خانواده شهید شریفیان دو فرزند خود را در دوران دفاع مقدس تقدیم اسلام و انقلاب کردند و یک فرزند دیگر به نام حبیبالله جانباز جنگ تحمیلی شد و پس از تحمل سالها درد جانبازی در نهایت به برادران شهیدش پیوست. کتاب «حبیب خدا» روایت حبیبالله از روزهای دفاع مقدس و شهادت برادرانش در جبهه است که صبر و استقامت خانواده در برابر شهادت فرزندان را روایت میکند.
۳ برادر شهید
خانواده شریفیان در طول سالهای دفاع مقدس و پس از آن سه شهید را تقدیم نظام اسلامی کرده است. شهید حبیبالله شریفیان متولد سال ۱۳۳۷ بود که سال ۱۳۶۱ در عملیات فتحالمبین از ناحیه پا دچار جراحت شد و سرانجام این جانباز گرانقدر ۷۰ درصد سال ۱۳۸۹ به شهادت رسید. شهید رسول شریفیان متولد سال ۱۳۴۳ بود که سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر یک به شهادت رسید. شهید مجید شریفیان متولد سال ۱۳۴۵ بود که سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
حبیبالله زمان جنگ روزهای سختی را پشت سر گذاشت. برادرانش در جبهه حضور داشتند و خبر شهادتشان سختترین لحظه جنگ بود. اما برای او این تازه اول راه بود و آماده کردن خانواده مشکلات خاص خودش را داشت. حبیبالله پسر بزرگ خانواده بود و مسئولیتهای زیادی برعهده داشت. در آن روزهای سخت او باید به تنهایی خانواده را حمایت میکرد.
در جستوجوی برادر
در بخشی از کتاب در رابطه با همین موضوع میخوانیم: «بیش از ۴۰ روز از شهادت مجید میگذشت و تنها کسی که میدانست او شهید شده، حبیب برادرش بود. جنازه شهید زیر آتش دشمن بود و هنوز بهطور قطعی شهادتش تأیید نشده بود. شاید یکی از دلایل اینکه حبیب به خانوادهاش نگفت مجید شهید شده، این بود که امیدوار بود برادرش اسیر یا مجروح شده باشد، اما بالاخره مجبور شد به آنها بگوید که برادرش شهید شده و پیکرش مفقود است. حبیب به همراه چند تن از دوستان سپاهیاش به منطقه رفت و برادرش را پیدا کرد و به شهرستان برگرداند.»
در چین شرایطی حبیبالله خود جانباز شده بود و شرایط دشواری داشت. برادر دیگرش به نام رسول نیز جانباز شده بود و تحت مداوا قرار داشت. رسول نمیتوانست بدون درد پایش را تکان دهد و بدون عصا و لنگ زدن راه برود و با همان وضعیت به جبهه برگشت. مادرش به او تأکید کرد که بگذار پایت خوب شود بعد برو ولی گوش رسول بدهکار این حرفها نبود. البته حبیب هم پشتیبانش بود و میگفت نباید تحت هر شرایطی سنگر را رها کنیم. زمانی پیش از جانبازی حبیب، چهار پسر خانواده همزمان در جبهه بودند.
شهادت مرد ایثار
آن زمان جواد کوچکترین پسر خانواده در حالی که ۱۴ سال بیشتر نداشت، در جبهه کردستان بود. بیش از چهار ماه پشت برف و بوران گرفتار شده بود و نمیتوانست برگردد. هنگامی که جواد به خانه برگشت یک هفته از شهادت رسول میگذشت. خانواده شریفیان دومین شهیدش را نیز در راه دفاع از میهن داده و همچنان سنگر را ترک نکرده بود و در جبههها حضور داشت.
حبیبالله نیز در بهمن ماه سرد سال ۱۳۸۹ به آرزوی دیرینهاش رسید و آسمانی شد. او سالها راوی خاطرات برادران شهیدش بود و تا جایی که در توان داشت یادشان را زنده نگه میداشت. حبیبالله پس از جانبازی هیچگاه صحنه را ترک نکرد و آخرین لحظه حیات در مسیر جهاد و شهادت حرکت کرد.