کد خبر: 974667
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۸ - ۰۰:۳۰
«سازمان پرورش افکار» فرهنگ‌سازی به شیوه رضاخانی
تلاش‌های سازمان پرورش افکار که با به‌کارگیری افرادی که با طوع و رغبت به مسئولیت خود عمل نمی‌کردند و از سوی دیگر بدنه جامعه آن را تحمیلی بیشتر نمی‌‏دیدند به موفقیت نرسید. چنین اوضاع شکننده‏ای مترصد بهانه‏‌ای برای انقراض بود که حوادث شهریور ۲۰ و سقوط شاه این بهانه را به وجود آورد
نیما احمدپور
سرویس تاریخ جوان آنلاین: سازمان موسوم به «پرورش افکار» که در واپسین سالیان سلطنت رضاخان و در راستای ایجاد بستر‌های فرهنگی مورد نظر حاکمیت تشکیل شد، در زمره موضوعاتی است که کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. مقالی که هم‌اینک پیش روی شماست، بحث درباره ماهیت و اهداف این نهاد را هدف قرار داده است. امید آنکه مقبول آید.

پرورش افکار، مولود فرهنگستان
حکومت رضاخانی به دنبال تغییرات فرهنگی و اجتماعی در سال ۱۳۱۷ در زمینه فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اجتماع اقدامات گسترده‌ای را آغاز کرد، ازجمله دست به تأسیس نهادهایی، چون سازمان پیشاهنگی، کانون بانوان ایران، شیر و خورشید سرخ، هنرستان هنرپیشگی و سازمان پرورش افکار زد. سازمان پرورش افکار درواقع مولود نهاد فرهنگستان است و در تکمیل آن و با اهداف فرهنگی بسیار گسترده‌تری تأسیس شد. مأموریت اصلی آن ترویج آرمان‌های سیاسی و فرهنگی خاندان پهلوی و تقویت روحیه شاه‌دوستی در جهت حمایت‌های همه‌جانبه مردمی از رژیم بود. پیش از آن در سال ۱۳۱۰ سازمانی تحت عنوان سازمان تنویر افکار عامه در وزارت آموزش و پرورش وقت تأسیس شده بود که همین اهداف را در مدارس و در بین کودکان، نوجوانان و جوانان ترویج می‌کرد. رژیم قصد داشت با تشکیل سازمان پرورش افکار این ایده‌ها را در سطح گسترده‌تر و در کل جامعه ترویج کند. ابراهیم صفایی در مقایسه بین سازمان پرورش افکار و فرهنگستان می‌نویسد: در ماده نهم فرهنگستان آمده بود فرهنگستان وظیفه هدایت افکار به سمت شناخت ارزش ادبیات ایران و ایجاد تحولات بنیادین در این زمینه را به عهده داشت و سازمان پرورش افکار می‌خواست افکار عامه را به سمت شناخت مسائل اجتماعی و سیاسی ببرد.
اهداف اصلی سازمان پرورش افکار را از شرح وظایف کمیسیون کتب کلاسیک که یکی از کمیسیون‌های این سازمان است بهتر می‌توان دریافت: «کمیسیون کتب کلاسیک مأموریت دارد در کتب درسی دبستان‌ها و دبیرستان‌ها اصلاحات سودمندی را اعمال کند و افکار میهن‌دوستی و شاه‌دوستی را در آن‌ها به نحو مؤثری بپروراند.»

توهمی در قامت انجام کار ۴۰۰ ساله در ۱۸ سال!
در بین تمام نهاد‌های فرهنگی دوره رضاخانی، سازمان پرورش افکار چه از جنبه اهداف کلان فرهنگی و چه از نظر گسترش و روند فعالیت و تأثیرگذاری بر فرهنگ عمومی، دارای اختیارات گسترده فراوانی بود. از مواد مختلف اساسنامه و از سخنان مؤسسین و مدیران این نهاد چنین برمی‌آید که مدرنیزاسیون کلیدی‌ترین و بنیادی‌ترین راهبرد اصلی این نهاد بوده است. دکتر عیسی صدیق در اولین سخنرانی خود در این سازمان اشاره می‌کند که: اراده اعلیحضرت بر این قرار گرفته است که کاری که طی ۴۰۰ سال از قرن ۱۶ تا قرن ۲۰ در اروپا انجام شد، در ظرف ۱۸ سال در ایران انجام شود. هرچند تعبیر پرورش و راهنمایی افکار عمومی مفهومی بسیار مبهم است، اما با توجه به اینکه این یک سازمان دولتی است و با عنایت به استبداد حاکم بر حکومت وقت می‌توان به‌سادگی دریافت که تأسیس چنین نهادی در جهت تقویت افکار عمومی برای پشتیبانی از منویات حکومت صورت گرفته است و نهایتاً به هدف معکوسی منجر خواهد شد. در طول مدت فعالیت این سازمان تأسیسات مدرنی به وجود آمد، اما حکومت به مقاصد خود دست پیدا نکرد. جامعه همچنان به مسیر قبلی خود ادامه می‌داد و اعتنایی به برنامه‌ها و سیاست‌های فرهنگی حکومتی نداشت. با اینکه تجدد رضاخانی توانسته بود افکار بخشی از جامعه را تغییر دهد، اما عامه مردم همچنان به باور‌های دینی و ملی خود پایبند بودند و به این‌گونه فعالیت‌های فرهنگی روی خوش نشان نمی‌دادند. گردانندگان سیاسی و فرهنگی جامعه به این نتیجه رسیدند که باید در افکار توده‌ها تحول ایجاد کرد و تجدد را جایگزین سنت‌های فرهنگی و دینی کرد که از نظر آن‌ها خرافات و عقب‌ماندگی بود. تأسیس سازمان پرورش افکار اساساً در جهت تحقق چنین هدفی بود.

آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌هایی با محتوای کلی بافی
درمجموع از آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌های سازمان پرورش افکار به شکل صریح اهداف آن به دست نمی‌آید و بیشتر سعی بر کلی‌بافی است، اما با تأمل و دقت بیشتر می‌توان دریافت که حکومت تلاش می‌کند مقاصد اصلی خود را در پشت این کلی‌بافی‌ها پنهان کند. ازجمله کفیل وزارت فرهنگ وقت اسماعیل مرآت خطاب به رؤسای ادارات فرهنگ در شهرستان‌ها می‌نویسد: «شعبه سازمان پرورش افکار در هر شهرستان باید جلسه‌های سخنرانی هفتگی تشکیل و با دعوت جماعت کثیری از مردم به‌وسیله سخنرانان خوب افکار عامه را روشن و آنان را با مقتضیات عصر جدید آشنا سازند.» از همین بخشنامه هم مشخص نیست که روشن کردن افکار عامه و مقتضیات عصر جدید مشخصاً از نظر حکومت چیست و با کلی‌گویی‌های مرسوم سعی در کتمان اهداف اصلی رژیم شده است. در هر حال رژیم به دنبال تأسیس نهاد‌های فرهنگی و تعلیم و تربیتی خاصی بود که مسیر فرهنگ و آموزش و پرورش را مطابق دلخواه هیئت حاکمه شکل دهد و گردهمایی نیرو‌های فکری همسو با این برنامه در سازمان پرورش افکار هم که قرار بود بر مدارس، دانشگاه‌ها، دانشسراها، مطبوعات و همه رسانه‌ها و نهاد‌های تبلیغی نظارت داشته باشد، در راستای همین اهداف صورت گرفت.

