وقتی به رهبری انقلاب اسلامی هم نگاه میکنید این موارد به خوبی قابل رؤیت هستند. امام قبل از اینکه رهبر سیاسی باشند، مرجع تقلید مردم بودند و مردم در صحبتهای محاورهشان از آقا روحالله حرف میزدند که رسالهاش در خانههایشان بود. بنابراین هنگامی که به انقلاب اسلامی نگاه میکنیم، میبینیم درخت انقلاب ریشه در این فرهنگ با مبانی دینی و اسلامی دارد و زمانی هم که در ایران اتفاق بیفتد ویژگی شیعی هم پیدا میکند. مفهوم شهادت و عاشورا حقایقی هستند که در جنگ ظهور و بروز پیدا کردهاند و بدون نگاه به این حقایق نمیتوان دفاع مقدس را معنا کرد. جنگ یک موضوع چند وجهی است و ابعاد مختلفی دارد. یک بخشی از آن رخدادهای نظامی هستند که به عنوان عملیات میشناسیم و هنگامی که ابعاد اجتماعی و فرهنگی را نگاه میکنیم این حقیقت را درمییابیم که باورهای دینی مردم با انقلاب و جنگ یک درهم تنیدگی دارد که بدون بررسی این موارد انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قابل بحث و بررسی نیستند. وقتی در مورد قیام عاشورا بحث میکنیم و نسبت آن را در انقلاب اسلامی و جنگ میبینیم، این حقیقت به روشنی هویدا میشود. وقتی فیلمهای ماههای قبل از پیروزی انقلاب را نگاه میکنید، میبینید شعارهای مربوط به نهضت سیدالشهدا (ع)، عاشورا و محرم و صفر چقدر پر رنگ است. در صحبتهای حضرت امام هم توجه به شعائر خیلی برجسته است. عبارت «کلّ یومٍ عاشورا و کلُّ أرضٍ کربَلا» یکی از نمادهای اصلی انقلاب است و زمانی که ۲۰ ماه بعد از وقوع انقلاب، جنگ اتفاق میافتد ظهور و بروز این شعارها و نمادها را شاهد هستیم. در دفاع مقدس این شعارها از حالت شعار صرف بیرون میآید و در رفتار کسانی که در صحنه جنگ حضور دارند مثل روحیه سلحشوری، حق طلبی، جنگ عاشورایی و شهادتطلبی خودش را نشان میدهد.
پس اگر بخواهیم یک سیر تاریخی را در نظر بگیریم، این مسیر با انقلاب و دفاع مقدس کامل شده است؟
حضرت امام میفرمایند ما مثل سیدالشهدا (ع) وارد این میدان شدیم و باید مثل ایشان به شهادت برسیم، این الهام گرفتن امام خمینی از یک واقعه بزرگ تاریخی را نشان میدهد. انقلاب اسلامی و دفاع مقدس الهام گرفته از آن حقیقت تاریخی هستند که استمرار پیدا کرده و مفهوم «کلُّ یومٍ عاشورا و کلُّ أرضٍ کربَلا» در آن معنا پیدا میکند. همیشه در نزاع حق و باطل آنهایی که یاران حق هستند الگویشان سیدالشهدا (ع) است، البته این مفهوم به معنی خود را به مهلکه انداختن نیست. به مفهوم این نیست که افراد میروند تا این واقعه برایشان اتفاق بیفتد. آنها از این واقعه، الهام و درس میگیرند و افق نگاه خودشان را بسیار طولانیتر و عمیقتر میکنند. این مسیر با عقلانیت، درایت، تدبیر، ابتکار، رشادت و حماسه همراه است. حادثه عاشورا را بزرگانی مثل استاد مطهری، واقعهای با ابعاد اخلاقی، انسانی، دینی و حماسی میدانند. حماسه بخشی از این ماجراست، به همین خاطر توجه دادهاند که حادثه عاشورا را فقط در شور نبینید و بلکه شعور آن را هم ببینید. فلسفه داشتن آن را باید در نظر گرفت. کتاب حماسه شهید مطهری در واقع به این موضوع توجه دارد که شما به عنوان پیرو سیدالشهدا به راه و هدف این بزرگان نگاه کنید. باید هدف از نماز و عبادات در فلسفه عاشورا به درستی دیده و فهمیده شود. باید فلسفه عاشورا را به درستی درک کرد و صحنه دفاع مقدس نیز یک صحنه عملی برای ظهور و بروز آن فلسفه است. کما اینکه امام (ره) در توصیهشان به بزرگان حوزه میفرمایند ۷۰ سال عبادت کردید و نماز شب خواندید، دو وصیتنامه از شهدا را هم نگاه کنید (نقل به مضمون). یعنی امام میخواهند جایگاه والای شهدا را به ما نشان دهند. به نظر میآید در قرن معاصر حادثه دفاع مقدس صحنه بسیار بزرگی بود که رزمندگان با تلاش و تدبیر آگاهانه این مسیر را انتخاب کردند و سعادتمند شدند.
اگر چنین جنگ هشت ساله با همه بزرگی و ابعادش در زمان شاه رخ میداد ما باز هم میتوانستیم انتظار داشته باشیم که مردم شیعه مذهب ایران با تأسی به ارزشهای دینی و عاشورایی جنگ را مدیریت کنند؟
حضرت امام، جهاد دفاعی را بر همه لازم میدانستند. امام میفرمایند دفاع از سرزمین، خانواده، مملکت و ناموس وظیفه تمام انسانهاست. با توجه به همین موضوع میبینید اقلیتهای دینی و مذهبی در دفاع مقدس در کنار برادران مسلمانشان از سرزمین و ناموس و آب و خاک خودشان دفاع کردند. جنگ ایران و عراق یک جنگ سرزمینی است ولی با حضور و نقش قدرتهای استکباری که با ذات انقلاب در تعارض است، نگاه معرفتی هم پیدا میکند. در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس وجه معرفت دینی و الهامگیری از عاشورا قابل توجه است. اگر چنین جنگی قبل از انقلاب اتفاق میافتاد به نظرم مردم ما برای دفاع از آب و خاک و ناموسشان در این جنگ مشارکت میکردند. سخنی هست که میگوید دوست داشتن وطن از نشانههای ایمان است. تعلق به وطن یک موضوعی انسانی، اخلاقی و تکلیفی است و هر کسی وظیفه دارد از وطنش دفاع کند. در انقلاب اسلامی این مسئله به طور مضاعف مورد توجه قرار گرفت و به همین خاطر کسانی که مقابل جمهوری اسلامی ایران صف آرایی کردند، به دنبال حل و فصل یک مشکل مرزی نبودند و با ذات و فلسفه انقلاب اسلامی مشکل داشتند. آنها با نظامی مشکل داشتند که الهام بخش آن حضرت رسول (ص) و حضرت سیدالشهدا (ع) بود. آنها با این اسلام مخالف بودند وگرنه آنها با اسلام آلسعود مشکلی نداشتند. امام به همین خاطر تعبیر اسلام امریکایی را استفاده کردند که منظور حمایت از چنین حکومتهایی بود. صدام هم به نوعی خودش را مدعی دفاع از اسلام میدانست ولی دیدیم که به حرم اهل بیت (ع) حمله کرد. انقلاب اسلامی استمرار باور به فلسفه عاشورا و سیدالشهداست و در دفاع مقدس به شکل جدی این باور را دیدیم. الهامی را که رزمندگان از واقعه عاشورا گرفتند، ما در سلوک و رفتارشان به کفایت میبینیم. اگر به نمادهای دفاع مقدس نگاه کنید، میبینید اسامی بزرگان دین رمز عملیاتهاست، همچنین نام قرارگاهها و لشکرها و تیپها از اسامی دینی و اسلامی است. اگر بگوییم این صورت و شکل ماجراست ولی این ظاهر از یک باطنی هم حکایت میکند.
این پیوندهای دینی و عاشورایی چنان در هم تنیده و گره خورده است که نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد.
بله، شما زمانی که سلوک و رفتار روزانه یک رزمنده عادی یا فرماندهان دفاع مقدس را نگاه میکنید، میبینید مرزی وجود ندارد که بگوید این بخش مربوط به یک رفتار عبادی است و این بخش مربوط به جنگ است. هیچ مرزی وجود ندارد و قابل تفکیک نیست. این رفتارها مثل میوهای است که حقیقتش در دل زمین ریشه دارد. این ریشه همان باورهای دینی، مذهبی و عاشورایی است و این فرصت تاریخی فراهم شده تا تجلی پیدا کند. البته این عرصه خیلی بزرگی است و هر کسی ممکن است به اندازه ظرفیتش بردارد. حقیقت ناب و بکری است که هر کسی بنا به استعداد و ظرفیتش از آن بهرهمند میشود.
به نوعی میتوان گفت فرهنگ عاشورا جلوه خاصی به دفاع مقدس داده است.
به لحاظ فرهنگی که نگاه کنیم؛ مثلاً در بعد تبلیغی، شخصیتهایی مثل آهنگران و کویتیپور را میبینیم که مثل هر آدم کوچک و بزرگی در شهر و روستا، نیایش و حرف و ذکرشان همه الهام گرفته از حقیقت عاشوراست. شور و حماسه رزمندگان در کنار عقلانیت، تدبیر و مدیریت جنگ نشان میدهد که این ظاهر و باطن در یک مسیر و جهت هستند. حادثه و حقیقت عاشورا به حرکت رزمندگان الهام و جهت میدهد و موتور محرک آن است.
به صورت مصداقی میتوانید چند مورد از پیوندهای دفاع مقدس را با عاشورای حسینی نام ببرید؟
در ماجرای دفاع مقدس، انگار حوادث یک قرن در هشت سال اتفاق افتاده است. وقتی به ابعاد جنگ نگاه میکنید به نمونههای بینظیری میرسید. یک بسیجی ساده که حتی اهالی چهار خیابان آن طرفتر نام او را هیچ وقت نشنیده بودند، دنیایش در جنگ ساخته میشد و به کمال میرسد. دنیای او الهام گرفته از حقیقتی است که آدمی را روشن و هدایت میکند. ما معمولاً جنگ را با افراد صاحبنام و معروف مثل فرماندهان و نامآورانش میشناسیم. هنوز وقتی نام شهید حسین فهمیده، شهید مهدی باکری یا شهید ابراهیم همت برده میشود، میبینیم چندین نسل این بزرگان را میشناسند. به نظرم تمام کسانی که در جنگ و در صحنه نبرد حضور داشتند یا در شهر و دیار خودشان کمکی به جبههها کردند همه قهرمانان جنگ هستند.
هر کسی که به اندازه و وسع خودش در این حادثه بزرگ تاریخی نقش داشته قهرمان جنگ و ادامه دهنده آن راه نورانی است که سیدالشهدا (ع) ترسیم کرد. اگر بخواهیم به صورت مصداق نگاه کنیم شاید به مطالبی که بیش از همه تکرار شده برسیم؛ مثلاً حادثهای که برای شهادت آقامهدی باکری پیش آمد و گفتوگویی که ایشان در لحظات آخر با شهید احمد کاظمی داشتند، بسیار شگفتانگیز و جالب توجه است. ترس همیشه جزئی از ویژگیهای انسانی است ولی انگار برای این آدمها ترس معنایی ندارد. این روحیه شجاعت و سلحشوری به گونهای است که شهید باکری خودش را برای هر سختیای آماده کرده است. از این دست افراد و حوادث در دفاع مقدس بسیارند. مادران شهدا و رزمندگانی هم که سالم از جبههها به خانه برگشتند هم قهرمانان جنگ هستند و جامعه باید قدرشان را بداند. در زندگی عادی و روزمره وقتی از کوچه و برزن و خیابانها رد میشویم، تابلوهایی را روی دیوارها میبینیم که نام شهیدی بر آن نقش بسته است. اما متأسفانه خیلی توجهی به این نامها نمیکنیم و دیدن هر روزهشان برایمان عادی شده است. از خانه تا محل کار حداقل نام ۱۰ شهید را میبینیم، کجا مکث کردیم تا ببینیم این شهید کیست؟ من در خیابانی زندگی میکنم که به نام شهید علی هاشمیفر است، ولی تا به حال فکر نکردهام، ببینم شهید هاشمیفر چه کسی است، مادر و پدرش چه کسانی هستند، کجا شهید شده و چه شخصیتی داشته است. ما در میان این نامها داریم زندگی میکنیم و باید یک بار دیگر این حقیقت را جور دیگری نگاه کنیم. دنبال اسامی خاص نگردیم، چون تکتک این افراد قهرمانان جنگ هستند، حتی کسانی که نامشان در تابلوها نیست ولی در دفاع مقدس حضور داشتهاند و به اندازه خود در این جنگ هشت ساله نقش ایفا کردهاند.