جوان آنلاین: در روزهایی که واشینگتن درگیر مناقشات حقوقی داخلی و بحث کاهش بودجه کمکهای خارجی است، پکن خود را به صحنهگردان اصلی دیپلماسی جهانی بدل کرده است، از میزبانی ولادیمیر پوتین و کیم جونگاون گرفته تا دیدار پرحاشیه با نارندرا مودی. رهبر چین با طرحی حسابشده تلاش میکند معماری نظمی را بنا کند که مرکز آن نه در واشینگتن، بلکه در پکن باشد. چین در قامت «معمار نظم تازه» همزمان بر دیپلماسی، اقتصاد و قدرت نظامی سرمایهگذاری میکند و میکوشد ائتلافی از کشورهای ناراضی از وضع موجود را در کنار خود گرد آورد.
دیپلماسی متراکم در پکن
طی هفتههای اخیر شاهد «تور دیپلماسی متراکم» شی جینپینگ بودهایم؛ سلسلهای از دیدارها که پیام روشنی به جهان فرستاد: چین دیگر تنها یک قدرت اقتصادی نیست، بلکه خود را مرکز ثقل نظم نوین معرفی میکند. «ولادیمیر پوتین» رئیسجمهور روسیه در دیداری که نمادین و استراتژیک توصیف شد، در پکن حضور یافت. این دیدار بار دیگر نشان داد در میانه جنگ اوکراین، مسکو بیش از هر زمان دیگری به حمایت سیاسی و اقتصادی چین نیازمند است. پکن نیز در برابر فشارهای غربی، خود را شریک مطمئن و قابل اتکای روسیه نشان میدهد؛ شراکتی که از انرژی تا فروش تسلیحات و حمایت در نهادهای بینالمللی را شامل میشود. اندکی بعد، رهبر کرهشمالی وارد پکن شد. برای «شی جینپینگ» نمایش دوستی با پیونگیانگ بیش از آنکه اقتصادی باشد، پیامی امنیتی داشت؛ چین میتواند در شرق آسیا توازن را به نفع خود تغییر دهد. این استقبال برای امریکا، ژاپن و کرهجنوبی هشداری بود که حلقههای پیرامونی چین در حال تقویت است. دیدار با «نارندرا مودی» شاید مهمترین بخش این سلسله ملاقاتها بود. روابط چین و هند سالهاست زیر سایه مناقشات مرزی و رقابت ژئوپلیتیک قرار دارد، اما پکن تلاش کرد با دعوت از مودی، این پیام را برساند که حتی قدرتهای منطقهای ناراضی از امریکا هم میتوانند در نظم پیشنهادی چین جایگاهی داشته باشند. اگرچه دهلی هنوز فاصلهاش با پکن را حفظ میکند، اما همین دیدار برای نشریات غربی نشانهای از «قدرت نرم» تازه چین بود.
خلأ امریکا، فرصت پکن
تحولات داخلی ایالاتمتحده در ماههای اخیر، بستر مناسبی برای نقشآفرینی پررنگتر چین فراهم کرده است. بحثهای حقوقی بر سر بودجه کمکهای خارجی و احتمال تعطیلی یا تغییر ساختار آژانس توسعه بینالمللی امریکا (USAID) نشان میدهد واشینگتن به نوعی در حال عقبنشینی از سنت دیرینه «دیپلماسی توسعه» است، این در حالی است که بحرانهای انسانی از غزه تا افغانستان زلزلهزده به منابع فوری نیاز دارند. چین این خلأ را بهسرعت پر میکند. پکن نه تنها در خاورمیانه با سرمایهگذاریهای کلان انرژی و زیرساخت، بلکه در آفریقا و امریکای لاتین هم با طرح کمربند و راه حضوری پررنگ دارد. هرچه واشینگتن عقب مینشیند، چین با پروژههای ملموس و پیشنهادهای مالی جای آن را پر میکند. درواقع، نظم تازهای که چین در ذهن دارد، بیش از آنکه بر «مداخله نظامی» استوار باشد، بر «حضور اقتصادی و پیوندهای توسعهای» بنا شده است. به تعبیر یک تحلیلگر غربی، «چین بیمارستان میسازد، امریکا پایگاه نظامی.»
قدرت چین در این معماری نو، بیش از هر چیز بر اقتصاد استوار است. «یوآن» واحد پولی چین در سالهای اخیر جایگاه تازهای در تجارت بینالمللی یافته و پکن با قراردادهای دوجانبه تلاش دارد سلطه دلار را به چالش بکشد. شرکتهای فناوری چینی از هوآوی در حوزه مخابرات تا «بایدو» در هوش مصنوعی، شبکهای موازی با زیرساختهای غربی ایجاد کردهاند. این به معنای شکلگیری یک «جهان دیجیتال موازی» است؛ جایی که کشورهایی مانند روسیه و برخی دولتهای آفریقایی و حتی شرکای خاورمیانهای چین، ترجیح میدهند از فناوریهای شرقی استفاده کنند. والاستریت ژورنال در تحلیلی نوشت: هر بحران ژئوپلیتیک، از جنگ اوکراین گرفته تا تنش در دریای جنوبی چین، بازارها را بیشتر متقاعد میکند که «جهان بدون امریکا» هم میتواند دوام بیاورد، به شرط آنکه چین آماده باشد ستونهای اقتصادی این نظم را نگه دارد، البته چین با محدودیتها و چالشهایی نیز مواجه است. برای نمونه، هند همچنان نسبت به چین بیاعتماد است. رقابت بر سر نفوذ در آسیایجنوبی و مناقشههای مرزی، هرگونه نزدیکی را شکننده میکند، کشورهای آسیای جنوب شرقی بهویژه ویتنام و فیلیپین، از افزایش حضور دریایی چین نگران هستند و همزمان به همکاری با امریکا و متحدانش روی آوردهاند، اقتصاد داخلی چین هم با کندی رشد و بحران بدهی بخش املاک روبهرو است؛ مشکلی که منابع مالی برای دیپلماسی خارجی را محدود میکند، ائتلافهای ضدچین نیز در حال شکلگیری هستند: از محور امنیتی امریکا، ژاپن و کرهجنوبی گرفته تا همکاریهای چهارجانبه (Quad) با هند و استرالیا. این چالشها نشان میدهد چین اگرچه بلندپروازانه حرکت میکند، اما راه درازی تا تثبیت معماری مورد نظر خود دارد.
در عرصه نظام بینالملل، اما ستونهای نظم پیشین به لرزه افتادهاند و ممکن است در آینده با جهان دوقطبی جدیدی با محوریت چین و امریکا روبهرو باشیم که در آن رقابت مستقیم و همهجانبه محتمل است یا شاهد جهان چندقطبی انعطافپذیری باشیم که کشورها میان دو محور جابهجا میشوند. هند، ترکیه، عربستان و کشورهای آسیای جنوبشرقی در این میان نقش «نوسانگر» دارند، البته با معماری شکنندهای نیز ممکن است روبهرو شویم؛ حالتی که در آن چین موفق به ایجاد بلوک منسجم نمیشود و ائتلافها بیشتر موقتی و تاکتیکی باقی میمانند، مثل رابطه با کرهشمالی یا روسیه که در بزنگاههای خاص میتواند پرهزینه شود.
نهایت اینکه، چین امروز بیش از هر زمان دیگری به عنوان معمار یک نظم تازه جهانی خودنمایی میکند. دیپلماسی فعال، سرمایهگذاریهای اقتصادی و فناوریهای نوین ابزارهایی هستند که پکن برای این معماری بهکار گرفته است، با این حال محدودیتهای داخلی و فشارهای خارجی، مسیر چین را پرپیچ وخم میسازد. پرسش کلیدی این است که آیا پکن میتواند طرح بلندپروازانه خود را به «سازهای پایدار» بدل کند یا اینکه این معماری در نهایت در برابر فشارها ترک برخواهد داشت؟ پاسخ به این مهم، نیازمند گذشت زمان خواهد بود.