سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: تنوع واژه زیبایی است. خدا خودش بزرگترین مشوق تنوعطلبی است و برای رفع همین نیاز است از هر آفرینشی دهها مدل آفرید تا تکراری و خستهکننده نباشند. در این دنیایی که حتی انگشت دست هر کس با ۹ انگشت دیگرش فرق دارد، میلیاردها انسان هم آفرید که هر کدام با دیگری فرقش از زمین تا آسمان است. هزار و یک مدل فکر میکنند، هزار و یک مدل اعتقاد دارند و به تعداد همه آدمها سبک زندگی وجود دارد، اما خدایی که این همه تنوع خلق کرده است، انسان را از اسراف و مصرف بیش از نیاز منع و توصیه به قناعت میکند.
خریدن فقط برای خریدن!
متأسفانه در حال حاضر شعار من میخرم پس هستم تبدیل به مهمترین شعار مصرفگرایی شده است و جامعهای که در گذشته به اندازه نیازهای واقعی مصرف میکرد در حال حاضر به دلیل تظاهر و تغییر فرهنگها دست به خرید بیش از حد نیاز میزند که میتواند همزمان اقتصاد خرد و کلان را تحت تأثیر قرار داده و فرهنگ مصرف را به کلی تغییر دهد. در حال حاضر مصرفگرایی یک بیماری همهگیر در جامعه است که رشد آن باعث روزمرگی، آشفتگیهای ذهنی و جسمی میشود. برای درمان این بیماری باید ابتدای امر دنبال ریشهها گشت. باید دانست چرا در دهه اخیر میل مردم برای خرید و استقبال از تجملات فزونی و چرا ملاک برتری و شخصیت انسانی در حد تجملگرایی و ظواهر زندگی مادی، تنزل یافته است؟ گاهی این تنوعطلبی تبدیل به زیادهخواهی یا بیهودهخواهی میشود. آدمها برای سرپوش گذاشتن روی عقدههای رفتاری یا شخصیتیشان به خرید رو میآورند و روزی به هوش میآیند که عطش خرید تا خرخره گردنشان را چسبیده است. چه چیزی مردم را به خرید ترغیب میکند؟ چه چیزی مردم را از آن زندگیهای صاف و ساده، اما پرشور و حال دور کرده است؟ چطور میشود همه با دیدن عکسهای قدیمی آه میکشند و زمزمه میکنند «یادش بخیر» ولی در واقعیت سبک زندگیشان کمترین شباهتی به گذشتهها ندارد؟ چه شد عطش خرید در ما ایرانیها فزونی یافت و مردم حتی در خطرناکترین روزهای کرونایی هم دست از خرید برنداشتند و پاساژها و مراکز خرید همچنان یکی از تفریحات اصلی مردم به ویژه بانوان است. راست میگویند که نشان تغییر فرهنگها را باید در خانهها و ذهن بانوان جستوجو کرد، چراکه آنها به درستی سکان احساس و علایق فرزندان را هدایت میکنند. باید جواب بعضیها را بخوانیم. نمونههایی که در ادامه میآید در یک مرکز خرید بزرگ و معروف پایتخت به این پرسش پاسخ دادهاند که تکتکشان قابل تأمل است و نگاه جدی کارشناسان را میطلبد.
به خاطر دوستانم تیپ میزنم!
تکتم محمدی، ۲۱ ساله، دانشجو
او را روی پلههای برقی میبینم و همانجا همکلام میشویم. از کیسههای در دستش پیداست خرید خوب و پرباری داشته است. او میگوید: خریدهایش لباس است و کمی هم از گرانی اجناس مینالد. به او میگویم چرا از چنین مجتمع گرانی خرید میکنی؟ میتوانی همان لباسها را در یک مغازه معمولی با قیمت مناسبتر پیدا کنی. میگوید من با دوستانم خرید میکنم. نمیتوانم آنها را برای چانه زدن سر قیمت یک مانتو تا فلان مرکز بکشانم. اصلاً کلاس و شخصیتم تحقیر میشود اگر همراهشان بیایم و خرید نکنم. وقتی از شغل پدرش میپرسم میگوید یکی از هزاران کارمند این کشور است و حقوق مشخصی دارد ولی دوره زمانه عوض شده است. حالا من یک جوان هستم و هزینههای خاص خودم را دارم. من نمیتوانم مثل جوانی مادرم مدام با یک لباس بچرخم. نمیتوانم با لباسی که مهمانی رفتهام کافیشاپ بروم یا دوستانم را برای تماشای فیلم در سالن سینما همراهی کنم. اگر بخواهم دوستانم را نگه دارم باید شیکپوش باشم و پا به پای آنها مطابق مد پیش بروم. او میگوید قبلاً بچههای بالای شهری تیپشان با بقیه فرق داشت. اصلاً تیپ هر کجا با جای دیگر متفاوت بود ولی حالا به لطف اینترنت همه یکسان شدهاند و از یک خط موازی پیروی میکنند. حالا همان دختری که در نازیآباد زندگی میکند همان مانتویی را میخواهد بپوشد که دختری در جردن. سلیقهها مشابه شده ولی درآمد یک پایین شهری با آنکه مرکز شهر است یا آنکه بالا بالاها زندگی میکند یکسان نیست.
هیچ هدف و چشم انداز اقتصادی نداریم
ساینا کمالی، ۳۲ ساله، خانهدار
او را در غرفه لوازم خانگی میبینم. فکر میکنم قرار است جهیزیه بخرد ولی او میگوید ۱۰ سال از ازدواجش میگذرد. حالا با همسرش آمده است تا بسیاری از لوازم به قول خودش دمده خانه را عوض کند. هیجان او برای خرید آن هم در این وضعیت نابسامان اقتصادی برایم جالب است. باید چند ده میلیونی پول خریدهایش شده باشد. کنجکاویام وقتی بیشتر میشود که میگوید مستأجر است. او درباره عطش خریدش اینطور برایم میگوید: چند سالی است که هیچ وسیلهای به خانه اضافه نکردهایم. هر بار خواستیم یک وسیله بخریم فکر کردیم بگذاریم برای وقت خانهدار شدنمان. همه زورمان را زدیم تا صاحبخانه شویم. هر بار حتی یک سینی زیبا دیدم پا روی دلم گذاشتم تا برای خانه جدیدمان خرید کنم. حتی دکوراسیون تکراری خانه را به ذوق خانهدار شدن تحمل کردم و اعتراضی نکردم. ولی از یک جایی به بعد روحیهام خراب شد. خانه مهمترین مرکز آرامش انسان است. با همسرم نشستیم یک حساب سرانگشتی کردیم دیدیم با این پولهای پسانداز ما تا ۲۰ سال دیگر هم یک خانه حتی ۱۰ متری نصیبمان نمیشود. قید خانهدار شدن را زدیم و در عوض برای خوب شدن حالمان تصمیم به تغییر دکوراسیون گرفتیم. پول خانه رؤیاییمان را دادیم و مبل و فرش رنگی خریدیم تا تحمل دشواریهای زندگی کمی در خانه زیبا آسانتر شود. او میگوید علت عطش خیلی از مردم مانند آنها نداشتن هدف و چشمانداز اقتصادی است. آنها آینده نگری ندارند و به آینده خوشبین نیستند. برای همین تصمیم گرفتهاند در لحظه زندگی و مطابق میلشان عمل کنند.
تجملات جای مهر و محبت را گرفته است
خاطره کرمی، ۵۰ ساله، خانهدار
او هم برای خرید آمده است و بر خلاف جوانها مشغول چانه زدن است. پای صحبتهایش مینشینم. میگوید: قدیم مردم با روی باز خانه یکدیگر میرفتند و نه درِ باز. مهم نبود طرف خانهاش چند متری باشد یا جنس فرشش ماشینی باشد یا دستباف. فرقی نمیکرد غذا را در فر چند میلیونی طبخ کنیم یا یک قابلمه مسی یا ْآلومینیومی. همین که کنار هم بودیم خوش میگذشت. وقتی برای بهانهگیری نداشتیم حتی یک دمپختک ساده کلی به ما مزه میداد و ساعتها خانواده را دور هم جمع میکرد.
فرقی نمیکرد گل بشقابها با هم سِت یا جنس لیوان و همه ظروف سفره یکی باشد. مهم نبود سفره چقدر پر باشد. تجملاتش کم بود ولی در عوض مهر و محبتش زیاد. حالا خانوادهها به هزار و یک دلیل تنها شدهاند. خیلیها به شهرهای بزرگ مهاجرت کردهاند و از خانواده و اقوام دورند.
خیلیها آنقدر خانهشان کوچک است که قدرت مهمانی دادن ندارند و عده بسیار زیادی هم آنقدر تعداشان کم است که دورهمی و مهمانی دادن معنایی ندارد. در چنین خانههایی آدم حوصلهاش سر میرود. آدم از خودش هم خسته میشود و مدام میخواهد به هر دلیلی یک تنوع ایجاد کند. وقتی نمیتواند در روابطش تنوع ایجاد کند سراغ وسایل خانه میرود. هر روز یک مدل بشقاب میخرد و با مد شدن هر مدل ظرف میخرد و از آنها فقط برای خودنمایی در عکسهای مجازی استفاده میشود.
او میگوید حضور مداوم خانوادهها در فضای مجازی علت بسیاری از تجملات است و ما قصد داریم زندگی خود را بیتکرار و شاد و مرفه جلوه دهیم. حالا خانوادهها به صورت حضوری کمتر سراغ هم را میگیرند و بیشتر به صورت اینترنتی جویای احوال هم میشوند. پس طبیعی است که خانمها نخواهند از یک رقابت پایان ناپذیر در عرصه مد و تجملات جا بمانند.