احمد متین‌دفتری و دم خروسِ اهداف یک سازمان
دکتر احمد متین‌دفتری که این سازمان به پیشنهاد او تأسیس شد، در اولین جلسه سخنرانی در این سازمان در ۱۲ بهمن ۱۳۱۷ ضمن کلی‌بافی درباره ضرورت ایجاد این سازمان به شکلی ضمنی اهداف آن را برملا و خاطرنشان می‌کند که حکومت‌ها مکلف هستند همه خرافاتی را که موجب اختلال در جامعه می‌شوند براندازند و عواملی را که موجب وحدت فکری می‌شوند تشویق و تقویت کنند. اصلاحات در یک جامعه ضروری است، اما ضروری‌تر از آن آموزش درک اصلاحات توسط مردم است. نقش سازمان پرورش افکار مبارزه معنوی برای تقویت روح ملت است. او در سخنرانی‌های بعدی خود روی ضرورت‌های سیاسی برای استحکام نظام سلطنتی و ایجاد همسویی در افکار طبقات مردم در این جهت تأکید می‌کند. سازمان پرورش افکار از شش کمیسیون تدوین کتب درسی، رادیو، هنرپیشگی، موسیقی، سخنرانی و مطبوعات تشکیل شد. در تمام این کمیسیون‌ها هدف اولیه ایجاد روح ملی، تقویت و تشویق افکار میهن‌پرستانه و شاه‌دوستی و گرایش به غرب، توجه به امور زنان و تقویت مشارکت اجتماعی آنان ذکر شده است. متین‌دفتری، بنیانگذار سازمان پرورش افکار چه در دوران وزارت دادگستری و چه بعد‌ها در دوران نخست‌وزیری و اوج قدرت و چه در سایر اوقات همواره تأثیرگذارترین فرد این سازمان بود و با رجوع به خاطرات، نوشته‌ها و سخنرانی‌های او می‌توان تا حدودی به اهداف پنهان و آشکار این سازمان پی برد. او در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید: «سازمان پرورش افکار مکلف است در تمام اموری که به پرورش ملی و فرهنگ ملی ربط دارد وارد شود و مردم را به وسیله سخنرانی یا سایر ابزار‌هایی که در دست دارد آگاه کند.»
به نظر می‌رسد بنیانگذار این سازمان گستره فعالیت آن را به‌قدری وسیع گرفته است که در هر مقطع زمانی می‌توان امور مربوط به پرورش یا فرهنگ ملی را تغییر داد و آن را مطابق میل هیئت حاکمه تعریف کرد به‌طوری که در آخرین سال‌های حاکمیت رضاشاه، رویکرد سازمان پرورش افکار از بسترسازی‌های مناسب توسعه و رشد در ابعاد گوناگون به فعالیت در امور اجرایی کشیده شد.

دولت شاهنشاهی نیازی به تظاهر و تبلیغ ندارد!
سخنرانی مفصل متین‌دفتری در اولین جلسه سازمان پرورش افکار در ۱۳ بهمن ۱۳۱۷ در تالار دبیرستان دارالفنون در حضور محمود جم، نخست‌وزیر وقت، رئیس و نمایندگان مجلس، وزرا، مدیران ارشد ادارات و جمعی از دانشگاهیان دغدغه‌های اصلی حکومت برای ایجاد این نهاد و اهداف، ساختار و برنامه‌های آن را تا حدود زیادی روشن می‌کند. او در این سخنرانی ادعا می‌کند که تا قبل از دوران رضاشاهی مفهوم ملت در ایران محلی از اعراب نداشت و بنیان ملت و کشور در این دوره و همزمان با اجرای قانون وظیفه عمومی گذاشته شده است. او معتقد است ملت باید وجدان و اراده ملی داشته باشد و دغدغه و موضوع اصلی روز را مسئله «روح ملت» می‌خواند. او ادعا می‌کند که اگر عده‌ای تصور کردند سازمان پرورش افکار برای تبلیغ درباره کار‌های دولت ایجاد شده است، مطلقاً اشتباه می‌کنند، چون دولت شاهنشاهی برای انجام وظایف خود نیازی به تظاهر و تبلیغ ندارد، بلکه نه همه ساله که همه روزه آن‌قدر اصلاحات انجام داده و می‌دهد که می‌تواند به آسانی از خود سخن بگوید. او تشکیل این سازمان را ناشی از احساس مسئولیت حاکمیت می‌داند و می‌گوید یک دولت بیدار و هوشیار نمی‌تواند و نباید نسبت به فرهنگ عمومی جامعه خود بی‌تفاوت باشد. دولت باید علیه عوامل مضر بجنگد و عوامل سودمند را تقویت کند تا در نتیجه این مراقبت یک وجدان ملی و اراده قوی ملی و یک پرورش معنوی والا در جامعه پدید آید. سعید مستغاثی پژوهشگر تاریخ معاصر سخنان فوق آمده نفیسی را این‌گونه تحلیل می‌کند: «از سخنان فوق کاملاً روشن است که رژیم رضاخان به دستور اربابان خارجی خود و با بهره‌گیری از نظریه‌های تئوریسین‌های آنان همچون ادوارد براون (فراماسونی که امثال عیسی صدیق از شاگردانش بودند) توسط فراماسون‌های داخلی مانند احمد متین‌دفتری طرحی را در سازمان پرورش افکار به مرحله اجرا درآورد که طی آن، با القای تفکرات غربی و ماسونی (به اصطلاح اصلاح‌طلبانه) با زدودن اعتقادات و اندیشه‌های دینی و تحت تأثیر قرار دادن هویت اصیل ایرانی، جامعه را برای پذیرش ارزش‌ها و باور‌ها و فرهنگ به‌اصطلاح متجددانه غربی آماده سازند. یعنی یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که رژیم رضاخانی مأموریت انجام آن را داشت. نگاهی به آنچه اردشیر جی ریپورتر۳ در طی دو سال ۱۲۹۷ تا ۱۲۹۹ (سال کودتای سیاه) به رضا میرپنج پالانی آموزش داد و او را از مهتری سفارتخانه هلند به مقام پادشاهی رساند، نشان می‌دهد درواقع آنچه در سازمان پرورش افکار مدنظر قرار داشت، همان مسائلی بود که اردشیر جی در طی آن سال‌ها برای پادشاهی به رضا میرپنج سوادکوهی یاد داد.»

