در پـــی تهاجــم اخیــر رژیمصهیونیستی به قطر، نخستوزیر این کشور، با صراحت به ناتوانی سامانههای پدافند هوایی در شناسایی و رهگیری هواپیماها و پرتابههای مهاجم اعتراف کرد. این شکست امنیتی، پرسشهای بنیادینی را درباره کارایی سرمایهگذاری کلان دفاعی قطر و وابستگی امنیتی آن به قدرتهای خارجی مطرح میکند؛ موضوعی که در مورد تعداد دیگری از کشورهای جنوب خلیجفارس نیز صدق میکند. بر اساس گزارشهای معتبر مراکزی همچون مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک (IISS) و شورای آتلانتیک، قطر در سالهای اخیر با انعقاد قراردادهایی به ارزش تقریبی ۵۰میلیارد دلار، یکی از بزرگترین خریداران تسلیحات پیشرفته در منطقه بوده است. هسته اصلی توان پدافند هوایی این کشور را این تجهیزات تشکیل میدهند:
سامانههای امریکایی دفاع ضد موشکی با برد متوسط تا بلند «پاتریوت»، سامانه دفاع ضد موشکی برد بالا در اتمسفر طراحیشده برای مقابله با موشکهای بالستیک موسوم به «تاد»، رادار هشدار زودهنگام (لایه کشف اولیه) و پدافند برد متوسط شبکهای (ضد کروز/پهپاد) ناوگان جنگنده شامل ۲۴ فروند جنگنده رافال فرانسوی و ۳۶ فروند F ۱۵ پیشرفته و نیز جنگندههای تایفون.
بهرغم این ظرفیتهای چشمگیر و هزینههای گزاف، موفقیت رژیمصهیونیستی در دور زدن این سامانهها، تحلیلگران امنیتی را به این نتیجه سوق داده که مسئله اصلی نه کمبود فناوری، بلکه محدودیت در «حاکمیت عملیاتی» است. پایگاه هوایی العدید، که میزبان بیش از ۱۰ هزار نیروی امریکایی و مرکز فرماندهی مرکزی ایالات متحده در منطقه (CENTCOM) است، نقشی دوگانه دارد. این پایگاه اگرچه در توان بازدارندگی قطر مشارکت دارد، اما کنترل عملیاتی بسیاری از سامانههای پیشرفته و دادههای راداری حیاتی، در اختیار نیروهای امریکایی مستقر در آن است. این امر طبق توافقهای دوجانبه امنیتی، حق «وتوی عملیاتی» را به متحد امریکایی میدهد.
این واقعه صرفاً یک حادثه امنیتی برای دوحه نیست، بلکه حاوی آموزهای راهبردی برای تمامی کشورهای منطقه - خصوصاً شرکتکنندگان در مسابقات خریدهای تسلیحاتی- است:
۱- استقلال و امنیت، قابل خریداری نیست: این رویداد اثبات کرد که گردآوری تجهیزات پیشرفته، بدون استقلال عملیاتی و بومیسازی فناوری، تنها امنیتی ظاهری و شکننده ایجاد میکند. امنیت واقعی ریشه در حاکمیت ملی و خوداتکایی دارد. استقلال دفاعی ریشه در استقلال سیاسی دارد و پولدار بودن لزوماً بهمعنای امن بودن نیست. ثروت نجومی نمیتواند جایگزین استقلال سیاسی شود.
۲- اولویتهای راهبردی قدرتهای بزرگ: هرچند قطر سالها متحد ایالاتمتحده و میزبان بزرگترین پایگاه هوایی امریکا در منطقه است و بهخصوص در سفر ترامپ به منطقه نیز امیر قطر علاوه بر پیشنهاد سرمایهگذاری، پرندهای ۴۰۰ میلیون دلاری را بهعنوان هدیه شخصی به رئیسجمهور امریکا داد، اما در لحظه آزمون، ایالاتمتحده ترجیح راهبردی خود را نشان داد. هنگامیکه بین منافع یک متحد عربی (قطر) و یک متحد استراتژیک کلیدی (رژیمصهیونیستی) باید انتخاب کند، جانب دومی را میگیرد. این موضوع، درسی البته برای همه حاکمان جنوب خلیجفارس هم است که اتکای بیقیدوشرط به اتحاد با قدرتهای فرامنطقهای را زیر سؤال میبرد.
۳- پاسخ به پرسش هموطنان ما: این تحلیل، پاسخی مستدل به دغدغههای بسیاری از هموطنان ما پیرامون عملکرد سامانههای دفاعی کشورمان است. آنچه تعیینکننده است، نه صرفاً داشتن سامانههای پیشرفته، بلکه مالکیت مطلق بر تصمیمگیری و عملیات آنهاست. یک سامانه پدافندی بومی، اگرچه ممکن است در برخی مشخصات فنی پایینتر باشد، اما از قابلیت اطمینان و تضمین عملکرد در بحرانیترین لحظات برخوردار است. اساساً مهمتر از میزبانی فناوری دفاعی، مالکیت و حاکمیت بر آن است که امریکاییها در روابط نظامی و اقتصادی با شرکای خود، استقلال طرف مقابل را به رسمیت نمیشناسند.
علاوه بر اینها سلاح تهاجمی راهبردی که کنترل و حاکمیت آن در اختیار دولت مستقر است، خود رافع نقیصههای احتمالی پدافندی نیز هست.
شکست پدافندی قطر را باید فراتر از یک خطای فنی مقطعی دید. این رویداد، نماد شکستی استراتژیک در مدل امنیتی مبتنی بر وابستگی است؛ نمایشی آشکار از اینکه در روابط بینالملل، منافع ملی قدرتهای بزرگ همواره بر تعهدات امنیتی آنان به متحدان ثانویه اولویت دارد. بنابراین، مسیر تحقق امنیت پایدار، نه در بازارهای تسلیحاتی غرب، بلکه در مراکز تحقیقاتی داخلی و از طریق توسعه توانمندیهای بومی و خوداتکایی رقم میخورد.