سرویس اقتصادی جوان آنلاین: وزارت خارجه ایالات متحده همواره در مورد ناآرامیها و اعتراضات مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا هشدار داده است. آنها از اتفاقات غیرقابل پیشبینی نگرانند و معتقدند این اتفاقات بر سیاستها و رویکردهای آنان تأثیرات چشمگیری برجای میگذارد. اما همه اتفاقات خاورمیانه غیرقابل پیشبینی نیستند. در سالهای اخیر، وابستگی ایالات متحده به نفت و فرآوردههای نفتی خاورمیانه کاهش بسیاری یافته است. در روز ۸ ژانویه امسال، ترامپ اعلام کرد، ایالات متحده در حوزه نفت به استقلال دست یافته و نیازی به نفت خاورمیانه ندارد.
تغییر در روند واردات
در مورد این ادعاهای امریکاییها، تفسیرهای متفاوتی وجود دارد، اما این همه ماجرا نیست. در گزارشهای اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده، واقعیتهای روشنی وجود دارد. ایالات متحده در سایه انقلاب منابع شیل، در ۱۰ سال اخیر به بزرگترین تولیدکننده نفت و گاز و از نوامبر سال ۲۰۱۹ میلادی نیز به صادرکننده خالص فرآوردههای نفتی تبدیل شده است.
در سال ۲۰۰۱ میلادی، ایالات متحده روزانه ۸/ ۲ میلیون بشکه نفت از خاورمیانه وارد میکرد. این عدد بیشترین میزان نفت وارداتی از این منطقه و برابر با ۲۰ درصد واردات ایالات متحده بوده است. در سال ۲۰۱۸ میلادی، این عدد به ۶/ ۱ میلیون بشکه در روز و در سال گذشته میلادی به ۹/ ۰ میلیون بشکه در روز کاهش یافت. در دهه ۲۰۱۰ میلادی، میزان واردات نفت امریکا از ۹/ ۸ میلیون بشکه به ۹/ ۲ میلیون بشکه در روز کاهش یافته است. در عین حال، امریکاییها از ظرفیت صادرات روزانه ۳ میلیون بشکه نفت و فرآوردههای نفتی برخوردارند.
ورود شیل نفت
کشف ذخایر عظیم نفت شیل، مهمترین دلیل تغییر در موازنه نفت ایالات متحده بوده است. نفت و گاز شیل، تأثیر گستردهای نیز بر اقتصاد امریکا داشته و نتایج آن بسیار درخشان بوده است. با افزایش تولید داخلی انرژی، امریکاییها وابستگی خود را به واردات کاهش چشمگیری دادهاند. این شرایط، کاهش ریسک وابستگی به نفت خاورمیانه را نیز برای دولت امریکا به دنبال داشته است. نفت تولیدی در داخل امریکا، ارزانتر بوده و هزینه کمتری برای پالایش آن صرف میشود. نفت شیل، شاخصهای اقتصاد ایالات متحده را نیز بهبود قابلتوجهی بخشیده است.
هزینههای پایین تولید نفت شیل، صدها هزار فرصت شغلی در ایالات متحده ایجاد کرده است. حامیان صنعت شیل به ویژه آنان که شعار «دوباره امریکای بزرگ» را سر دادهاند، از پشتوانه سیاسی نیز برخوردار هستند. اما استقلال انرژی واشنگتن، منافع زیادی در حوزه سیاست خارجی به دنبال داشته است. این سؤال مطرح است که آیا ایالات متحده همچنان به خاورمیانه نیاز دارد؟ و استقلال کنونی انرژی تا چه میزان بر سیاست خارجی کاخ سفید تأثیرگذار است؟
چرا خاورمیانه؟
بسیاری از کارشناسان حوزه بینالملل معتقدند رهبران ایالات متحده به سادگی حاضر به ترک خاورمیانه نیستند. فراموش نکنید که ترامپ در نخستین سفر خارجی خود روانه ریاض و نه کانادا یا دولتهای اروپایی شد. ایالات متحده همچنان خواهان تأثیرگذاری بر دولتهای خاورمیانه است، اما دلایل دیگری نیز وجود دارد.
نخست اینکه از نظر فنی، خودکفایی کنونی نفتی امریکا، کامل نیست. اگرچه مجموع نفت وارداتی این کشور کاهش چشمگیری داشته است، اما پالایشگاههای امریکا همچنان به چند نوع نفت خاص نیاز دارند. نفت شیل، یک نوع نفت سبک است و پالایشگاههای ایالات متحده، عموما به نفتهای سنگین نظیر نفت خلیج مکزیک نیاز دارند، لذا باید خوراک این پالایشگاهها همچنان وارد شود.
دوم اینکه صرفنظر از وضعیت ایالات متحده، دوستان، متحدان و شرایط تجاری این کشور از جایگاههای متفاوتی برخوردارند. حتی اگر ایالات متحده، مسائل خاورمیانه را نادیده بگیرد، اما نبردهای جاری این منطقه بر اقتصاد بسیاری از کشورهای دنیا تأثیرگذار است. همچنین بسیاری از مناطق دنیا به نفت و گاز خاورمیانه نیاز دارند.
نکته سوم اینست که ایالات متحده بهعنوان یک تأمینکننده و واردکننده نفت بر قیمتگذاری طلای سیاه تأثیر دارد. این شرایط بر اقتصاد امریکا نیز تأثیر مهمی دارد، اما این موارد همه مسائل نیست؛ چراکه موارد دیگری را نیز میتوان به این فهرست افزود. حقیقت اینست که رابطه میان ایالات متحده و منطقه خاورمیانه از گذشته تا امروز و در آینده بسیار پیچیده و چندعاملی میباشد. ترامپ مجموعهای از تهدید، هشدار و واقعیت را در مورد مسائل این منطقه اعلام مینماید، اما این موارد را نمیتوان یک سیاست به شمار آورد.
سیاست خارجی ایالات متحده پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ همچنان در دوره گذار و تزلزل قرار دارد. تغییر وزیر امور خارجه و تیم سیاست خارجی نیز در بیثباتی کنونی تأثیرگذار بوده است. ترامپ با خروج از برجام و رویکردهای متفاوت نسبت به عراق و افغانستان، سیاستهایی غیرقابل پیشبینی را اعلام کرده است. ماهها پیش، وی از خودداری کشورش از ادامه جنگهای بیشتر و بازگرداندن سربازان امریکایی سخن گفت، اما بعدها اقدامات دیگری را آغاز کرد.
این دوگانگی نمیتواند ادامهدار باشد. دارا بودن مواضع ضدایرانی، حمایت کامل از اسرائیل و رهبری ائتلاف بینالمللی ضدداعش بدون حضور نظامی قدرتمند امکانپذیر نیست. سیاستهای متناقض در مورد حضور نیروهای ارتش امریکا در سوریه نشان میدهد ترامپ فاقد یک سیاست خارجی منسجم و قابل دفاع است. ترامپ در مورد بیتالمقدس، آوارگان فلسطینی و کاهش کمک مالی به سازمان ملل نیز متحدانش را سردرگم کرده است. اقدامی که پیشبرد صلح در خاورمیانه را با چالش روبهرو کرده است.
ترس از تهران
در شرایط کنونی، متحدان واشنگتن در خاورمیانه با نگرانیهای زیادی در مورد آینده خود دست و پنجه نرم میکنند. آنها از راهبرد دفاعی ترامپ و کنار گذاشتن راهبرد تهاجمی علیه تهران بیمناکند. با استقلال انرژی ایالات متحده و کاهش وابستگی به نفت خاورمیانه، ممکن است در کوتاهمدت شاهد تغییر در راهبردهای خاورمیانهای کاخ سفید باشیم. هر چند دلایل راهبردی دیگری برای تداوم حضور واشنگتن در این منطقه کلیدی میتوان یافت. کاخ سفید منافع چشمگیری در خاورمیانه دارد و به آسانی از آنها دست نخواهد کشید.
به دنبال بازگشت روسها به خاورمیانه پس از سه دهه غیبت، امریکاییها ناچار شدهاند سیاست خارجی خود را بازنگری کنند. آنها نمیخواهند جایگاه خود را به نفع تزارها از دست بدهند. امریکا باید روابط خود را با متحدانش در داخل و خارج خاورمیانه بهبود دهد. همکاریهای نظامی نیز در پیشبرد اهداف کاخ سفید نقشی کلیدی ایفا میکند. اگر عصر نفت خاورمیانه پایان یابد، باز هم دلایل دیگری برای اهمیت این منطقه در سیاست خارجی واشنگتن وجود دارد. نفت همه ماجرا نیست!
منبع: اندیشکده چتم هاوس