جوان آنلاین: سیدابوالفضل کریمی و تیمی که او به عنوان فرمانده پایگاه بسیج محمدرسولالله روستای قلعهنو خرقان در شهرستان شاهرود استان سمنان جمع کرده، توانسته است به یکی از پایگاههای برتر کشور در حوزه تولید قدرت نرم و سبک زندگی تبدیل شود. عمده تمرکز این پایگاه روی تربیت نوجوانهاست و در این مدت توانسته است با وجود همه محدودیتها با بهرهگیری از پشتوانه علمی، پژوهشی و روانشناسی سه ضلع خانواده، مدرسه و مسجد را در راستای تربیت نوجوانها به خدمت بگیرد. این گفتگو به اصرار سیدابوالفضل کریمی که مدام تکرار میکند بگویید که این فعالیتها را تیم انجام داده، دو بخش دارد. بخش اول آن گفتگو با ایشان است و بخش دوم گفتگو با یکی از مربیان مجربی که در این پایگاه فعالیت میکند، اما نکته اینجا بود که مربی نمیخواست هیچ نامی از او در این گفتگو برده شود.
یکی از تأکیدات رهبری مربوط به سبک زندگی است؛ اینکه ما بتوانیم نوجوانها و جوانهای خود را مطابق اعتقادات و باورهای درست و آموزههای فرهنگ ایرانی- اسلامی تربیت کنیم. شما در پایگاه بسیج روستای قلعهنو خرقان در این زمینه گامهای ارزشمندی برداشتهاید. اگر ممکن است در این باره توضیح دهید که اولویتهایتان در این زمینه چه بوده است؟
چند نکته مهم در این باره باید عرض کنم. برای این مهم چند اقدام به صورت هماهنگ و منظم قبل از اجرای برنامهها انجام شد. اولین گام تشکیل کارگروه برای پیگیری تمامی مسائل و تقسیم کار از شناسایی افراد توانمند در این زمینه تا مطالعه و کادرسازی بود. دومین گام مطالعه در زمینه سبک زندگی اسلامی و آموزههای دینی و اهمیت جایگاه مسجد به عنوان پایگاهی برای رتق و فتق امور جامعه بود. سومین گام، مطالعه و احصای نیازها و علایق نوجوانان و جوانان در این عصر و دوره از بازیهای یارانهای تا فعالیتهای اردویی، چهارمین گام برگزاری جلسه با تمامی نهادهایی بود که با جوان و نوجوان سرو کار دارند، از مدرسه، خانواده، مسجد و پایگاه گرفته تا محیطهای ورزشی برای تلقین و بیان ضرورت تربیت نسلی برای ظهور و در آخرین گام اجرای فعالیتهای مناسب با سبک زندگی اسلامی از کارگاههای آموزشی تا بازیهای رایانهای و اردوهای جهادی و تفریحی.
بسیاری از ما در ارتباط گرفتن با نسل جدید و نوجوانها و جوانها مشکل داریم. درباره نوجوانها و جوانهای روستایتان بگویید. این روستا چند نفر جمعیت دارد و چند نفر از این تعداد جزو نوجوانها و جوانها هستند و شما چگونه توانستید نوجوانها و جوانها را جذب کنید؟
یکی از مشکلاتی که در ارتباط با نسل امروز داریم، عدمشناخت از علایق، توانمندیها و حتی هوش عقلانی و هیجانی نوجوانان و جوانان است. زمانی ما جوان و نوجوان را از درگاه و پنجره سلایق و علاقهمندیهای خود و از دریچه علم و اندیشه شخصی خود بدون مراجعه به مبانی علمی و روایی نگاه میکنیم و جوان و نوجوان را همانطور که خودمان در دهههای گذشته ماندهایم عقبمانده نگاه میکنیم و از حواشی دور و بر نوجوان و جوان و فضای پیشرفته تکنولوژی روز بیاطلاع هستیم. امروز وقتی در همه حالات نوجوان و جوان، خود را برتر از ما میداند، طبیعی است که در مقابل ما موضع تقابلی خواهد گرفت، بنابراین ما سعی کردیم با استفاده از مقدورات مطالعاتی تیم پژوهشی خود با نوجوانان و جوانان ارتباط برقرار کنیم. این ارتباط بر پایه میدان دادن به افرادی آگاه و بهروز بود؛ افرادی که محبوب این قشر هستند. این خیلی مهم است که ما وقتی وارد ارتباط با نسل جدیدی میشویم که در فضای فکری و فناوری دیگری زندگی میکنند که نسل ما در آن زندگی نکردهایم، این ناهمگونی افقهای دید را در نظر داشته باشیم. به نظرم همه کسانی که میخواهند با این نسل ارتباط بگیرند، باید به این ضرورت واقف باشند و آن را در برنامههای خود لحاظ کنند. ما در این راستا کارگاههایی هم برای ارتقای اندیشه علمی خانوادهها راهاندازی کردیم تا چندضلعی تربیت یعنی خانواده، مدرسه، مسجد و پایگاه در هماهنگی باهم اندیشه واحدی را دنبال کنند و تقابلی از این بابت موجب فرار نوجوان و جوان نشود.
تیم شما در پایگاه بسیج چند نفر است؟ از چه سالی به شکل جدی کار را شروع کردید و مهمترین فعالیتهایی که تاکنون صورت گرفته و به نتیجه رسیده چه بوده است؟
هسته اصلی این گروه شامل پنج نفر افراد دغدغهمند و پای کار است که شامل فرماندهی پایگاه، یکی از مداحان- جانشین پایگاه- مسئول تعلیم و تربیت پایگاه و یک روحانی جوان و استاد توانمند در کار با نوجوانها و مسئول نظارت و عقیدتی- سیاسی پایگاه است. جرقه کار از سال ۱۳۹۹ زده شد و به دنبال اهداف تعریفشده به کادرسازی با شاخصه اصلی دغدغهمندی و آشنایی با نوجوانها روی آوردیم. از مهمترین کارهایی که تاکنون انجام شده میتوان به برگزاری اردوهای راهیان پیشرفت، اردوهای جهادی هنری، کارگاههای آموزشی-بیان مفاهیم متعالی نظیر فلسفه عاشورا در مناسبتهای مذهبی با زبان کودکانه و قابل فهم مخاطب- اردوهای زیارتی، تفریحی و واگذاری مسئولیتهای مهم پایگاه به نیروهای جوان و نوجوان است.
شما جزو پایگاههای برتر در ارائه سبک زندگی و الگوی موفق تغییر در جامعه هدف بودهاید. چطور توانستید به این توفیقات برسید؟
به نظر میرسد مهمترین نکته، تأکید بر دانشپایهبودن تمامی فعالیتهای این تیم در پایگاه و مسجد است، یعنی تلاش عزیزان ما در این زمینه بنا بر اولویتهای تربیتی در سنین مختلف متفاوت است، به این معنا که بیشترین توان ما در بازه سنی است که بیشترین بازده را به همراه دارد و آن تمرکز بر نوجوان و جوان است.
نحوه تصمیمگیری در پایگاه شما برای پیشبرد اهداف و برنامهها چگونه است؟ تصمیمات و اولویتها و برنامهریزیها به چه صورتی اتخاذ میشود؟
از آنجا که کارهای پایگاه به صورت تشکیلاتی و منظم است، بسیاری از تصمیمات با هماهنگی تیم پنج نفره و جلسات فشرده تخصصی اتخاذ میشود و نتیجه و محصول این جلسه در جلسه شورای پایگاه طرح و نسبت به تقسیم کار در پستهای تعریف شده است و برای استفاده از توانمندیهای همه این عزیزان اقدام میشود.
گاهی اوقات نوجوانها و جوانهای ما از فقدان انگیزه و روحیه برای پیش بردن کارها و برنامههای خود رنج میبرند. شما در این باره چه کردهاید و چه کنیم که فضای خلاقیت، امید و رشد در جامعه ما ایجاد و تثبیت شود؟
وقتی دنیای نوجوان خود را درک کنید و شناخت دقیقی از روحیات او داشته باشید، خواهناخواه به نوجوان خود شخصیت خواهید داد. متأسفانه امروزه بسیاری از نهادها و مخصوصاً خانوادهها بیشتر از اینکه به دنبال پرورش نوجوان باشند، به دنبال پیادهسازی عقدههای شخصی خود در زندگی گذشته و آینده نوجوان خود هستند. امروزه اگر فرزندی انگیزهای برای فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی ندارد، چون شخصیت فرزند از سوی والدین و مدیران له شده و کسی که خود را بیعرضه و نالایق میداند، طبیعی است انگیزهای برای هیچ کاری ندارد، چه برسد به کارهای بزرگ و تمدن ساز. در هر حال به نظر میرسد مقصر اصلی مدیرانی هستند که نسخهای واحد برای تمامی اعصار و بر مبنای سلایق شخصی خود پیچیدهاند.
گاهی ما به واسطه برداشتهای ذهنی یا برداشتهای واسطهای مثل روایت دیگران درباره رویدادها قضاوت میکنیم. شما از نزدیک در محیط یک روستا در جریان فعالیت نهادهایی مثل خانواده و مدرسه هستید. شخصاً فکر میکنید امروز چالشهای اصلی نهاد خانواده و نظام آموزشی ما کجاست؟ میخواهم ببینم خانواده و مدرسه در جامعه کوچک قلعهنو خرقان از چه مشکلاتی رنج میبرند؟
شاید یکی از مهمترین چالشهای نوجوان و جوان در عصر جدید، عدمدرک نوجوان و جوان از طرف خانواده، مدرسه، مسجد و پایگاه است. در عصری که سرعت پیشرفت تکنولوژی محیرالعقول و شگفتانگیز است، در عصری که نوجوان و جوان، شخصیت خود را در میان بمباران رسانههای مجازی نشناخته و به هویت واقعی خود پی نبردهاند، چالش عدمدرک نوجوان و جوان از سوی نهادهای مرتبط با نوجوان مخصوصاً والدین و مدیران مدرسه و مسئول فلان نهاد و روحانی فلان محله مزید بر علت شده است، بنابراین نوجوان و جوان با قدرت تشخیص خود که بسیار لرزان و شکننده هم است برای حل این موضوع وارد میدان میشود. آنچه به این قدرت تشخیص کمک میکند، محبوبیتهایی است که در مواجهه با جهان پیش روی خود دارد. چه کسی برنده این میدان است؟ کسی که محبوبیت بیشتری نزد این نوجوان و جوان دارد. خب میتوانیم از خود بپرسیم چرا رسانه و فضای مجازی میداندار تقلید و تبعیت نوجوان است؟ چون محبوبیت بیشتری برای او دارد. اگر بازی رایانهای محبوب اوست، چون سازنده به دایره علایق و توانمندیهای نوجوان و جوان آشناست و اگر نهادهای تربیتی با تمام دغدغههایی که دارند، مورد اقبال نوجوان و جوان این عصر نیست، ریشه در عدمشناخت و درک دنیای نوجوان دارد. ما نیز در این زمانه بیگانه از این عدمدرک و شناخت نیستیم، اما تلاش کردیم تا این مهم را با روشهای گوناگون بهبود بخشیم و فرزندان خود را از اسارت بوقهای رسانهای بیگانه آزاد کنیم و در یک کلام رفتار، کردار و عملکرد ما محبوب این عزیزان باشد.
برای اینکه برنامههای خود را در روستای قلعهنو پیش ببرید، حتماً با چالش و مانع روبهرو بودهاید. این چالشها و موانع چیست و چگونه از آن عبور کردهاید؟
یکی از بزرگترین چالشهایی که تا اندازهای توانستهایم از آن عبور کنیم، چالش عدمهمراهی خانوادهها و نسلهای گذشته با نسل نوظهور است. ما به واسطه کارگاههای آموزشی که در سالهای گذشته با این عزیزان داشتهایم، توانستهایم تا اندازهای این شکاف و شاید دره عمیق همراهی و همنوایی را ترمیم کنیم. از آنجا که سن انسانها هر چه بالاتر میرود انعطافناپذیرتر میشود، همچنان با این چالش دست و پنجه نرم میکنیم، با این حال ناامید نیستیم و کاستی انعطاف بزرگان را در نوجوانان جبران و پیگیری میکنیم، چراکه تربیت در خلأ انجام نمیشود. در جامعه همه افراد باهم در ارتباط هستند و نتیجه نیکو زمانی است که همه باهم و در کنار هم باشیم.
شما از مربیان فعال در پایگاه مسجد روستا هستید، از تجربه خود در کار با نوجوانها بگویید.
حدود ۱۵ سال است تمرکز خود را روی کار با نوجوانها قرار دادهام. ساکن همین روستا هستم و از زمانی که فعالیت خود را در این زمینه آغاز کردهام، دوسه نسل از نوجوانها را همراهی کردهام. خب ما هنوز فضای فکری خود را در دوره نوجوانی از یاد نبردهایم. زمانی در دوره کودکی و نوجوانیمان، شهدا مربیان ما بودند.
دهه ۶۰؟
بله، ما آن موقع نوجوان بودیم و مربیان ما همین جوانهایی بودند که در دفاع مقدس به شهادت رسیدند و همه اینها جلوی چشم ما اتفاق میافتاد. بعد از آن کسانی مربیان ما در پایگاههای بسیج شدند که میخواستند یاد و منش شهدا را زنده نگه دارند؛ کسانی که دوستان و همرزمان شهدا بودند، ضمن اینکه رشته مطالعاتی و پژوهشی من در مباحث تربیتی نبود، اما به جهت علاقهای که به مباحث فلسفی و تربیتی داشتم و در دانشگاه فروسی مشهد در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه و کلام خوانده بودم و از طرفی تا حدودی با مباحث آقای حسنزادهآملی آشنا بودم، دوست داشتم به نوعی از این منظر به حوزه تربیت نوجوانها ورود داشته باشم.
مباحثی که آیتالله حسنزادهآملی طرح کرده بودند چه بود؟
حوزه معرفتشناسی و دوره شناخت نفس که میشود گفت حدود ۴ تا ۵ هزار ساعت به این مباحث گوش کردم، ضمن اینکه روستایی که ما در آنجا زندگی میکنیم، روستایی تاریخی و عرفانی است و زادگاه و مدفن شیخ ابوالحسن خرقانی در همین منطقه خرقان است. اولیای بزرگی در اینجا زیستهاند و طبیعتاً این توجه به معرفت و شناخت نفس یادگاری از این اولیای بزرگ است. به هر حال شروع کار با همراهی یکی از رفقایی بود که فضای کودک و نوجوان را میشناختند و کار کرده بودند. با ایشان چند کار مقطعی در مباحث اعتقادی و اردو انجام دادیم، اما مسئله اینجا بود که ما اگرچه شناختی از فضای نوجوان داشتیم، با این همه بیشتر از نگاه خودمان میخواستیم به این مقوله بپردازیم. در واقع کسی که به شکل عمیق تجربه کار با این گروه سنی را دارد، میداند که اگر بخواهد دیدگاه خود را بدون در نظر گرفتن دنیای این گروه سنی منتقل کند، کاری پیش نخواهد رفت. اشکال کار دقیقاً این است که ما به خودمان زحمت نمیدهیم زیر و بم دنیای آنها را بشناسیم و شبیه آدمهایی هستیم که نسخهای در دست دارند و میخواهند سریع آن نسخه را بپیچند.
این همه تأکید در کار کردن با نوجوانها از کجا میآید؟
به خاطر شرایط خاص و ویژهای که این رده سنی دارد، در واقع بااستعدادترین گروه سنی است که شما میتوانید به عنوان سرمایهگذاری تربیتی، معنوی و پرورشی روی او حساب باز کنید. این نوجوانها بعد از پنجشش سال نیروهای جوان، فعال و باانرژی میشوند، بنابراین ما در این مدت تمرکز خود را به کار جمعی درباره نوجوانها اختصاص دادیم و تلاشمان این بود که فعالیتمان پشتوانه علمی، تربیتی و روانشناسی داشته باشد، ضمن اینکه تلاش کردیم چند ضلع درگیر در تربیت نوجوانها از جمله مسجد، مدرسه و خانواده را با همدیگر هماهنگ کنیم، چون اگر ما سخنی بگوییم و مدرسه یا خانواده رویکردی کاملاً عکس آن را داشته باشند، در عمل نوجوان را دچار گیجی کردهایم، بنابراین در این مدت کارگاههای آموزشی متعددی برای خانوادهها برگزار کردهایم.
یکی از محدودیتها در این باره معمولاً افکار بسته نسلهای پیشین است، چطور میتوانید با این فضای ذهنی کنار بیایید؟
جز آگاهیدادن، وفاق، اتحاد و همدلی راه دیگری وجود ندارد. روزی یکی از نوجوانهای ما با دوچرخهاش در محوطه مسجد چرخ میزده، پیرمردی عصای خود را سمت آن نوجوان میاندازد و... خیلی وقتها نسلهای پیشین تصوراتی درباره عبادت و بندگی دارند که لزوماً با مشی پیامبر (ص) و ائمه (ع) همخوانی ندارد. ما چندین بار در مسجد برای همین افراد سخن گفتیم که این نوجوانها بچههای خود ما، نوههای خود ما هستند و اگر قرار باشد ما این افراد را به مسجد راه ندهیم و خاطره بدی از مسجد برای آنها درست کنیم، چه انتظاری داریم که وقتی این نوجوان بزرگ شد، اهل نماز جماعت و مسجد و قرآن باشد؟ طبیعتاً کار سادهای نیست و ما هم در این مدت واقعاً تلاش زیادی کردیم که اعتماد قدیمیترها را به دست بیاوریم. خانوادهها را ترغیب به مشاورههای گروهی کردیم و فایلهای صوتی روانشناسی را در اختیارشان قرار دادیم. با تمام مخالفتهایی که بود، بازیهای رایانهای را به درون مسجد آوردیم تا نوجوان علایق خود را در مسجد دنبال کند. آنچه ما در این مدت متوجه شدیم این است که شما نمیتوانید نسخهای در دست داشته باشید و کنار بایستید و بگویید بسار خب بیایید و این کارها را انجام دهید. تا زمانی که واقعاً ارتباط برابر و قلبی بین تربیتکنندگان و پرورشیافتگان وجود نداشته باشد، کار پیش نخواهد رفت. ما باید این را بپذیریم که دره عمیقی بین نسلهای گذشته و امروز وجود دارد و این دره عمیق پر نمیشود، مگر اینکه ما به عنوان بزرگترها از آن ارتفاع خودخواهی پایین بیاییم. چرا امروز نوجوانها از مساجد فراری هستند؟ کوتاهی از بزرگترهای ماست که به افکار و ایدههای ۵۰ سال پیش خود چسبیدهاند و نمیخواهند بپذیرند دنیا عوض شده است. چه اشکالی دارد نوجوانها بازی فوتبالشان را در مسجد ببینند. آن وقت به فصل اعتکاف که میرسید میبینید ۵۰ -۶۰ نوجوان از روستای شما و روستاهای اطراف گرد هم آمدهاند و میخواهند اعتکاف را برای اولین بار تجربه کنند.
انگار همه اینها در خدمت این است که پرورشدهندگان آدمها اول از همه خود را پرورش دهند.
بله، ما این را با گوشت و پوست لمس کردهایم که بهترین برنامهها را روی کاغذ هم داشته باشید، اما مقبول و محبوب مردم نباشید، کارتان پیش نخواهد رفت و به گره خواهد خورد. اگر نتوانید در زندگی مردم و مخاطبان خود حضور داشته باشید، اگر نتوانید در عمل از زندگی آنها گرهگشایی کنید، اگر کاری نکنید که آنها شما را از خودشان بدانند، عملاً کاری پیش نخواهد رفت. ما در مسجد و پایگاه سعی کردهایم در حد بضاعت خود نه برای اینکه محبوب واقع شویم، بلکه برای رضای خدا گرههای کار مردم را باز کنیم. خب ما باید بتوانیم اول از همه به محیطی که در آن زندگی میکنیم، واکنش نشان دهیم. وقتی خانوادهای با فقر گسترده دست به گریبان است، چطور به برنامههای شما واکنش نشان دهد. نتیجه این کارها این میشود که این نیت خیر شما به مرور از سوی مردم شناسایی میشود. ما آدمهای منصف در جامعهمان زیاد داریم و اگر به شما اعتماد کنند، به قول معروف همهجوره پشتتان هستند. همچنان که هیئت امنای مسجد ما به مرور متوجه شدند که ما میخواهیم در جهت منافع همین روستا و مسجدیها عمل کنیم، بنابراین پشتیبان کارهای ما شدند، حتی در مورد کارهایی که از نظر نسلهای پیشین درست نبود. مهمترین کار در این زمینه شیوه برخورد شماست.
برخورد با چه کسانی؟
برخورد با مخالفان، خیلی مهم است که شما حتی مخالفان خود را دوست داشته باشید و با محبت با آنها برخورد کنید. ما این را در روستای خود تجربه کردیم که وقتی در اجرای برنامهها و در واکنش به مخالفتها برخورد هیجانی و عصبی ندارید و با سعه صدر برخورد میکنید، مخالفتها آرامآرام به همراهی تبدیل میشود و به فرض که همراهی نکنند، حداقل مداخله و سنگاندازی نمیکنند. وقتی شما محترمانه با مردم برخورد کنید، آنها نیز به شما احترام خواهند گذاشت.
شاید این پرسش برای برخی افراد پیش بیاید که بسیار خب! زندگی شخصی افراد جهادی چه میشود؟ به هر حال شما خانواده دارید، نیاز به درآمد و معیشت دارید، این همه وقت میگذارید، این با مناسبات دنیای امروز همخوانی ندارد.
خانواده، درآمد، معاش و هر چیز دیگری در درجه اول از نوع جهانبینی شما تبعیت میکند. شما اگر توکل داشته باشید، این توکل در کارهای جهادی شما، در خانواده و حتی معاش شما اثر نخواهد گذاشت؟ ما به فرمایش آیتالله حسنزادهآملی، ابد در پیش داریم. به تعبیر ایشان هستیم که هستیم که هستیم. خب حالا کسی که به این حیات به چشم یک مرحله از این حضور ابدی نگاه میکند، یک طور زندگی و مناسبات آن را میبیند و کسی که نه! فقط همین چند روز را میبیند و آن را در محاسبات خود وارد میکند، زندگی را طور دیگری خواهد دید، یعنی محدودتر و بسیار بستهتر. یک وقتی ما به روستایی میرویم که با شاهرود ۲۰۰ کیلومتر فاصله دارد؛ یک روستای دورافتاده با حداقلترین امکانات. وقتی میرویم آنجا و آن فرد حس میکند به چشم آمده و دیده شده، اینکه ما او را از خودمان به حساب میآوریم، وقتی حس میکند که ما او را برادر و دوست خود میدانیم، با اینکه از ما بسیار دور است، همین حس همدلی و رضایت برای ما کافی است و اعتقاد ما بر این است که آثار خود را در زندگی ما خواهد گذاشت.