کد خبر: 982174
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۸ - ۰۱:۲۷
آیا مهارت‌های کنار آمدن با دوران بارداری را می‌دانید؟
قرار بود بارداری، با همه سختی‌های جسمی‌اش، ایام مسرت‌بخشی باشد. تهوع صبحگاهی و پیشانی خیس از تعریق دوران بارداری طبیعی است، اما با وجود این، زنی که قرار است مادر شود، حتی در گیرودار فشار جسمانی، تابناک است و می‌درخشد.
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: معروف است که دوران بارداری، به رغم مشکلاتی مثل تهوع و تغییرات هورمونی، از شیرین‌ترین دوران‌های زندگی هر مادر است: ماه‌های انتظار برای دیدن بچه‌ای که ذره‌ذره درون وجودت شکل می‌گیرد و خیال‌پردازی درباره روز‌های خوشی که با هم خواهید داشت. اما واقعیت پیچیده‌تر از این تصویر ساده است. بسیاری از زنان در دوران بارداری درگیر انواع و اقسام افکار ناخوشایند یا اضطراب و افسردگی می‌شوند، تجربه‌هایی که همچون نقطه‌ای سیاه در کارنامه مادری نگریسته می‌شوند و چنان انگ خورده‌اند که اغلب زنان باردار را ساکت می‌کنند، اما در پایان بارداری و پس از تولد یک انسان، ماجرا طور دیگری رقم می‌خورد.

مطلبی که در ادامه خلاصه و برش‌هایی از آن را می‌خوانید به قلم «جوانا نواک» در وب‌سایت آتلانتیک انتشار یافته و وب‌سایت ترجمان آن را با عنوان «بچه‌ای در شکم و غمی در دل، اما...» با ترجمه محمد معماریان منتشر کرده است.
 
قرار بود بارداری، با همه سختی‌های جسمی‌اش، ایام مسرت‌بخشی باشد. تهوع صبحگاهی و پیشانی خیس از تعریق دوران بارداری طبیعی است، اما با وجود این، زنی که قرار است مادر شود، حتی در گیرودار فشار جسمانی، تابناک است و می‌درخشد. ولی در دنیای واقعی، بارداری برای بسیاری از زنان یکی از آن تجربه‌های زندگی است که بیشترین فشار‌های عاطفی و هیجانی را وارد می‌کند.

یک پیمایش در سال ۲۰۱۲ نشان داد که ۷۰ درصد زنان باردار علائمِ اضطراب یا افسردگی داشته‌اند. مطالعه دیگری تخمین می‌زد که ۸ درصد از زنان امریکایی در دوران بارداری داروی ضدافسردگی مصرف می‌کنند. برخی آمار‌ها هم می‌گویند که یک‌پنجم زنان در دوران بارداری با اختلال خُلق و اضطراب دست‌وپنجه نرم می‌کنند. با این‌حال، هم بحث درباره افسردگی بارداری (که گاهی افسردگی پیش از زایمان نامیده می‌شود) برای زنان دشوار است، و هم تشخیص آن از عارضه‌های پیشین برای پزشکان متخصص سخت است. احساس شدید نگرانی و غم، بدبینی، یا اختلال خواب؛ این علامت‌های افسردگی بارداری مشابه علامت‌های افسردگی‌های غیرمرتبط با بارداری اند. به‌علاوه، حمل یک بچه چنان تجربه مقهورکننده‌ای است که طبیعتاً به بروز برخی هیجانات شدید می‌انجامد؛ هیجاناتی که همگی خوب نیستند.

الکساندارا سکز، روان‌پزشک تولیدمثل در مرکز پزشکی دانشگاه کلمبیا و مؤلف کتاب «چیزی که هیچ‌کس به تو نمی‌گوید: راهنمای هیجانات از بارداری تا مادری»، معمولاً بیمارانی را می‌بیند که از پریشانی، نگرانی یا حتی خشم در دوران بارداری شکایت دارند. سکز به من گفت: «همه این حالت‌ها هیجاناتی طبیعی‌اند.»

آن هیجانات، و تحولِ مداومشان در طول بارداری، «مادر شدن» نام دارد. این واژه را سکز و همکارش کاترین بریندورف در آن کتاب دوباره معرفی کرده‌اند. «مادر شدن» را دانا رافائل، انسان‌شناس پزشکی، در دهه ۱۹۷۰ میلادی ابداع کرد و دوره‌ای پرآشوب مانند نوجوانی را وصف می‌کند. سکز گفت: «نوجوانی یعنی گذار رشدی از کودکی به بزرگسالی که آن را نوعی فرآیند انطباقی می‌شماریم. این فرآیند هم جسمانی است، هم هورمونی، هم هیجانی. همین‌که واژه رایجی مثل این برای مادری نداریم، به قدر کافی گویاست.»
سراغ هر راهنمای بارداری که بروید، همان‌ها که می‌گویند باید منتظر چه چیز‌هایی باشید، می‌بینید که «بدخلقی» یکی از علامت‌های سه‌ماهه اول به بعد است. در این ماجرا، بمباران هورمون‌ها (استروژن و پروژستورن) نقش دارد. همچنین خستگی و اختلال خواب، و بسیاری از اتفاقات بی‌شمار و دائمی دیگری هم که زن در بدنش تجربه می‌کند مؤثرند.

سکز تأکید می‌کند: «شاید احساس کنی شدتِ این تغییرات است که طاقتت را طاق کرده، اما این تغییرات افسردگی نیست.» او افسردگی بارداری را با کمک مقیاسی تشخیص می‌دهد که برای افسردگی پس از وضع حمل طراحی شده است. این مقیاس شامل معیار‌هایی از این قبیل است که زن با چه تناوبی «احساس غم یا فلاکت» می‌کند یا «بدون هیچ دلیل موجهی مضطرب یا نگران است». استرس‌های محیطی (از قبیل مشکلات مالی یا خانوادگی) و اختلالات پیشینی خُلق‌وخو نیز در زمره عوامل ریسک در همه شکل‌های افسردگی زایمان هستند، چه آن‌ها که در دوران بارداری رُخ می‌دهند و چه آن‌ها که پس از وضع حمل پیش می‌آیند.
بریندورف به من گفت: «بسیاری افراد در حالی حامله می‌شوند که افسرده یا مضطربند یا بیماری درمان‌نشده‌ای دارند. بارداری هم بعید است وضعشان را بهتر کند، بلکه اغلب آن را وخیم‌تر یا حادتر می‌کند، و اگر در دوران بارداری درمان نشوند، مشکلات پس از زایمان هم دست از سرشان نمی‌دارد.»

۱۵ درصد از زنان پس از وضع حمل از افسردگی رنج می‌برند و با رسیدگی به افسردگی‌ای که در طول بارداری آغاز می‌شود، می‌توان از برخی از این موارد پیشگیری کرد. به‌علاوه، افسردگی مثل هر عارضه پزشکی دیگر، خطراتی برای جنین و البته مادر دارد. کودکان مادرانی که از افسردگی بارداری رنج می‌برند دو برابر احتمال دارد که زودتر از موعد به دنیا بیایند، و عوامل تنش‌زای دوران بارداری می‌توانند بر وزن زمان تولد، اندازه سر و رشد عصب‌شناختی کودک اثر بگذارند.... پزشک زنانم را دیدم. در آن سکون محض بیمارستان، وقتی دراز کشیده بودم و یک دامن کاغذی رویم انداخته بودند، فکر‌های منفی (یا به تعبیر خودم فروپاشی) را رُک و پوست‌کنده برایش گفتم. پزشکم گوش داد و برافروخته شد. از من پرسید که آیا پیش روانکاو می‌روم؟ جواب دادم که بله، ۲۰ سال است، ولی هر از گاهی. چرا؟ برای افسردگی ملایم، اختلال اضطراب عمومی، و یک‌سلسله اختلال‌های تغذیه‌ای مزمن و متناوب. به من گفت که حالا دیگر یک مادرم. وقتش رسیده که دیگر برچسب بیماری روانی بر خودم نزنم. به من گفت این فکر‌های تیره را رها کنم، و در نسخه‌ام داروی زولوفت نوشت.
نسخه را نگرفتم. شاید دارودرمانی برای زنان دیگری در وضع و حال من کار درستی باشد، ولی تصمیم گرفتم با کمک روانکاوم نگاهم را به اینکه «باید چه احساس‌هایی در دوران بارداری داشته باشم» عوض کنم. تصمیم گرفتم به خودم فرصت بدهم تا فرآیند «مادر شدن» را طی کنم. فرایندی که مثل دوره نوجوانی‌ام که ۲۰ سال پیش بود، هم هیجان‌انگیز و هم پرفشار از آب درآمد.

من فهمیدم در بارداری متداول یا طبیعی برای من، قدری از افسردگی ملایمی که سال‌های سال با آن دست‌وپنجه نرم کرده‌ام باقی خواهد ماند. هرچه بیشتر در احساساتم دقت می‌کردم (البته با حمایت روانکاو و همسرم، با تمرین نگارش روزنوشت‌ها، و گاهی در صحبت با دوستانم)، بهتر می‌توانستم خودم را از این دریچه ببینم که دارم فرآیند «مادر شدن» را طی می‌کنم. مرا مبتلا به افسردگی بارداری تشخیص ندادند، شاید، چون افسردگی‌ام محدود به بارداری نبود و نخواهد بود. روانکاوم به من کمک کرد تا بپذیرم که ترس، دودلی و تغییرات شگرف، همگی جزو ملزومات مادر شدن هستند. او گفت که شاید بارداری برای من فرصتی بوده است تا رابطه‌ام را با افسردگی، با کنترل، و با بدنم تغییر بدهم. شاید از پس این چالش بر بیایم و در پاییز، نه یکی، که دو انسان جدید به دنیا بیاورم.

انتظار نداشتم که افسرده بودن در دوران بارداری به خوشبختی و حال خوب بینجامد، اما ۱۰ روز بعد از نوشتن این مطلب، وقتی پسرم را ببینم، می‌دانم که بیش از همه عمرم سالم هستم، خودآگاهی‌ام بیشتر شده است، مهارت‌های کنار آمدنم با مسائل را تقویت کرده‌ام، و بهتر بلد شده‌ام که چه بگویم. بریندورف گفت: «اگر بتوانی بفهمی که در دوران بارداری چطور به خودت کمک کنی یا کمک مورد نیازت را بگیری، شاید به مشکلات پس از وضع حمل دچار نشوی، چون در طول بارداری حل و فصلشان کرده‌ای.» اگر بارداری یعنی مهلت آماده‌سازی برای ورود و ظهور یک زندگی جدید، من هرچه که از دستم برمی‌آمد کرده‌ام.
تلخیص: سیمین جم
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار