برچسب ها
گفت‌و‌گوی «جوان» با یک محقق حوزه دفاع مقدس پیرامون عملیات محرم و اسارت تعداد زیادی از بعثی‌ها در این عملیات
شهید‌حاج حسین خرازی، سردار مرتضی قربانی، شهید احمد کاظمی و برادر محمد ابوشهاب شخصاً برای شناسایی منطقه عملیاتی وارد عمل می‌شوند. این چهار نفر به کمک افراد محلی از کنار رودخانه میمه با دو قاطر تا حدود ۴۰ کیلومتر به عقبه دشمن نفوذ می‌کنند. هر آن امکان اسارت‌شان می‌رفت. اما این گروه ۲۴ ساعت در منطقه دشمن می‌ماند و آن‌ها را شناسایی می‌کند
کد خبر: ۱۲۶۲۸۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۹

گفت‌و‌گوی «جوان» با جانباز علی‌اصغر حبیبی از رزمندگان و فرماندهان گردان دفاع مقدس
سال ۱۳۶۰ وقتی ۱۸ ساله بودم همزمان با عملیات ثامن‌الائمه (ع) و شکست حصر آبادان برای اولین بار به جبهه اعزام شدم. سه روز در پادگان گلف اهواز آموزش دیدیم. من تک تیرانداز بودم. وقتی وارد منطقه عملیاتی شدیم، به جاده ماهشهر- آبادان رفتیم. در آن مقطع قسمتی از این جاده به تصرف دشمن درآمده و سمت ماهشهر- آبادان دست ما بود
کد خبر: ۱۲۶۲۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۶

خاطراتی از عملیات محرم در آبان ۶۱ برگرفته از کتاب «چاشنی‌های خیس» 
بیشتر نیرو‌های داخل اردوگاه برای شرکت در عملیات محرم راه افتادند. تا عصر، چم سری، چم هندی و بخش‌های دیگری از خاک کشور آزاد شد و رزمنده‌ها با چهره‌هایی خسته، اما خندان برگشتند. برادران زارع بین آن‌ها نبودند! همانطور که محمدعلی پیش‌بینی کرده بود هر دو شهید شده بودند
کد خبر: ۱۲۶۱۷۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴

چرایی صدور فرمان امام پیرامون جنگ تحمیلی در آبان ۵۹ در گفت‌و‌گوی «جوان» با یک راوی دفاع‌مقدس
با حمله صدام به ایران و شروع جنگ تحمیلی هرجا که احساس نیاز می‌شد، حضرت امام بن‌بست‌شکنی می‌کردند. در بحث آبادان یا آزادسازی سوسنگرد، حفظ جزایر مجنون، تک‌های دشمن در اواخر جنگ و در کل هرجا که احساس می‌شد فرامین ایشان می‌تواند به حفظ کشور، مردم و رزمندگان کمک کند، حضرت امام با دوراندیشی که داشتند ورود می‌کردند
کد خبر: ۱۲۶۱۷۲۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۴

گفت‌وگوی «جوان» با خواهر و برادر غواص شهید حسین مرادی که پیکرش ۱۲ سال مفقود بود
حسین به مدت ۱۲ سال مفقود بود و در این ۱۲ سال مرحوم مادرم و خانواده خیلی زجر کشیدند. در این مدت پیام‌ها و شایعات گوناگونی به ما می‌دادند؛ مثلاً بعضی از آشنا‌ها می‌گفتند: «صدای حسین را از رادیو عراق شنیدیم» هر شب مادرم می‌نشست تا ساعت دو نصف شب به رادیوعراق گوش می‌کرد شاید خودش موفق شود نام حسین را بشنود
کد خبر: ۱۲۶۱۵۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۳

روایت سردار مرتضی قربانی از عملیات کوی ذوالفقاری
من و تعدادی از بچه‌های اصفهان که در درگیری‌های خرمشهر، خیلی‌های‌شان زخمی شده بودند در هتل کاروانسرای آبادان مستقر بودیم و تازه سه قبضه خمپاره‌انداز ۱۲۰ میلی‌متری از سرهنگ حسنی سعدی آن هم با وساطت شهید اقارب‌پرست و سرگرد شریف‌النسب که از درگیری‌های خرمشهر ما را می‌شناختند، تحویل گرفته بودیم. چون خرمشهر تازه سقوط کرده بود و ما هیچ خطی نداشتیم، آنجا در هتل کاروانسرا مستقر شدیم. 
کد خبر: ۱۲۶۱۵۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۱۳

گفت‌وگوی «جوان» با جانباز علیمردان رستاد از رزمندگان پیشکسوت عشایر کهگیلویه و بویراحمد
جانشین گردان آقای ولیپور ماسکش را در آورد و به رزمنده طلبه‌ای داد و گفت شما طلبه‌اید باید زنده بمانید و برای اسلام تبلیغ کنید. من پاسدارم اگر به شهادت برسم به آرزویم می‌رسم، اما بر اثر شدت آلودگی محیط، همانجا هر دو رزمنده به شهادت رسیدند. واقعاً رزمندگان، دنیایی از ایثار و ازخودگذشتگی بودند
کد خبر: ۱۲۶۰۸۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۸

خاطراتی از آخرین روز‌های قبل از سقوط خرمشهر برگرفته از کتاب روزشمار جنگ ایران و عراق
دشمن همزمان با هجوم در محور‌هایی که از طریق جاده کمربندی به پل خرمشهر منتهی می‌شود و هدف اصلی او را تشکیل می‌دهد، دو گردان نیز مأمور می‌کند که با پیشروی در محور ۴۰ متری و مسجد جامع توجه رزمندگان را جلب کنند و آن‌ها را از مقابله با پیشروی متجاوزان به‌سوی پل بازدارند
کد خبر: ۱۲۶۰۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷

خاطراتی از سردار شهید سعید گلاب‌بخش در گفت‌و‌گوی «جوان» با همرزمانش
بعثی‌ها در اوایل جنگ و در حالی که نیرو‌های ما انسجام لازم را نداشتند، قله‌های بازی‌دراز را به تصرف خود درآورده بودند. هرکدام از طرفین که این قله را در اختیار داشت می‌توانست به کل منطقه غرب تسلط داشته باشد. شهید گلاب‌بخش معتقد بود که باید قله‌های بازی دراز را آزاد کنیم تا دست برتر با ما باشد
کد خبر: ۱۲۶۰۲۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۷

روایت یک رزمنده از حضور یکروزه در مناطق عملیاتی دفاع مقدس در گفتگو با «جوان»
حالا با چه رویی به خانه برمی‌گشتم؟ می‌رفتم و می‌گفتم ظرف یک روز مجروح شدم و برگشتم! وقتی به خانه رفتم و پدرم در را به رویم باز کرد، با بینی شکسته و سری که از خجالت کج شده بود گفتم نرسیده به جبهه جانباز شدم. پدرم زد زیر خنده و تا مدتی ماجرای جبهه یکروزه مرا برای همه تعریف می‌کرد
کد خبر: ۱۲۶۰۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶

گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید علی اصغر سماواتی از شهدای مداح دفاع مقدس
برادرم برای اعزام به جبهه، شناسنامه‌اش را دستکاری کرد و سنش را بالا برد. آنقدر با مهارت این کار را کرد که اصلاً مشخص نبود. در جبهه، چون مداح بود و کار‌های فرهنگی می‌کرد، چادر محل اسکانش محل نماز شب رزمنده‌ها شده بود. آنجا زیارت عاشورا می‌خواندند و علی اکبر هم مداحی می‌کرد
کد خبر: ۱۲۶۰۰۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۶

گفت‌وگوی «جوان» با یکی از رزمندگان حاضر در مقاومت خرمشهر پیرامون اشغال این شهر در چهارم آبان ۱۳۵۹
یک شب بعثی‌ها مدرسه شهید دریابد رسایی را بمباران کردند و در نتیجه تعداد زیادی از بچه‌ها شهید و مجروح شدند؛ بنابراین شهید جهان آرا دستور داد بچه‌ها برای استراحت به قسمت جنوبی شهر که آن سوی کارون و چسبیده به آبادان بود بروند و هر کس برای خودش مقری پیدا کند تا حادثه مدرسه شهید رسایی تکرار نشود
کد خبر: ۱۲۵۹۸۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۵

گفت‌وگوی «جوان» با خواهر برادران شهید تفاخ از شهدای شهر شوش در دفاع مقدس
سید سکر با عجله آمد و ما را با همسایه‌ها پشت یک ماشین سوار کرد و به راه افتاد. در راه هم هر کس را می‌دید که با پای پیاده می‌رود، تا جایی که پشت ماشین جا داشت سوار می‌کرد. ما را به روستایی که پدربزرگم آنجا زندگی می‌کرد و نزدیک شوش دانیال (ع) بود، رساند
کد خبر: ۱۲۵۹۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲

ترکیب بند نغمه مستشار نظامی درباره کتاب پاییز آمد منتشر شد
شاعره کشورمان سروده‌ای از زبان فخر‌السادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی تقدیم به این شهید کرده است.
کد خبر: ۱۲۵۹۱۵۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰

گفت‌و‌گوی «جوان» با یک رزمنده دفاع‌مقدس پیرامون خاطرات حضور در جبهه گیلانغرب
وقتی به پدرم گفتم می‌خواهم به جبهه بروم، گفت تو همین الان یک حشره به اندازه کف دست من ببینی از ترس غش می‌کنی. آن وقت می‌خواهی به جبهه بروی و با عراقی‌های دومتری مبارزه کنی! من هم در جواب گفتم بعثی‌ها که شبیه حشرات نیستن، بعد هم قرار نیست با دمپایی با آن‌ها مقابله کنم
کد خبر: ۱۲۵۸۷۸۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰

گفت‌وگوی «جوان» با خواهر شهید علی دهقانی از شهدای دفاع‌مقدس استان بوشهر
دقیقاً یادم است برادرم در آخرین اعزامش در حیاط از پدرم خداحافظی کرد. حتی در کوچه و موقع رفتن، برگشت یگ نگاهی کرد که هنوز آن نگاه خاطرم است. الان حدود ۴۳ سال گذشته، اما کاملاً چهره‌اش در هنگام وداع در ذهنم ماندگار شده است
کد خبر: ۱۲۵۸۷۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰

گفت‌و‌گوی «جوان» با همرزم «شهید‌خسرو فریورجو» شهید غریبی که در نوزادی به پرورشگاه سپرده شده بود
از گذشته خسرو چیزی نمی‌دانستم. می‌دیدم توی خودش می‌رود و گوشه‌گیری می‌کند. رفتم علتش را پرسیدم. چیزی نمی‌گفت. اصرار کردم. ناگهان زد زیر گریه. انگار قفل دهانش همراه بغض‌اش شکست و همراه قطرات اشک شروع کرد به تعریف ماجرای زندگی‌اش. گفت که در نوزادی او را مقابل یک پرورشگاه گذاشته‌اند و حالا خانواده‌ای ندارد...
کد خبر: ۱۲۵۸۵۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۹

گفت‌و‌گوی «جوان» با خانواده شهید عباس سعید‌ی‌فر از شهدای دفاع مقدس
خاله شهید می‌گوید: خواهرم بچه‌های دیگری هم داشت که آن‌ها را دوست داشتم، اما مهر عباس چیز دیگری بود. برای همین بعد از تولدش او را به خانه خودمان که در همان کوچه بود می‌بردم و از آن زمان عباس در خانه ما زندگی کرد. وقتی گرسنه‌اش می‌شد من را تکان می‌داد که او را به خانه مادرش ببرم تا شیرش را بخورد
کد خبر: ۱۲۵۸۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۸

برگی از کتاب «بچه‌های مسجد طالقانی» خاطراتی از آبادان در دفاع مقدس
از فردای آن روز که بچه‌ها، حضور افراد منافقین و گروهک‌ها را در مسجد به عنایت (مسئول بچه‌های مسجد) گزارش دادند، عنایت هر روز مسافت دو را بیشتر و تمرینات را سنگین‌تر کرد و به همین ترتیب کم‌کم از جمعیت کاسته شد و آن‌هایی که دلشان واقعاً با دفاع نبود و همه افراد وابسته به گروهک‌ها، مسجد را ترک کردند
کد خبر: ۱۲۵۷۷۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵

گفت‌و‌گوی «جوان» با یک رزمنده دفاع مقدس پیرامون خاطراتی از نقش مخرب ضد انقلاب در جبهه‌های جنگ تحمیلی
خیلی‌ها فکر می‌کنند منافقین از سال ۶۵ که رجوی به عراق رفت با صدام همکاری می‌کردند. اما در واقع آن‌ها از اولین روز‌های شروع جنگ با بعثی‌ها همکاری می‌کردند. مثلاً در عملیات شهیدرجایی و شهید باهنر که شهریور سال ۶۰ انجام گرفت، یک نفر نیروی نفوذی منافقین عملیات را لو داد و باعث شهادت تعداد زیادی از بچه‌ها شد
کد خبر: ۱۲۵۷۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵

پربحث ترین