کد خبر: 995229
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۷:۲۴
خلاصی از شر افکار، شرط اول گفتگو
مقاله‌ای را که در ادامه می‌آید استفن موس از نویسندگان اصلی وب‌سایت گاردین نوشته و نجمه رمضانی آن را ترجمه و در وب‌سایت ترجمان منتشر کرده است. خلاصه این مقاله را بخوانید.
تلخیص: مریم ترابی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: چشمانت خیره می‌شود، سرت دائم به‌نشانه تأیید تکان می‌خورد، کم‌کم خوابت می‌گیرد و انگار دیگر گوش‌هایت نمی‌شنوند. این یکی از تکراری‌ترین صحنه‌های هر روز ماست: یکی با ما حرف می‌زند، اما ذهن ما دوست ندارد حرفش را بشنود. بله، گوش دادن به صحبت دیگران یکی از سخت‌ترین کار‌های دنیاست. کیت مورفی برای نوشتن کتابش سراغ کسانی رفته که می‌توانند خوب به حرف دیگران گوش کنند. او می‌گوید گوش ندادن نه‌تن‌ها خود ما را منزوی می‌کند، بلکه عواقب هولناکی برای سیاست دارد.
مقاله‌ای را که در ادامه می‌آید استفن موس از نویسندگان اصلی وب‌سایت گاردین نوشته و نجمه رمضانی آن را ترجمه و در وب‌سایت ترجمان منتشر کرده است. خلاصه این مقاله را بخوانید.

نویسنده‌ای به نام کیت مورفی بر این باور است که نداشتن توانایی خوب گوش کردن باعث می‌شود همه‌مان احساس تنهایی کنیم. در جهانِ گوشی‌های هوشمند و مشغله‌های فراوان، آیا می‌توان دوباره تعامل کرد؟
من دربارۀ این مأموریت تردید بسیاری داشتم. کتاب جدید کیت مورفی، تو گوش نمی‌کنی، نشان می‌دهد بسیاری از ما- که غرق در افکار و رؤیا‌های خود هستیم و حباب‌های کوچک دیجیتال خود را اشغال کرده‌ایم- توانایی گوش کردن را از دست داده‌ایم و این امر باعث شده انزوا و تنهایی همه‌گیر شود. این فرض به‌خودی‌خود امکان‌پذیر است، اما چرا من؟ منظورت این است که من قادر به گوش کردن نیستم یا حتی میلی ندارم؟

وقتی سردبیرمان مشغول صحبت شد تا به من بگوید چطور می‌توان این مطلب را از آب درآورد، مدام وسط حرفش می‌پریدم و این برای همکارانم خیلی عجیب بود. قبول، شاید من کمی مشکل دارم و نمی‌توانم چند دقیقه دهانم را ببندم و گوش کنم؛ دوست دارم حرف طرف مقابل را حدس بزنم و حتی پیش از آنکه او فرصت پیدا کند حرفش را آن‌طور که می‌خواهد بزند، پاسخش را بدهم. مورفی در کتاب خود می‌گوید «شنونده‌های بد لزوماً آدم‌های بدی نیستند»، اما نداشتن توان یا تمایل گوش‌کردن ویژگی چندان جذابی نیست. زمان بازآموزی است. بیایید امیدوار باشیم، پس از یک عمر سخنرانی کردن به‌جای گوش کردن، هنوز برای تغییر دیر نباشد.
مورفی شنونده‌ای بسیار خوب است. این را می‌توان از ارتباطی دورادور و تلفنی هم فهمید. او وارد تعامل می‌شود؛ پرسش‌هایم را جدی می‌گیرد؛ می‌کوشد مکالمه‌ای متناسب ایجاد کند. او اصلی‌ترین ویژگی یک شنوندۀ خوب را دارد: کنجکاوی.

مورفی می‌گوید «اگر درست سؤال بپرسیم، همۀ آدم‌ها جذاب هستند. اگر کسی خسته‌کننده و غیرجذاب است، تقصیر خودمان است».
مورفی مدعی نیست که ذاتاً شنونده خوبی است بلکه می‌گوید با تمرین به اینجا رسیده است. او بحث می‌کند «هر کسی می‌تواند در این زمینه پیشرفت کند. هر چه با افراد بیشتری صحبت کنید، بیشتر این مهارت در شما درونی می‌شود و می‌توانید آن سرنخ‌های کوچک را پیدا کنید». او می‌گوید اینکه امروز وقت زیادی را صرف ارتباطات الکترونیک می‌کنیم بدان معناست که داریم توانایی پیداکردن سرنخ‌های چهره به چهره را از دست می‌دهیم. او توضیح می‌دهد که، بدون آن سرنخ‌ها، «نمی‌توانید بافت کامل و تفاوت‌های ظریف گفتگو را دریابید.»

مورفی می‌گوید «شنوندگان بد شاید آدم‌های بدی نباشند، اما اثرات بد گوش کردن بسیار زیاد است. او می‌نویسد «هر کسی که تاکنون مطلبی شخصی را با دیگری به اشتراک گذاشته باشد و پاسخی بدون فکر و درک متقابل دریافت کرده باشد، می‌فهمد چطور چنین شرایطی روح را وا‌می‌دارد به کنج عزلت بخزد. فرقی نمی‌کند کسی به اشتباهاتش اعتراف کند، نظری را ارائه بدهد، خوابی را تعریف کند، نگرانی‌ای را اظهار کند یا رویداد مهمی را به خاطر بیاورد، در هر صورت دارد بخشی از خود را عرضه می‌کند. حال اگر شما با توجه به آن گوش نکنید، آن فرد کم‌کم گفتگو‌های بعدی خود را با شما اصلاح می‌کند.

پیش از صحبت با مورفی، با گیلیان راو ملاقاتی داشتم، روان‌درمانگری ساکن تونبریج ولز. قبلاً هم یک‌بار با راو ملاقات کرده بودم- دوست مشترکی داشتیم- و از آنجا که می‌توان نام ما را شنوندگان حرفه‌ای گذاشت، او پذیرفت دربارۀ رویکردش به گوش کردن صحبت کنیم. گفت‌وگویمان در نظرم عجیب هراس‌انگیز بود و متوجه تمام تیک‌هایم شدم: طغیان نظرات پی‌درپی، جمله‌های نیمه‌تمام، میل به قطع کردن حرف دیگری، ناتوانی در جذب گفته‌های راو، در حالی که داشتم سؤال بعدی خود را در ذهن می‌ساختم (او در حوزۀ تحلیل متقابل کار می‌کند که درکش برای من واقعاً دشوار بود). در مقابل او رویکردی سنجیده، روان و بدون شتاب داشت. او به‌آرامی اجازه می‌داد مکالمه در مسیر خود جاری شود؛ من حس می‌کردم مدام دارم مسیر آن را خم و راست می‌کنم و می‌کوشم آن را سریع پیش ببرم تا به نتایجی از پیش معین دست یابم.

راو می‌گوید: «اگر بخواهید واقعاً گوش کنید، اول باید از شر خودِ خود، یعنی افکارتان، خلاص شوید. این کار تقریباً نشدنی است، اما باید بکوشید تمام این افکار را کنار بگذارید». او می‌گوید وقتی با زوج‌ها کار می‌کند از آن‌ها می‌خواهد به یکدیگر گوش کنند و سپس حرف دیگری را تکرار کنند. می‌گوید «این تمرین کاملاً ساده به نظر می‌رسد، اما بدون استثنا آن‌ها حرف را می‌پیچانند و تغییر می‌دهند». گوش کردن بدون خود و بدون دستورالعمل کار دشواری است.

مورفی استدلال می‌کند که ناکامی ما در گوش کردن، که روزبه‌روز بیشتر می‌شود، عواقب سیاسی هولناکی دارد، زیرا دیگر مایل نیستیم با نظرات مخالفان خود مواجه شویم. برای مثال، در ایالات متحده، «سناتور‌ها عادت داشتند در یک ناهارخوری مشترک یکدیگر را ملاقات کنند و آنجا با هم صحبت می‌کردند و با نظرات هم مواجه می‌شدند و واقعاً حرف‌های یکدیگر را می‌شنیدند، حرف‌هایشان دربارۀ سیاست یا هر چیز دیگر را. آن‌ها برای یکدیگر شخصیت انسانی قائل بودند. حالا افراد مصمم هستند که جدا باشند و یکدیگر را از دور خارج کنند. موضوع فقط تفاهم نداشتن نیست. فکر می‌کنند دیگری بد است، فرد شروری است. اگر آدم فکر کند دیگری اساساً احمق یا بدذات است، نمی‌تواند حرف‌هایش را بشنود. او می‌گوید آدم تنها زمانی رشد می‌کند که به دیدگاه‌های مخالف گوش دهد: استدلالی قوی برای اجتناب از اتاق پژواک رسانه‌های اجتماعی.

هنر حقیقیِ گوش کردن، توجه کردن است، توجه عمیق به چیزی که به گوشتان می‌خورد و به فردی که حرف می‌زند. مورفی در کتاب خود افرادی را می‌ستاید که در کار خود با آن‌ها مصاحبه کرده است. او می‌گوید: «بدون استثنا، آن‌ها جهان‌بینی مرا گسترده کرده‌اند و درک مرا افزایش داده‌اند. بسیاری عمیقاً مرا متأثر کرده‌اند. افراد در توصیف من می‌گویند که می‌توانم با هر کسی صحبت کنم، اما واقعیت این است که من می‌توانم به حرف همه گوش کنم». کنجکاوی، همدلی، علاقۀ اصیل به دیگر افراد. هنر گوش کردن درواقع هنر انسان بودن است.


نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار