کد خبر: 1046322
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۳:۰۰
پاسخی متفاوت برای یک پرسش قدیمی
یک زمانی در نظام آموزشی فقط روی دانسته‌ها تأکید می‌شد و نسبت به بچه‌های فنی و حرفه‌ای دید خوبی وجود نداشت. انگار بچه‌های جامانده از هدایت تحصیلی در شاخه نظری و تجربی می‌آمدند فنی و حرفه‌ای، ولی کم‌کم این دیدگاه فرق کرده است. حالا کسانی وارد هنرستان می‌شوند که برای آینده خود برنامه دارند
مرضیه بامیری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: همیشه یکی از موضوعات داغ و جنجالی انشای دوران دانش‌آموزی چالش علم یا ثروت بود. نمی‌دانم ربط این‌ها چه بود، ولی بچه‌ها هر کدام در طول زندگی‌شان باید به این موضوع فکر کنند که علم برایشان مهم‌تر است یا ثروت. شاید کمی قدیم‌تر بچه‌ها علم را انتخاب می‌کردند. دوست داشتند تا آخرین درجه علمی پیش بروند و گذشتن از سد بزرگ کنکور برایشان یک آرمان محسوب می‌شد. بچه‌های درسخوان و نابغه همگی دوست داشتند تا جایی که ممکن است ادامه تحصیل بدهند. بعد هم برای به دست آوردن میز ادارات دولتی و شرکت‌های خصوصی معتبر رقابت کنند. شاید چیزی که برای خیلی از سازمان‌ها در جذب نیروی انسانی مهم بود، میزان علم و دانش فرد بود و تخصص علمی او ملاک برتری‌اش بود. به همین دلیل مدیرانی سر کار آمدند که دانش بالایی داشتند، ولی قدرت انتقال این دانش را نداشتند. مهندس خوبی بودند، ولی در مدیریت یک مجموعه عملکرد قابل‌قبولی نداشتند یا پزشک حاذقی بودند، ولی هرگز نتوانستند مدیر بیمارستان شوند. حالا با وجود همه این حرف‌ها من از مخاطبانم پرسیدم علم بهتر است یا ثروت؟ بسیاری از آن‌ها پاسخ متفاوتی دادند و یک گزینه سوم را انتخاب کردند. به نظر آنان علم بدون مهارت هیچ ثروتی برای فرد و جامعه تولید نمی‌کند. حرف‌های تعدادی از آن‌ها را در ادامه می‌خوانید.

فرزند من کلاس قالیبافی می‌رود و به امید پشت میزنشینی نیست

- رضا حق‌شناس/ کارمند/ دارای ۲ فرزند

علم باید فایده و خروجی داشته باشد و ثروت هم باید با علم و مهارت مدیریت شود تا به درد بخورد. دوره و زمانه عوض شده و نگرش بچه‌ها هم نسبت به شغل و آینده تغییر کرده است. حالا بچه‌ها نمی‌توانند منتظر بمانند تا سال‌ها درس در مدرسه و دانشگاه تمام شود و آن‌ها به استقلال مالی و کاری دست یابند. الان بچه‌ها از همان سنین دبیرستان به استقلال مالی فکر می‌کنند. دختر من کلاس قالیبافی می‌رود و در کنار تحصیلش با جدیت حرفه قالیبافی را ادامه می‌دهد. او خیلی باهوش است و به این درک رسیده که چند سال دیگر همه ادارات هوشمند می‌شود و با این شتاب تکنولوژی شاید خیلی نیروی انسانی لازم نباشد. یا حتی اگر لازم باشد، مگر قرار است چند مهندس و کارمند میز‌ها و پست‌های چارت سازمانی را تصاحب کنند؟ ولی هنر هیچ وقت کهنه نمی‌شود. اگر کارمند بشود که خب اتفاقی نیفتاده و مهارتی کسب کرده است. اگر نه می‌تواند با هنرش پول دربیاورد یا آنقدر پیش برود که خودش در این زمینه کارآفرین باشد. من برخلاف بسیاری از پدر و مادر‌ها که تمام انرژی‌شان را روی رقابت‌های کنکور و چشم و هم‌چشمی‌ها می‌گذارند، پسر نوجوانم را تشویق می‌کنم تا از این موقعیت تعطیلی مدارس استفاده کرده و مهارتی را کسب کند. او امروز شاگرد یک اتومکانیک بزرگ است، ولی فردایی دیگر می‌تواند خودش مهارت کسب کند و شغلی بیافریند. لذتی که در خلق کردن است، هرگز در پیروی کردن نیست. من خودم کارمند هستم و معتقدم آدم کارمند فقط وسیله رسیدن صاحبان قدرت و پول به اهدافشان هستند، ولی کسی که یک مهارت بلد است و برای خودش کار می‌کند، همه جا خواهان دارد و هیچ وقت چنین شخصی بیکار نمی‌ماند.

مهندس کشاورزی اسم چند درخت را می‌داند؟

- محمد خالقی/ صاحب یک تعمیرگاه

متأسفانه دانشگاه‌ها فقط روی جنبه تئوری علوم تأکید دارند. این شیوه آموزش ظلمی بزرگ در حق دانشجوهاست. آن‌ها چهار سال و شاید بیشتر درس می‌خوانند تا مهندس معماری یا مکانیک شوند، ولی شاید یک‌بار هم دل و روده یک ماشین را باز نکرده باشند. آقای خالقی ادامه می‌دهد‌: خیلی از دانشجو‌ها بعد از مدرک گرفتن تازه سراغ من می‌آیند تا اصول اولیه مکانیک را یاد بگیرند. خب همین‌ها می‌روند مرتبط با رشته تحصیلی‌شان در شرکت‌های خودروسازی مشغول به خدمت می‌شوند و نتیجه می‌شود خودرو‌هایی که درباره‌اش چیزی نگوییم بهتر است. یا یک مهندس کشاورزی که همه واحد‌های عملی را پول داده و پاس کرده حالا می‌شود مسئول فضای سبز جایی. اسمش می‌شود مدیر فضای سبز، ولی حتی برای یک مصاحبه ساده نمی‌تواند اسم چند درخت را بگوید.

من مخالف تئوری نیستم، ولی می‌گویم همه این علوم تخصصی باید عینیت پیدا کند و بچه‌ها بتوانند تجربه عملی داشته باشند. اگر قرار است مثل نقل و نبات مهندس تحویل بدهیم، حداقل مهارت‌های لازم را یادش بدهیم که بعداً عده‌ای را گرفتار این ندانستن‌های خودش نکند؛ که نگویند فلان مدیر نمی‌داند بیل چیست، آن وقت می‌خواهد برای کشاورز‌ها تصمیم بگیرد!

همه فن حریف بودم، ولی مدرک نداشتم

- عباس شایسته/ دانشجو

به نظر من مدرک دانشگاهی مهم است، چون جامعه این را طلب می‌کند. نه اینکه خودم به این موضوع معتقد باشم، نه. متأسفانه این باور را جامعه تحمیل کرده است. قبل از دانشجویی برای استخدام در یک اداره دولتی اقدام کردم. همه مهارت‌ها را داشتم و به خوبی می‌توانستم در آن سمت موفق باشم، ولی به محض اینکه مدرک تحصیلی‌ام را فهمیدند، مغایر با شرایط استخدام دانستند و جواب رد دادند. در حالی که دانش من کاملاً تخصصی بود و یک روانشناس یا دانش‌آموخته مدیریت بازرگانی هرگز نمی‌توانست کار من را انجام دهد. حالا من هر چقدر بگویم مهارت و کلی سابقه دارم، باز چیزی که تعیین‌کننده است برای انتخاب، مدرک تحصیلی است. پس من نمی‌توانم بی‌خیال دنبال حرفه‌های مختلف بروم و مهارت کسب کنم به امید روزی که شاید به کار آید. مهارت خوب است، ولی حتی اگر کاملاً مطابق میل و سلیقه فرد باشد باید برای محکم کاری یک مدرک تحصیلی بگیرد و این واقعیت تلخ یعنی اینکه ما الکی شعار می‌دهیم و بیش از آنکه مهارت و توانایی فرد برای سازمان مهم باشد، مدرک مهم است، حتی اگر از پیش پاافتاه‌ترین دانشگاه‌ها گرفته شود.

بار‌ها شنیده‌ام که به اطرافیانم می‌گویند دانشگاه برو و یک مدرک بگیر، مهم نیست چه باشد، ولی حتماً بگیر، چون روی نگاه جامعه نسبت به تو تأثیر دارد. حتی اگر مجبور باشی تمام نمره‌هایت را بخری یا درس‌ها را در خانه به صورت غیر‌حضوری بخوانی. حالا با این شرایط خودتان را بگذارید جای جوان بیچاره‌ای که دلش می‌خواهد در آینده کار‌آفرین باشد. آیا می‌تواند فکر مهارت باشد؟ وقتی همان فرد برای راه‌اندازی کسب و کارش لازم است تا پروانه مهندسی شخص دیگری را اجاره کند. پس مدرک مهم است، خیلی هم مهم است. چیزی که مهم نیست، میزان اثربخشی آن مدرک است. اینکه دانشجو مدرک را گرفته، ولی معلوم نیست با چند درصد از دارایی علمی‌اش میزی را تصاحب کند.

حالا دوره فنی و حرفه‌ای‌هاست

- فاطمه رحیمی/ معلم فنی و حرفه‌ای

یک زمانی در نظام آموزشی فقط روی دانسته‌ها تأکید می‌شد و نسبت به بچه‌های فنی و حرفه‌ای دید خوبی وجود نداشت. انگار بچه‌های جامانده از هدایت تحصیلی در شاخه نظری و تجربی می‌آمدند فنی و حرفه‌ای، ولی کم‌کم این دیدگاه فرق کرده است. حالا کسانی وارد هنرستان می‌شوند که برای آینده خود برنامه دارند. آن‌ها از همان بدو ورود برای آینده‌شان برنامه دارند. آن‌ها دنبال مدرک گرفتن صرف نیستند که بگویند دیپلمی گرفته‌اند. اغلب این بچه‌های باهوش در هنر و حرفه‌ای که درس می‌خوانند کارآفرین‌های موفقی می‌شوند. آن‌ها علاوه بر مهارت خاصی که ممکن است خیاطی یا طراحی و... باشد، مهارت‌های خاص زندگی را می‌آموزند. چیزی که در علم مهارت می‌گویند مهارت نرم.

مهارت نرم؛ یعنی مهارت‌هایی که غیرحرفه‌ای هستند، ولی نحوه تعامل با دیگران، روابط تجاری و زندگی شخصی را پوشش می‌دهند. مهارت‌هایی که خیلی قابل اندازه‌گیری نیستند، ولی در نتیجه ماجرا خیلی اثرگذارند. بیشتر جنبه درونی دارند و کمتر قابل آموختن هستند. مثلاً ما یک خیاط زبده تربیت می‌کنیم، ولی اینکه او در آینده مدیر یک کارگاه موفق بشود، به معیار‌های دیگری نیاز دارد که ما می‌گوییم مهارت‌های نرم. او باید بتواند دیگران را درک کند. مهارت حل مسئله داشته باشد. بتواند یک کار گروهی را به درستی مدیریت کند. تفکر انتقادی داشته باشد و انتقاد را بخشی از لازمه موفقیت بداند، نه اینکه با اولین منتقد از کوره در برود. آنان باید بتوانند وقت‌شناس باشند. کارمند نیستند. کار مال خودشان است، ولی باید وقت‌شناس باشند. باید بتوانند یک مجموعه را با احوالات مختلف مدیریت کنند.

چیزی که این روز‌ها بیش از درس خواندن و مدرک مهم است آموزش مهارت‌های نرم است تا بتوانند از مهارت‌های سخت و تخصصی خود استفاده کنند. چیزی که باید در مدارس یاد داده شود، فقط مرور تاریخ و چند مسئله ریاضی نیست. آن‌ها باید مهارت‌های زندگی را یاد بگیرند. باید تفکر کارآفرین شدن را یاد بگیرند. باید عزت‌نفس و اعتماد‌به‌نفس را در خودشان پیدا کنند تا اول از همه خودشان به باورِ توانستن برسند. اگر این اتفاق افتاد بچه‌ها نصف راه را رفته‌اند.

هم درس، هم حرفه، هم پشتکار

کوثر ۱۶ سال دارد و مادرش صاحب یک آرایشگاه است. دختردایی‌اش هم مبینا ۱۶ سال دارد. آن‌ها برای اوقات فراغت خود در روز‌های کرونایی که مدارس هم آنلاین بود دنبال یک علاقه مشترک رفتند آن‌ها بعد از کلی تحقیق سراغ رزین کاری رفتند. در قدم اول با پول توجیبی و پس‌اندازشان و البته حمایت خانواده‌ها دستگاه‌ها و ابزار لازم را خریدند و یک میز در گوشه‌ای از آرایشگاه شد محل کارشان.

آن‌ها با اشتیاق فراوان کارشان را ادامه می‌دهند و افق روشنی در مسیر کاری خود ترسیم کرده‌اند. آن‌ها می‌خواهند به یکی از بهترین رزین‌کار‌های ایران تبدیل شوند و قطعاً خواهند شد. هم علاقه و هم پشتکارشان نشان می‌دهد آن‌ها به زودی به رقبای سر سخت این بازار جذاب تبدیل می‌شوند. آن‌ها در حال حاضر علاوه بر اجرای طرح‌ها مشغول آموزش‌های مختلف هستند تا دانش خود را تقویت کنند.

ناگفته نماند که آن‌ها هر دو درس‌های‌شان عالی است و این کار کردن قرار نیست مانعی برای پیشرفت تحصیلی‌شان باشد. به قول خودشان یک هنرمند تحصیلکرده، بهتر از یک بی‌سواد هنرمند است.

نظر شما چیست؟ چقدر به آموزش مهارت‌های سخت و نرم اعتقاد دارید؟ اگر مدیر یک شرکت باشید، در هنگام استخدام، شخصی با روابط اجتماعی بالا را انتخاب می‌کنید یا کسی که صرفاً تخصص مورد‌نیاز شما را داراست؟ شما به‌عنوان یک جوان، همسری برمی‌گزینید که تحصیلات عالیه و تمکن مالی دارد یا دنبال کسی هستید که انسان تمام عیار باشد و روابط اجتماعی درستی داشته باشد؟ چقدر مهارت‌های فردی برایتان مهم است؟ چقدر مهم است بدانید او پیش از ازدواج چه دانشی در باب زندگی مشترک کسب کرده است؟ چقدر تفکرش در مورد زندگی مشترک و نوع تربیت خانوادگی‌اش برایتان مهم است؟ به یک فرد شاغل بله می‌گویید که در یک جایی مشغول کار است و درآمد ماهانه دارد یا کسی که مهارت کار کردن می‌داند و هیچوقت نگران بیکار شدن یا تعدیلش نیستید؟ شما فرزندی تربیت می‌کنید که متکی به مدرک دانشگاهی باشد و دنبال شغل متناسب با آن منتظر بماند یا آنقدر خودکفا باشد و مهارت‌های دیگری بداند که هر وقت اراده کرد، صاحب شغل شود و به استقلال مالی برسد؟

اینکه فردی متکی به یک سیستم و سازمان باشد و یا اینکه تفکری مستقل‌گرا داشته باشد و بخواهد کار‌آفرین باشد، بستگی به تفکر والدین دارد. اگر علم با مهارت توأم باشد، اسمش می‌شود کارآفرینی و کسی که کارآفرین است؛ یعنی برای خودش و دیگران خلق ثروت می‌کند، پس مهارت را جدی بگیریم.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
United Arab Emirates
|
۰۱:۵۲ - ۱۴۰۰/۰۲/۱۵
0
0
علم بهتر است یا ثروت؟ مهارت؟!
در دولت کنونی صد البته که پول و پارتی
اما خب در حالتی هم مهارت در حزب باد بودن
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار