خاطراتی از روز آزادسازی خرمشهر در گفتوگوی «جوان» با یک رزمنده حاضر در عملیات الیبیتالمقدس
رزمندههایی که در لحظات اولیه به حاشیه اروند رسیده بودند، میبینند آنجا پر از کلاهخودهای آهنی و اسلحه نیروهای دشمن به صورت انبوه روی زمین ریخته شده است. عراقیها این اجسام سنگین و حتی لباسهایشان را درمیآوردند تا راحتتر روی آب شناور شوند. رزمندههای ما به نیروهای دشمن که در داخل آب شنا میکردند، شلیک نمیکردند...
کد خبر: ۱۲۹۸۹۸۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۳/۰۳
شروع مرحله چهارم عملیات الیبیتالمقدس در اول خرداد ۱۳۶۱
خوشحالی نیروهای عراقی خیلی طول نکشید و با آغاز مرحله چهارم عملیات، ارتباط بین نیروهای عراقی در هر دو سوی مرز قطع شد. چند هزار سرباز دشمن داخل خرمشهر به محاصره افتادند. خبرنگاران خارجی که تنها چند روز قبل از روحیه بالای عراقیها گزارش تهیه کرده بودند، حالا با تعجب شکست آنها را مخابره میکردند
کد خبر: ۱۲۹۸۴۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱
گفتوگوی «جوان» با خواهر شهید سیدحمید رضا لالهپرور که پیکرش بعد از مدتی مفقودی در خرداد ۶۷ تشییع شد
وقتی پدرم از یافتن پیکر حمیدرضا ناامید میشود، کنار رودخانه با خودش نجوا میکند. یکی از محلیها به او میگوید ما حدود ۲۰ روز پیش پیکری را پیدا کردیم و، چون آب خیلی سرد بود، پیکر سالم مانده بود. به ژاندارمری اینجا اطلاع دادیم و آنها آمدند پیکر را بردند. فکر نمیکردیم این پیکر از بچههای سپاه باشد برای همین به سپاه اطلاع ندادیم
کد خبر: ۱۲۹۸۴۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱
گفتوگوی «جوان» با فرزند و همرزم شهید غلامرضا جوان از نیروهای تخریب و شناسایی لشکر المهدی (عج)
همرزم شهید: غلامرضا جوان خیلی غیرتی بود. دروغ نمیگفت. ازغیبت و افترا نفرت داشت. دل شیر و شهامت بالایی داشت. موقع شهادتش تنها فرزندش شش ماهه بود. در این شش ماه فقط دو بار پسرش را دید. شهید غلامرضا جوان و شهید محمد نوربخش با هم به شناسایی رفته بودند که دیگر برنگشتند. سالها پس از جنگ، پیکرشان تفحص شد
کد خبر: ۱۲۹۸۰۶۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۹
گفتوگوی «جوان» با سعید ریاضیپور، از رزمندگان دفاع مقدس پیرامون خاطراتی از ۳ فرمانده شهید دفاع مقدس
وقتی خبر شهادت مهدی باکری را به احمد کاظمی دادم، دیدم زانوهای حاج احمد لرزید و خم شد. بعد کناری رفت و کمی در خودش فرو رفت، اما به یکباره ایستاد و نماز خواند. در آن سن و سال پیش خودم فکر میکردم الان چه وقت نماز خواندن است؟ اما این همان نماز دو رکعتی عشق بود...
کد خبر: ۱۲۹۷۱۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۴
ماجرای یک عکس یادگاری به روایت جانباز دکتر عباس شهدی
روحیه بچهها به خاطر شرکت نکردن در عملیات بهم ریخته بود. خصوصاً که در حین عقب نشینی بین گلولای، افتان و غلتان طی مسیر میکردیم و خمپارههای بعثیها هم از سمت کوههای گردرش و قامیش به سمت ستون گردان سرازیر میشدند. بالاخره حوالی ظهر به منطقه دور از دسترس خمپاره و تیربار بعثیها رسیدیم و مقابل قله قامیش عراق مستقر شدیم
کد خبر: ۱۲۹۶۳۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
خاطراتی از عملیات الی بیتالمقدس در گفتوگوی «جوان» با سردار محمدرضا نامی، فرمانده تیپ ذوالفقار در جنگ تحمیلی
با دوربین دیدم تعداد زیادی نیرو در جاده تردد میکنند. تشخیص ندادم خودی هستند یا دشمن! سریع رفتم با حسین قجهای مشورت کنم. اما هر کاری کردم نتوانستم او را بیدار کنم. دوباره به دیدگاه برگشتم. وقتی وضعیت را نگاه کردم احساس خطر جدی کردم. دوباره برگشتم و هر شکلی بود ایشان را بیدار کردم. آنقدر خسته بود که به زور چشمش را باز کرد
کد خبر: ۱۲۹۶۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۲۰
گفتوگوی «جوان» با فرزند شهید سلیمان ابوالفضلی زنجانی از شهدای عملیات الیبیتالمقدس
گاهی تلویزیون کوچکمان تصاویری از رزمندهها را نشان میداد. یکبار که پای تلویزیون نشسته بودیم، پدر را در میان رزمندگان زنجان دیدیم. همه آنها در مراسم عزاداری اباعبدالله (ع) شرکت کرده بودند و سینه زنی میکردند. همه ما پدر را روی صفحه تلویزیون تشخیص دادیم. اشکهایمان جاری شد و شروع به گریه کردیم. مادر آمد، ما را در آغوش گرفت و با کلام آرام بخش خود سعی کرد دلتنگیهایمان را تسکین دهد
کد خبر: ۱۲۹۵۴۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۶
یادکردی از سردار شهید محسن وزوایی که اردیبهشت سال ۶۱ به شهادت رسید
وزوایی پس از اقامه نماز، گردان حبیب را حرکت داد و مدتی نگذشت که نصرتالله قریب آنها را پیدا کرد. سپس گردان در مسیر اصلی قرار گرفت و بهسوی هدف (توپخانه سپاه چهارم عراق) حرکت کرد. این گردانها پس از محاصره توپخانه سپاه چهارم عراق، توپهای آنان را به غنیمت گرفتند و بهاینترتیب، پیروزی قرارگاه نصر در مرحله اول حاصل شد
کد خبر: ۱۲۹۵۲۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۵
نگاهی به کتاب «سهم من از عاشقی» در گفتوگوی «جوان» با نویسنده اثر
اگر از من به عنوان نویسنده بپرسند چرا باید سهم من از عاشقی را بخوانیم، میگویم این کتاب یک سفر عاطفی و انسانی است که شما را در جریان زندگی یک جوان ایرانی قرار میدهد که در دورههای حساس تاریخ ایران در کنار خانواده و در برابر مشکلات زندگی دست و پنجه نرم میکند
کد خبر: ۱۲۹۴۹۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۴
نقش و تأثیر روحیه رزمندگان در فتوحات سال دوم جنگ در گفتوگوی «جوان» با یک رزمنده و راوی دفاعمقدس
عراق همیشه فکر میکرد اگر ایران بخواهد خرمشهر را آزاد کند، ناچار است از روی جاده اهواز- خرمشهر بیاید. چون راه دیگری برای عبور ادوات سنگین ایران وجود نداشت، اما طرح ابتکاری شهید باقری و دیگر فرماندهان اینطور شروع عملیات را رقم زد که ما آمدیم از رودخانه کارون پلهای شناوری زدیم و از میانه راه، نیروها خودمان را به جاده خرمشهر رساندیم
کد خبر: ۱۲۹۴۸۲۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۳
گفتوگوی «جوان» با یکی از رزمندگان حاضر در عملیات الیبیتالمقدس به مناسبت سالروز آغاز این عملیات در ۱۰ اردیبهشت ۶۱
سال ۱۳۵۹ وقتی ۱۸ ساله بودم برای اولین بار به جبهه رفتم. در ابتدا به سرپلذهاب و در ادامه به مناطق عملیاتی جنوب رفتم. برادرم داوود میقانی در منطقه غرب و جنوب ایران حضور داشت و در تداوم همین حضور به اسارت دشمن درآمد. حدود هشت سال در اسارت بود.
کد خبر: ۱۲۹۴۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۰
برشی از کتاب «یاران دبیرستان» خاطراتی از شهدای دانشآموز دبیرستان سپاه
شهیدرضا شفیعی نیستانک، یکی از همین شهدای نوجوان است که اردیبهشت سال ۶۵ در فاو آسمانی شد. برشی از کتاب یاران دبیرستان را که مربوط به خاطراتی از این شهید است میخوانیم.
کد خبر: ۱۲۹۴۳۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۱۰
گفتوگوی «جوان» با خواهر شهیدان مهدی و محسن قمری از شهدای انقلاب و دفاعمقدس
یک شب قبل از شهادت مهدی، همه در خانهاش جمع بودیم و داشتیم آلبوم عکسش را نگاه میکردیم. در جمع خانواده عکسی از خودش نشان داد و به شوخی گفت: «دوست دارم این عکس را بزرگ کنم. شاید من افتادم و شماها مردید.» واقعاً هم وقتی که او در روز ۲۲ بهمن با گلوله مأموران به زمین افتاد، ما که بازمانده بودیم از داغ او بسیار پژمرده شدیم
کد خبر: ۱۲۹۳۸۶۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۸
گفتوگوی «جوان» با یکی از نویسندگان پرکار دفاع مقدس که ۲۰۰ عنوان کتاب در این حوزه تألیف کرده است
از سال ۹۲ وارد کار نویسندگی برای شهدا شدم. آن زمان هنوز مشغلههای دیگری داشتم و تا سال ۹۷ تقریباً ۱۵ عنوان کتاب پیرامون شهدا و سبک زندگیشان تألیف کردم. از سال ۹۷ تصمیم گرفتم تمام وقت خود را صرف کار برای شهدا کنم. خدا یاری داد و توانستم حدود ۱۸۵ عنوان کتاب در این حدود شش یا هفت سال بنویسم
کد خبر: ۱۲۹۳۵۹۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۷
بمباران شیمیایی در جنگ تحمیلی توسط صدام به اندازهای بزرگ بود که حتی کشورهای غربی را که کاسبان آن در جنگ بودند، مجبور به محکومیت آن در سازمان ملل کرد.
کد خبر: ۱۲۹۳۵۲۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۶
خاطرهای طنز از دوران اسارت به روایت جانباز رمضانعلی کاووسی
روزی که قرار بود دعای کمیل برگزار شود، یکی از بچههای آسایشگاه خودمان را فرستادیم به آسایشگاه کناری و برادری را که مداحی میکرد آوردیم به آسایشگاه خودمان. عراقیها معمولاً در آمارگیریهای روزانه صرفاً به تعداد نگاه میکردند. با کلکی که سوار کردیم، یک نفر از ما به آسایشگاه کناری رفت و برادر مداح به جای او به آسایشگاه ما آمد
کد خبر: ۱۲۹۳۴۸۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۶
گفتوگوی «جوان» با خواهر شهید حسین چاپار از شهدای استان فارس
بار آخر که حسین به مرخصی آمد، رفتیم تا او را ببینیم. آن موقع ماشین نداشتیم با موتور رفتیم و وقتی میخواستیم به خانه خودمان برگردیم، برادرم حسین به من گفت سردت میشود. لباسش را داد من بپوشم. روز بعد لباس را شستم و به او دادم. وقتی حسین به شهادت رسید و پیکرش را به معراج شهدا آوردند، دیدم همان لباس را بر تن دارد
کد خبر: ۱۲۹۳۴۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۶
خاطراتی از اولین روزهای تشکیل سپاه در گفتوگو با پاسدار پیشکسوت احمد اسلیمی
اولین سلاحهایی که بچههای پاسدار با آن آموزش میدیدند همان سلاحهایی بودند که در جریان انقلاب از پادگانها غنیمت گرفته بودیم. عمده این اسلحهها ژ. ۳ بود که در اختیار نیروهای گارد شاهنشاهی قرار داشت و بعد از درگیریهای منتهی به پیروزی انقلاب، این سلاحها به غنیمت نیروهای انقلاب درآمدند. تا آنجا که میدانم کلاشنیکف بعدها به سازمان رزم سپاه وارد شد
کد خبر: ۱۲۹۲۵۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۰۱
گفتوگوی «جوان» با جانباز محمود حیدر از رزمندگان حاضر درعملیات والفجریک در فروردین ۱۳۶۲
برای آموزش با موشک واقعی مالیوتکا نیاز به امریه شهید صیاد شیرازی داشتیم. از شهید همتنامه گرفتیم و پیش صیادشیرازی رفتیم. ایشان گفت هر کدام از موشکها ۹۰ هزار تومان قیمتش است. گفتم شما میگویید ارتشی و سپاه یک لشکر الهی. پس ما هر دو یکی هستیم. ایشان لبخندی زد و زیر امریه آموزش ما را امضا زد
کد خبر: ۱۲۹۲۳۰۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۳۱