سرویس ایران جوان آنلاین: انگار موضوع آشغال و زبالهها در ایران اهمیتی نداشته و دیگر کسی هم فرصتی برای توجه و پرداختن به آنها ندارد. شاید از وقتی که به زباله گفتند «طلای کثیف»، همه باور کردند که روزانه کلی طلا تولید میکنند و فقط یک نفر باید پیدا شود تا ناخالصیهای این طلاها را جدا کند!
جالب است وقتی صحبت از آمار و ارقام میشود، چنان اعداد دقیقی ارائه میکنیم که گویی تکتک زبالهها را با دست خودمان به کوچه و جوی آب و دل طبیعت انداختهایم. بخصوص وقتی میگوییم بیش از ۱۷۷ هزار تن پلاستیک در ایران تولید میشود که این رقم معادل ۵۰۰ تن در هر روز است و بخش زیادی از آن در کمتر از چند ساعت به زباله تبدیل و بدتر از همه اینکه در طبیعت رها میشود.
کافی است واژه «زباله در استانها» را در یکی از موتورهای جستوجوگر قرار دهیم تا شاهد تلخترین اخبار باشیم. تلخ از این جهت که زیباترین و بکرترین و دست نخوردهترین مناطق طبیعی به محلی برای دفن زباله تبدیل شده و شیرابههای این کثافات، نفس محیطزیست را به شماره انداخته است.
مازندران از جمله استانهایی است که زبالههایش، ضربات مهلکی به کوه و جنگل و آبهای زیر زمینی و ساحل و دریا وارد کرده است. این استان به خاطر بالا بودن سطح آبهای زیرزمینی و رها شدن زباله در طبیعت و دفع غیربهداشتی زباله و رسوخ شیرابهها، در حال تبدیل شدن به قطب سرطان کشور است.
سالهاست که عنوان میشود در مازندران، گیلان و گلستان به دلیل بالا بودن سفرههای آب زیرزمینی، نمیتوان پسماند و زبالهها را دفن کرد و تنها راهکار برای آنها بهرهمندی از زبالهسوز است. اما گوشی برای شنیدن این هشدارها وجود ندارد. نکته حائز اهمیت این است که معضل زبالهها به شمال کشور ختم نمیشود و حالا میتوان صدای ناله و کمک خواستنها را از همه نقاط کشور شنید. آذربایجانغربی که دفع نامناسب و غیراصولی پسماند را یکی از بزرگترین مشکلات پیشروی خود میداند و یزد که کویرش را به زباله سپرده و هرمزگان که دل دریا را بهترین محل برای فرار از زبالههایش میداند. اگر قرار باشد از تفکیک زباله و استفاده بهینه از این طلای کثیف! صحبت شود، نه دیگر کسی حال شنیدن دارد و نه عمل به آن.
به قول معروف، آش آنقدر شور شده که صدای آشپز را هم در آورده است. فراموش نمیکنیم وقتی رئیس سازمان محیطزیست اعتراف کرده بود «شمال کشور در حال غرق شدن در پسماندهاست و جایی برای دفن نداریم.» اگر تا چند وقت پیش، صحبت از سرمایهگذاری برای تولید انرژی از زباله میشد حالا وضعیت آنقدر بغرنج و پیچیده شده که میشنویم مسئولان میگویند «باید پسماندها سوخته شود و تقاضا داریم بیخیال تولید انرژی شوید.»
اگر کمی منصفانه به موضوع زبالهها بنگریم باور میکنیم که این داستان، داستان امروز و دیروز نیست. بلکه قصه سالها بیخیالی و بیتوجهی و بیتدبیری مسئولانی است که دست روی دست گذاشتند و ترجیح دادند بیلیاقتی خود را زیر خروارها زباله در دل کوه و دشت و جنگل و مرتع پنهان کنند و حالا بوی تعفن آن همه جا را برداشته است. هم اکنون تمام استانهای ایران آنقدر طلای کثیف دارد که شنیدن کلمه «طلا» هم برایشان مشمئز کننده باشد. باید یکبار برای همیشه باور کنیم زبالهها برای ایران «طلا» نیست و اگر برنامهای برای آموزش و همراهی شهروندان در نحوه تولید و تفکیک آنها ارائه نشود و زمام مدیریت زبالهها همچنان در دست مدیران نالایق بماند، حتماً روزی فرا میرسد که نه جنگلی باقی میماند و نه دریایی و نه محیطی برای زیستن.