کد خبر: 950933
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۴:۴۰
مروری بر شک‌ها و سوءظن‌های بی‌شمارمان
شک و تردید‌هایمان تمامی ندارد. پایش که بیفتد به خودمان هم شک می‌کنیم. وقتی هم به خودمان شک کنیم به زمین و زمان رحم نمی‌کنیم.
مجید محمد
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: شک و تردید‌هایمان تمامی ندارد. پایش که بیفتد به خودمان هم شک می‌کنیم. وقتی هم به خودمان شک کنیم به زمین و زمان رحم نمی‌کنیم. زن و بچه، دوست و همکار از سوءظن‌های ما در امان نیستند و یکی نیست بگوید این‌همه تردید و بدبینی از کجا آمده است؟! اگر یک روز تعداد شک و تردیدها، بددلی‌ها و بدگمانی‌هایمان را بشماریم از خودمان بدمان می‌آید. البته شک جا‌هایی هم راه رسیدن به یقین است. بهتر است نمونه‌هایی از شک و بدبینی‌هایمان را مرور کنیم، شاید به قضاوت بهتری برسیم. 

۱- می‌خواهد لباس همسرش را در ماشین لباسشویی بیندازد، بهانه خوبی است تا جیب‌هایش را جست‌وجو کند.
۲- ترافیک تهران معروف است. چراغ قرمز‌های طولانی و چراغ سبز‌های کوتاهش نیز همچنین. خسته از راه رسیده. گرسنگی امانش را بریده گناهش این است: نشنیده و نتوانسته تلفن خانمش را جواب دهد. از در تو نیامده خانمش می‌گوید برو پیش همونی که تا الان بودی.
۳- امان از دست مرد‌های فوتبالی و خانم‌های شکاک. دقیقه نود بازی است، حتی تخمه هم نمی‌خورد تا ببیند آخرش چه می‌شود، نفس‌ها در سینه حبس و... تلفنش زنگ می‌خورد رد تماس می‌کند و قصه شروع می‌شود: خانم کم محلی‌هایش شروع می‌شود، بغض‌های پنهانی و خدا می‌داند تا کجا‌ها که فکرش نمی‌رود غافل از اینکه این یک رد تماس ساده بود برای آنکه دقیقه نود بازی را مشاهده کند.
۴- همانطور که «چهار دیواری اختیاریه! ماشین خودمه به کسی چه ربطی داره؟» هم داریم. راننده تاکسی سیگار کشیده لباس او بوی سیگار گرفته است. مانتو را در نیاورده می‌بیند لباس غیبش زده است. مادرش سند (مانتو) را برداشته که می‌روی دانشگاه یا خودت را معتاد کنی؟ این بود نتیجه اعتماد پدرت؟ که بری دانشگاه آزاد و همه چی آزاد؟ مانتوت بوی سیگار میده...
۵- بعضی وقت‌ها مرد‌ها نمی‌دانند چه کنند:عصرانه‌ای در محل کار قسمت می‌شود و دورهمی با همکاران. وقتی به خانه می‌روند سیر هستند. خانمشان می‌گوید: معلوم نیست با کی کجا میره چی میخوره. کارشان زیاد می‌شود دیر به خانه می‌روند گرسنه می‌شوند خانمشان می‌گوید:معلوم نیست با کی کجا میره چیکار میکنه که گرسنگی‌هاش ماله منه. یک روز پاداش داده‌اند به خانه می‌روند می‌خندند خانمشان می‌گوید:نگاهش کن خدا به دور. ببین کجا بوده با کی بوده چقد خوش گذرونده ته مونده خنده‌هاش مال منه. آخر برج که می‌رسد دست مرد‌ها خالی می‌شود خسته و غمگین می‌آیند خانه خانمشان می‌گوید:ببین با کی بوده؟ کجا رفتن دعواشون شده به هم زدن غم و غصه‌هاش ماله منه...‌ای امان از ذهن شکاک.
۶- نشسته است و مدام با عباس آقا چت می‌کند تا خانمش هم می‌رسد خنده‌اش را تمام می‌کند و گوشی را مایل می‌گیرد معلوم نشود. غافل ازاینکه زن‌ها از دور بوی خیانت را استشمام می‌کنند. این بار دیگر صبرخانم سرآمده است: این عباس آقا کیه که اینقدر استیکر قلب برات میفرسته؟
۷- قدیم‌ها می‌گفتند طرف شلوارش دوتا شده است (تکرار می‌کنم شلوارش فقط دوتا شده نهایتاً دوتا) با وضعیت فعلی که اکثر افراد جامعه دوگوشی تلفن همراه دارند با پنج سیمکارت، یک همسر و شوهر دارند همراه با دوستان اجتماعی‌ای که از هرکسی نزدیک‌تر است، هرگونه ارتباط هم به روابط و رابطه تبدیل شده است، هرگونه شک کردن جایز است...
۸- به همسرش می‌گوید می‌روم دانشگاه کلاس دارم. ریشش را اصلاح می‌کند، به‌خودش عطر می‌زند، لباس شیک می‌پوشد، آستین لباسش را بالا می‌زند ساعتش هم معلوم شود، موهایش را نیز چسب می‌زند تا سیخ سیخ شود، خانم بچه‌ها هم نگاه می‌کنند که خب دانشگاه که قطعاً جای درس خواندن است! پسر دختر هم قاتی نیستن! اگر هم باشن همه با حجاب کامل میان! پس اصلاً جای شک نیست. رفتار شوهرم طبیعیه. چرا؟ چون برای ما که تیپ نمیزنه...
۹- شب تولدش شده و همه دور یکدیگر جمع هستند. از یمین و یسار برایش اس‌ام‌اس می‌آید هیچ، یک مشت غریبه تبریکات فراوان و صمیمانه‌ای است که روانه گوشی‌اش می‌کنند. خب البته ایرادی هم ندارد تبریک تولد است دیگر و جای شک ندارد که اصلاً از کجا فهمیده‌اند تولدش چه روزی است و...
۱۰- از بس ذهنیت منفی گرایی دارد مدام جای پول‌هایش را عوض می‌کند و در این تغییر‌ها این بار یادش رفته کجا پنهانکاری کرده است و به زمین و زمان شک می‌کند.
۱۱-اینکه یک نفر حرف‌های گنده‌تر از دهانش بزند که بد نیست (البته از نوع علمی). مادرش تمام رفقایش را تحریم به روابط با حسن کرده و معتقد است دوستانش او را خراب کرده‌اند که این حرف‌ها را می‌زند.
۱۲- بعضی‌ها هم آنقدر به همه چیز مشکوک هستند که تمام خواستگار‌های خود را رد می‌کنند، از یکی هم که اگر شاید خوششان بیاید او را فراری می‌دهند با حرف‌های صد من یک غازشان: آخه شما که منو نمیشناسی چطور اینقدر یهویی از من خوشتون اومده؟ حالا هر چقدر خواستگارش بگوید بابا عشق در یک نگاه و... مگر این ذهن شکاک می‌گذارد. دست آخر هم مجبور می‌شود با حسین قلی خان ازدواج کند که دختر زن اولی‌اش از او بزرگ‌تر باشد...
۱۳- اصلاً شکاک بودن دیگر یک رفتار فراگیرشده است. طرف سلام می‌کند می‌گویند سلام گرگ بی‌طمع نیست نکند می‌خواهد جیب ما را بزند! مهمان آمده خانه‌اش می‌گوید باز اومد سر از کارم دربیاره! ذهنیت منفی و شکاک است دیگر.
۱۴- مدت‌ها در دلش آرزو کرده است از استادش به خاطر زحماتش تقدیر کند. هدیه‌ای ناقابل برای او خریداری کرده است. استاد، اما با خودش می‌گوید: اصلاً برای چی میخواد به من کادو بده؟ نکنه نمره میخواد از من؟ نمره هم بدم میدونم این از طرف کسی مأمور شده از من آتو بگیره، اصلاً بذار دور و برمونگاه کنم ببینم نکنه دارن از دور از من فیلمبرداری میکنند...
۱۵-بچه است دیگر یک مقدار دلش گرفته وگوشه‌ای نشسته است. مادرش ول کن این ماجرا نیست که حتماً معتاد شده روش نمیشه بگه. ببین باباش! پسر کبری خانم اصغر مارو هم معتاد کرده...
۱۶- از همه این‌ها بگذریم از خودمان نگذریم، ما اگر در همه حال درست حرکت کنیم جای هیچ شکی باقی نمی‌ماند، اگر چه شک خوب است و ما را به یقین نزدیک می‌کند...
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار