جوان آنلاین: امروز با بحرانی کمسابقه در حوزه آب دستوپنجه نرم میکنیم؛ بحرانی که دیگر نمیتوان آن را صرفاً به کاهش بارندگی یا تغییرات اقلیمی نسبت داد. سالهاست که سیاستگذاریها و تصمیمات اجرایی، با واقعیتهای اقلیمی این سرزمین خشک و شکننده، هماهنگ نیستند. از ساخت بیرویه سدها تا انتخابهای نادرست در الگوی کشت و همینطور نادیدهگرفتن محیطزیست و بیاعتنایی به دانش بومی. همه و همه در شکلگیری این بحران نقش زیادی داشتند، اما آنچه شرایط را دشوار کرده، تداوم یک نگاه کوتاهمدت به مسئله آب است؛ نگاهی که آب را نه عنصری حیاتی برای زیست، بلکه ابزاری برای نمایش توسعه میداند. هرچند بارها و بارها کارشناسان در این زمینه هشدار دادند، اما بدون توجه به این هشدارها، همان مسیر اشتباه گذشته تکرار شد. در نتیجه شاهد فرسایش منابع زیرزمینی و تهدیدی گسترده برای امنیت زیستی کشور هستیم. «جوان» درباره فرصتهای مغفول برای خروج از بحران آب و همچنین راهکارهایی که میتواند در این زمینه کمککننده باشد با پدرام جدی چروده، کارشناس ارشد محیطزیست و معاون راهبری اداره کل محیط زیست شهرداری تهران گفتوگو کرده است.
بارها گفته شده سیاستگذاریهای انجام شده در حوزه آب با شرایط اقلیمی ایران همخوانی ندارند. به نظر شما مهمترین تغییراتی که باید صورت بگیرد، چیست؟
ایران در کمربند گرم و خشک جهان قرار دارد و از گذشته تاکنون کشوری گرم و خشک بودهایم. البته در برخی سالها مانند ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ شاهد بارشهای قابل توجهی در مناطقی، چون خوزستان، لرستان، بندرعباس، جنوب کرمان و سیستان و بلوچستان بودیم، اما در مجموع، شرایط اقلیمی کشور خشک و کمبارش است.
وقتی بارندگی کاهش پیدا میکند، طبیعتاً باید در سیاستگذاری و مدیریت منابع نیز تغییراتی ایجاد شود. اما متأسفانه در کشور ما هیچ تفاوتی میان دوران ترسالی و خشکسالی در نوع مواجهه با منابع آبی وجود ندارد! و تنها زمانی که بحران جدی میشود، تازه یادمان میافتد باید چارهاندیشی کنیم.
جالب است که نیاکان ما در گذشته، با درک همین اقلیم خشک و منابع محدود، به استفاده از سامانههای عرفی مثل میراب، آبیار و سرآبیار، طومار شیخ بهایی که به تقسیمآب زایندهرود میپردازد و ابداع قنات روی آوردند؛ موضوعی که نشان میدهد اقلیم ما همواره، شکننده بودهاست، اما به جای اینکه ما از تجارب گذشتگانمان بهره بگیریم، سیاستهایی را در پیش گرفتیم که با اقلیم کشور سازگار نیستند، به همین دلیل خودمان با دست خودمان، روز به روز وضعیت منابع آبی را بدتر کردیم.
پس از نظر شما مدیریت ناکارآمد منابع آبی، سهم زیادی نسبت به تغییرات اقلیمی در بحران آب به وجود آمده، دارد.
به نظر من هر دو عامل مؤثرند، اما نقش مدیریت نادرست، بسیار پررنگتر است. ما در کشوری با نرخ تبخیر بسیار بالا زندگی میکنیم. اگر صد میلیمتر بارندگی داشته باشیم، حدود ۷۲ درصد آن تبخیر میشود. با وجود این، طی دهههای اخیر سیاستگذاران بدون توجه به این شرایط مسیر ساخت سد و آببند را در پیش گرفتهاند؛ آنهم در سطح وسیع و روی تقریباً تمام رودخانههای کشور.
رویکردی که آب را در سطح زمین ذخیره میکند، در چنین شرایطی یک اشتباه راهبردی بوده و هست. نگهداشتن آب در سطح زمین نهتنها منجر به تبخیر سریع آن میشود، بلکه چرخههای طبیعی و زنجیرههای زیرزمینی آب را هم مختل میکند.
جای نگرانی دارد که حتی تصور کنیم در ساختار سیاستگذاری کشور ممکن است نفوذی صورت گرفته باشد؛ کسانی که آگاهانه این رویکرد غلط را ترویج کردهاند. منابع مالی کلانی که صرف سدسازی شده، بسیاری از مسئولان محلی را وارد یک چرخه کرده که «سد» را نماد توسعه ببینند، اما این فقط توسعهای مقطعی است که در بلندمدت بیشترین آسیب را به منابع کشور وارد کردهاست.
از سوی دیگر، تغییرات اقلیمی نیز بر کاهش بارشها و الگوی بارندگی اثر گذاشته است. برای مثال، پاییز که باید فصل بارش باشد، اغلب بارش ندارد؛ زمستان که فصل برف است، گاهی باران میبارد یا برف در بهار ظاهر میشود. این جابهجایی در چرخه بارندگی باعث کاهش اثربخشی بارشها شدهاست.
بارانهایی که به آرامی ببارند، فرصت نفوذ در زمین و تغذیه سفرههای زیرزمینی را دارند، اما بارشهای شدید فقط منجر به روانآب، تخریب خاک، از بین رفتن پوشش گیاهی و نهایتاً تبخیر آب پایین دست میشوند. این اتفاق در سالهای اخیر بسیار پرتکرار بودهاست.
با توجه به سهم بالای بخش کشاورزی در مصرف آب، چه اقداماتی باید در این بخش انجام شود؟
بخش کشاورزی همواره یکی از محلهای اصلی اختلاف نظر، میان کارشناسان بوده است. برخی میگویند حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد از آب مصرفی کشور در این حوزه استفاده میشود و برخی دیگر حتی این عدد را ۹۲ درصد هم عنوان کردهاند. در هر حال، سهم این بخش در مصرف آب کشور بسیار بالاست.
در عین حال، حدود ۱۳ میلیون نفر بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در کشاورزی فعالند و این حوزه بخشی از معیشت و اقتصاد کشور را تأمین میکند، اما کشاورزی در ایران نه علمی است، نه اقتصادی و نه مبتنی بر شرایط اقلیمی. در این حوزه ما باید به طور جدی به اصلاح الگوی کشت، نوسازی آبیاری و اصلاح بذر بپردازیم که این مهم نیازمند سرمایهگذاری سنگین در اصلاح بذر، نهال است که هنوز در کشور ما بهصورت فراگیر صورت نگرفتهاست.
چه تغییراتی در شیوههای کشت، انتخاب محصولات و نحوه مدیریت زمین میتواند موجب کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی و افزایش راندمان در این شرایط بحرانی شود؟
در حوزه کشاورزی، بخش مهمی از اصلاحات به تغییر شیوهها و اولویتبندی محصولات بازمیگردد. استفاده از روشهایی مانند کشت خشکهکاری در مورد محصولاتی مثل برنج که بهطور سنتی به شیوه غرقابی کاشته میشوند، نشان داده که میتوان بدون کاهش کیفیت محصول، مصرف آب را تا حد زیادی کاهش داد. از سوی دیگر، باید میان محصولاتی که هویت اقلیمی و فرهنگی دارند؛ مانند خرما، زعفران، زرشک و انار، با محصولاتی که مزیت خاصی ندارند، اما آببرند، تمایز قائل شد و بر کاهش حجم تولید دسته دوم تمرکز کرد.
نکته مهمتر این است که مدیریت صحیح میتواند بدون افزایش هزینه، بهرهوری را بالا ببرد. تجربهای که در افزایش راندمان زمینهای دیم گندم با شیوههای مدیریتی ساده حاصل شده، نشان میدهد که اصلاح رفتار، ترویج الگوهای موفق و سازگار با زیستبوم و تلفیق دانش بومی با فناوری، میتواند نقش مهمی در کاهش مصرف و عبور از بحران داشتهباشد.
چگونه میتوان از طریق بازنگری در زیرساختها، بهرهگیری از فناوریهای ساختمانی نوین و فرهنگسازی عمومی، الگوی مصرف شهری را با شرایط اقلیمی سازگار کرد؟
یکی از نکات کلیدی در مواجهه با بحران آب این است که تمامی گونههای مصرف، از شرب گرفته تا کشاورزی و صنعت، باید با شرایط فعلی و حتی آیندهای که ممکن است بحرانیتر باشد، سازگار شوند. الگوی مصرف در نقاط مختلف کشور متفاوت است؛ در کلانشهرها عمدتاً مصرف آب به حوزه شرب مربوط میشود، در حالیکه در شهرهای کوچکتر یا روستاها، کشاورزی سهم بالاتری دارد. به همین دلیل نمیتوان یک نسخه را برای همه جا پیچید و باید در هر منطقه، زیرساختها با شرایط اقلیمی و الگوی مصرف خاص آن منطقه تعریف و هماهنگ شوند.
در شهرهایی مانند تهران، استفاده گسترده از کولرهای آبی نمونهای از مصرف همزمان دو منبع محدود آب و برق، در گرمترین فصل سال است. این موضوع ضرورت بازنگری در تجهیزات شهری، استانداردهای ساختمانی و سیستمهای مصرف انرژی و آب را به خوبی نشان میدهد. در کنار آن، بهکارگیری فناوریهای نوین مانند شیرآلات هوشمند، سیستمهای بازچرخانی آب و سازوکارهای تشویقی و تنبیهی در قبوض آب و برق، میتواند در مسیر اصلاح رفتار مصرفی مؤثر باشد.
از نظر شما بیتوجهی ساختاری به محیطزیست در سیاستگذاریهای آبی چه پیامدهایی به دنبال داشته است؟
بحران آب در کشور، تنها یک مسئله زیستمحیطی نیست، بلکه بازتابی از اولویتهای نادرست در سیاستگذاری ملی است. اگرچه در ظاهر عنوان میشود که تأمین آب شرب مقدم بر سایر موارد است، اما در عمل، محیطزیست همواره در انتهای فهرست اولویتها قرار میگیرد! این بیتوجهی ساختاری، آثار مخربی به دنبال داشتهاست؛ آثار مخربی، چون خشکشدن تالابها و رودخانهها، نابودی پوشش گیاهی، افزایش ریزگردها و گسترش مهاجرتهای اقلیمی.
شاهد آن هستیم که تهران بارها درگیر پدیده گردوغبار شدید شده و این نمونهای روشن از پیامدهای چنین سیاستگذاریهایی است. در واقع مناطقی که طبیعتاً باید مرطوب و پایدار باقی بمانند، مانند تالابها و کانونهای تولید ریزگرد، سالهاست که خشک شدهاند و با کوچکترین تغییر جریان هوایی، به منبعی برای آلودگی تبدیل میشوند. این وضعیت، اما تنها یک بحران زیستمحیطی نیست، بلکه با تبعات اجتماعی، بهداشتی و حتی امنیتی همراه است.
مشارکت مردم در مدیریت بحران آب تا چه حد اهمیت دارد و چطور میتوان این مشارکت را افزایش داد؟
مردم بدون شک در عبور از بحران آب نقش دارند، اما نباید بار این بحران بهتنهایی بر دوش آنها گذاشته شود. توصیههایی مانند کم کردن زمان دوش گرفتن یا بستن شیر آب هنگام مسواک، اگرچه ضروری و مؤثرند، اما هرگز جایگزین اصلاحات زیرساختی و سیاستگذاری کلان نخواهند بود. مشارکت واقعی زمانی معنا پیدا میکند که زیرساختها اصلاح شده باشند، ابزارهای لازم برای مصرف بهینه در دسترس مردم قرار گیرد و سیاستها نیز به درستی تدوین شوند. در این مسیر، نقش نهادهای مسئول حیاتی است؛ آنها باید زمینه مشارکت مؤثر را فراهم کنند؛ از طریق آموزش عمومی، ایجاد انگیزه در مردم، تدوین استانداردهای مصرف و شفافسازی اهدافی که قرار است بدان برسند.
فرهنگسازی نیز تنها در صورتی به تغییر رفتار منجر خواهد شد که با واقعیتهای اقلیمی کشور هماهنگ باشد و از جنبههای شعاری فراتر برود. تغییر سبک زندگی، اصلاح الگوهای مصرف و مدیریت منابع، تنها وقتی اثربخش خواهند بود که سیاستگذاریهای کلان و ساختارهای مدیریتی نیز همراه و همراستا با آن متحول شوند.
چه توصیه مهمی برای مردم و مسئولان در مواجهه با بحران آب دارید؟
ما باید مدیریت آب را بر اساس ظرفیت زیستی کشورمان تعریف کنیم، نه بر اساس مدلهای وارداتی یا آرمانگرایانه. سبک زندگی، الگوهای ساختوساز، زیرساختهای شهری و حتی عادات روزمره باید مبتنی بر منابع محدود کشور باشد؛ و در پایان، اگر بخواهم یک توصیه کلیدی داشته باشم، این است که عمده نگاهها و انتظارات، باید متوجه سیاستگذاران، نهادهای تنظیمگر و دستگاههای متولی باشد. ما باید از آنها بخواهیم که تغییر بزرگی را رقم بزنند، چراکه مسئولیت اصلی بر عهده آنهاست. در واقع آنچه ما امروز تشنه آن هستیم، آب نیست، بلکه تصمیمات درست آقایان مسئول است. بنابراین راه برونرفت از بحران آب، تنها با اصلاحات ساختاری و تصمیمهای درست و جسورانه مسئولان است که ممکن میشود.