به هرروی این نوع نگرش‌ها نشان می‌دهد نگاه رجال سیاسی حکومت رضاشاه همانند خود او یک نگاه از بالا به پایین و هدف حکومت القای فرهنگ و اندیشه مورد نظرش به جامعه است. طبیعتاً در این نگاه تحمیلی و آمرانه جایی برای بالندگی و پیشرفت درون‌زا باقی نمی‌ماند. در چنین رویکردی حاکمیت و نخبگان حاکم بر جامعه خودشان سؤال طرح می‌کنند و خودشان هم به آن‌ها پاسخ می‌دهند و با توجه به اینکه این پرسش و پاسخ‌ها ربطی به بدنه اجتماع ندارند، تأثیری هم بر آن نمی‌گذارند. در این سیستم کسی از مردم سؤالی نمی‌پرسد، بلکه فقط نخبگان نزدیک به حکومت هستند که در این پرسش و پاسخ‌ها مشارکت می‌کنند. به همین دلیل است که زور و تحمیل جای توجیه و تفهیم را می‌گیرد و عامه مردم هر روز از حکومت دورتر می‌شوند.

تأسیس سازمان پرورش افکار، مقدمه تشکیل یک حزب سیاسی
قبل از به قدرت رسیدن رضاخان و تثبیت حکومت او، جنگ و مسائل نظامی و قشون دغدغه عمومی جامعه تلقی می‌شد و مردم عادی درباره آن بحث می‌کردند، اما هنگامی که رضاخان به حکومت رسید موضوع قشون را به حوزه اختصاصی خود برد و دیگر مردم درباره آن حرف نمی‌زدند و به‌تدریج حتی دیگر در مطبوعات هم حرفی از قوای نظامی نبود. متین‌دفتری سال‌ها بعد تأسیس سازمان پرورش افکار را درواقع مقدمه تشکیل یک حزب سیاسی می‌داند و همراه با عده‌ای از رجال دوره رضاشاه تلاش می‌کند با الگوبرداری از کشور‌های غربی حکومت رضاشاه را بر اساس یک تشکل قوی به سمت اهدافش هدایت کند. او در خاطراتش می‌نویسد: «فکر تشکیل سازمان پرورش افکار را در دِماغ شاه تولید کردم و این مقدمه‌ای بود برای تشکیل یک حزب سیاسی مثل حزب خلق ترکیه.» بسیاری معتقد بودند که اساساً کارکرد سازمان پرورش افکار با یک حزب سیاسی متفاوت است زیرا یک حزب سیاسی اولاً از یک برنامه و ایده منسجم و از یک پشتوانه سیستماتیک تئوریک برخوردار است، درحالی‌که سازمان پرورش افکار چنین مشخصه‌ای نداشت. از همه مهم‌تر یک حزب سیاسی از حمایت مردمی برخوردار است که این سازمان چنین حمایتی را هم نداشت. تجربه نشان داد در دوره رضاشاه حاکمیت بدون توجه به بستر‌های مناسب فرهنگی و اجتماعی سیاست‌های خود را بر جامعه تحمیل می‌کرد و در این راه حتی استفاده از خشونت و اجبار را هم طبیعی می‌دانست.
قطعاً متین‌دفتری و سایر رجال تحصیلکرده دوره رضاشاه می‌دانستند که صرف ایجاد یک سازمان فرهنگی منجر به تحولات فرهنگی اجتماعی نخواهد شد و باید برای رشد و اعتلای فرهنگ عمومی و آگاهی مردم تلاش صورت بگیرد. آن‌ها بی‌تردید می‌دانستند تشکیل حزبی، چون حزب خلق ترکیه که برای حمایت منسجم از حکومت ایجاد شده بود، برای ایجاد و سپس بقای خود نیازمند بستر‌های مناسب قبلی است و تا جامعه به آن سطح از آگاهی نرسد، تشکیل هیچ حزبی ممکن نیست. به همین دلیل او تلاش کرد با استفاده از رسانه‌هایی، چون رادیو -که رضاخان در ابتدا با آن مخالف بود- مطبوعات، تئاتر، نمایش و... آگاهی‌های عمومی را ارتقا ببخشد.

روایت‌هایی دیگر درباره چرایی تأسیس سازمان پرورش افکار
در دی‌ماه ۱۳۱۷ برای بررسی راهکار‌های مناسب پرورش افکار مجموعه‌ای از مسائل مختلف مربوط به پرورش افکار به صورت تخصصی در مجالس رایزنی مورد بحث و بررسی قرار گرفتند. اسماعیل مرآت، کفیل وزارت فرهنگ وقت و یکی از شخصیت‌های اصلی و تأثیرگذار سازمان پرورش افکار در نخستین جلسه رایزنی درباره اهداف این سازمان چنین اظهار کرد: «باید همه کارکنان و کارمندان وزارت فرهنگ نهایت جدیت و اهتمام را به عمل آورند تا همه افراد کشور از خرد و کلان نسبت به خدا، شاه و میهن و حفظ مصالح کشور و انجام وظایف محوله خود به نحو شایسته و با ایمان و علاقه اهتمام تام داشته باشند.» هرچند مرآت مشخص نمی‌کند که مصالح کشور به چه معناست، اما آوردن آن در کنار شاه و میهن اهداف سازمان پرورش افکار را روشن می‌سازد.

عیسی صدیق درباره علل تأسیس سازمان پرورش افکار و اهداف آن می‌نویسد: «برای تربیت اخلاقی مردم سازمان پرورش افکار در سال ۱۳۱۷ تأسیس شد تا با سخنرانی، انتشار نشریات، موسیقی، رادیو، نمایش و... احساس غرور ملی و میهن پرستی را در آحاد جامعه تقویت کند.» فرهودی، رئیس دبیرخانه سازمان پرورش افکار مبارزه با بی‌سوادی را یکی از اهداف این سازمان می‌داند. او آموزش سواد به سالمندان را نیز ضروری می‌داند و می‌گوید سوادآموزی به سالمندان فقط آموزش خواندن و نوشتن نیست، بلکه وسیله‌ای است که از طریق آن می‌توانند اجتماعی شوند. فرد بی‌سواد نه برای خود مفید است و نه برای کشوری که در آن زندگی می‌کند، زیرا بی‌سواد موجب می‌شود که او از درک مسائل حیاتی و مفید زندگی خود بازبماند.

سعید نفیسی در یکی از سخنرانی‌هایش تأسیس سازمان پرورش افکار را گام مهمی در مسیر اصلاحات اجتماعی می‌داند و به عنوان یک معلم می‌گوید: وظیفه ما معلم‌ها صرفاً این نیست که یک‌سری مسائل و اطلاعات علمی را به جوانان ارائه کنیم، چون بسیاری از آن‌ها را بیرون از مدرسه و با خواندن یکی، دو کتاب هم می‌توان آموخت. مهم‌ترین وظیفه مهم تربیت افراد جامعه برای عالی‌ترین سطح زندگی است. در نتیجه اولین وظیفه ما تربیت اخلاقی است، به‌طوری که پیشوایان جامعه دارای فضایل اخلاقی بالا و صفات ممتاز بشری باشند و جوانمردانه زیست کنند. تربیت ما باید تربیتی ملی باشد، چون علم و دانش وقتی مفید است که در راه ترقی ملت و تقویت روح ملی به کار گرفته شود. ما باید زنان و مردانی را بپروریم که سودمند و خدمتگزار باشند، وطن و همنوع خود را دوست داشته باشند و در راه اعتلای کشور بکوشند.

فرجام پرورش افکار
با این حال، همان‏گونه که تا قبل از تشکیل این سازمان، سایر اقدامات رژیم تأثیر مورد نظر هیئت حاکمه را در سطح جامعه نداشت، تلاش‌های این سازمان نیز که با به‌کارگیری افرادی که با طوع و رغبت به مسئولیت خود عمل نمی‌کردند و از سوی دیگر بدنه جامعه آن را تحمیلی بیشتر نمی‌‏دیدند به موفقیت نرسید. چنین اوضاع شکننده‏ای مترصد بهانه‏‌ای برای انقراض بود که حوادث شهریور ۲۰ و سقوط شاه این بهانه را به وجود آورد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار