طی یکیدو روز گذشته، دو نشست در حوزه فناوری برگزار شد. یکی، پنجاهوچهارمین جلسه کارگروه دائمی شورای راهبری فناوریها و تولیدات دانشبنیان و دیگری دوازدهمین جلسه کارگروه ویژه اقتصاد دیجیتال با تصویب کلیات آییننامهای در حوزه سلامت دیجیتال. ظاهراً همه چیز خوب پیش میرود، از «تصویب آییننامه» گرفته تا «بیان دیدگاهها»، از «تأکید بر لزوم مشارکت بخش خصوصی» تا «تعیین شاخصهای کمی»، اما آیا همه اینها واقعاً گامی رو به جلو برای اقتصاد دانشبنیان است یا تکرار همان چرخه مزمن «جلسهدرمانی»؟
اقتصاد دانشبنیان، ستون فقرات توسعه پایدار در سده جدید است. کشوری که میخواهد از خامفروشی فاصله بگیرد، چارهای جز تکیه بر علم، فناوری و نوآوری ندارد، اما مسئله این است که این اقتصاد، با آییننامه نوشتن یا جلسه پشت جلسه برگزار کردن محقق نمیشود. در جلسه شورای راهبری فناوریها، صحبت از تخلف برخی شرکتهای دانشبنیان شد؛ شرکتهایی که به جای استفاده صحیح از تسهیلات، مسیر انحرافی پیمودهاند. در جلسه دیگر، آییننامهای برای «کاروان سلامت دیجیتال» تصویب شد. هر دوی این اتفاقات نشان میدهند ما در مرحلهای هستیم که بیشتر از عمل، درگیر ساختار و کاغذبازی هستیم. نظام حمایت از نوآوری باید چابک، شفاف و قابل اتکا باشد، نه اسیر امضای چند وزیر و تشریفات پر پیچوخم.
یکی از مهمترین موانع توسعه اقتصاد دانشبنیان و دیجیتال در کشور، تعدد نهادهای تصمیمگیر و ناسازگاری سیاستگذاریهاست. هر نهادی برای خود یک برنامه، یک بخشنامه و یک تعریف از تحول دیجیتال دارد. وزارت ارتباطات، وزارت علوم، وزارت اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه، معاونت علمی، وزارت بهداشت، بانک مرکزی، بورس و دهها نهاد دیگر که گاه نه تنها همکاری نمیکنند، بلکه مانع یکدیگر نیز میشوند. هر سنگاندازی مقرراتی، هر تأخیر در صدور مجوز، هر مقاومت در برابر فناوری جدید، دقیقاً ضد اقتصاد دانشبنیان است. برای ورود یک استارتاپ سلامت به چرخه اقتصادی، گاه باید از هفتخان بروکراسی بگذریم. پلتفرمی که میخواهد در بازار سرمایه پذیرفته شود، با ابهامات قانونی، نبود مدل شفاف ارزشیابی و بدبینی ساختاری مواجه است و در نهایت، بسیاری از ایدههای نو یا در نطفه خفه میشوند یا بهجای رشد در خاک کشور، مهاجرت میکنند.
در همین جلسات اخیر، از لزوم تنظیمگری متناسب و باز کردن فضا برای بخش خصوصی سخن رفت. این موضوع کلیدی است. باید پذیرفت که اقتصاد دیجیتال با فرمان و دستورالعمل پیش نمیرود. نقش دولت باید تسهیلگرانه باشد، نه محدودکننده. باید میدان را برای خلاقیت، رقابت و نوآوری باز گذاشت، نه اینکه با نگاه محافظهکارانه و رگولاتوری افراطی، فعالان این عرصه را مرعوب کرد. وقتی از یک سو، هدفگذاری برای سهم ۱۰درصدی اقتصاد دیجیتال از تولید ناخالص داخلی انجام میشود و از سوی دیگر، نهادهای دولتی به جای حمایت، مدام در حال تنظیمگری هستند، نتیجهای جز اتلاف وقت، انرژی و سرمایه انسانی نخواهیم داشت.
بارها گفته شده اقتصاد دیجیتال و دانشبنیان، بخشی از تحقق اقتصاد مقاومتی است، اما این اقتصاد، نه در شعار، بلکه در میدان عمل، در شجاعت تصمیمگیری و در برچیدن انحصارها و ترس از فناوری معنا پیدا میکند. امروز بسیاری از جوانان ایرانی، با دانش و توان بالا، در انتظار فرصتی هستند که ایدهشان را به محصول و خدمت تبدیل کنند. سرمایه انسانی ما آماده جهش است، اما آنچه کم داریم، تصمیمگیری سریع، مقررات شفاف، حمایت واقعی و مانعزدایی مؤثر است. اقتصاد دانشبنیان، آینده ماست، اما این آینده، با جلسه و آییننامه و وعده شکل نمیگیرد. باید سنگهای مسیر را برداشت، نه فقط آنها را صورتجلسه کرد. امروز بیش از هر زمان دیگری، کشور به عزم، صراحت و اقدام واقعی نیاز دارد.
اقتصاد دانشبنیان برای کشور ما صرفاً یک الگوی اقتصادی نیست، یک امتداد طبیعی از باور دینی و ریشه علمی ملت ماست. اگر ایران اسلامی امروز باوجود همه تحریمها و محدودیتها ایستاده، نهفقط بهخاطر منابع طبیعی یا موقعیت جغرافیایی، بلکه بهواسطه دو عنصری است که اساس انقلاب و نظام را شکل دادند: دین مردم و دانش جوانان. از نخستین روزهای شکلگیری جمهوری اسلامی، این حقیقت روشن بود که ما قرار نیست با نسخههای غربی به توسعه برسیم، بلکه باید بر پایه هویت اسلامی و ظرفیتهای علمی بومی، مسیر پیشرفت خود را ترسیم کنیم. تجربه هم نشان داده است دین، ما را مقاوم و استوار کرده است و دانش، ما را توانمند و خلاق. اکنون که درباره اقتصاد دانشبنیان سخن میگوییم، نباید فراموش کنیم این مسیر، فقط یک «راهکار مدیریتی» نیست، بلکه تجلی عینی دانش در ساحت اقتصاد است. وقتی میگوییم باید از جوان خلاق حمایت کنیم، یعنی باور داریم او میتواند با توکل بر خدا و تکیه بر علم، بنبستها را بشکند. این، همان روحیهای است که در دوران دفاع مقدس، جهاد سازندگی و امروز در جهاد فناوری دیدهایم.
رهبر حکیم انقلاب همین روز گذشته در مراسم بزرگداشت شهدای جنگ تحمیلی اخیر فرمودند: «ایران اسلامی بر اساس «دین» و «دانش» بنا شده و به وجود آمده. در بنای جمهوری اسلامی دو عنصر «دین» و «دانش» عمدهترین عناصر تشکیلدهنده هستند، به همین دلیل هم، دین مردم و دانش جوانان ما، توانستهاند در بسیاری از میدانهای مختلف دشمن را وادار به عقبنشینی کنند. بعد از این هم همینجور خواهد بود.» دانش جوانان ما، همان نیروی محرکهای است که در میدانهای فناوری، سلامت، هستهای، نانو، آیتی و فضایی، دشمن را وادار به عقبنشینی کرده است، اما اگر این دو عنصر در متن نظام اقتصادی و مدیریتی ما به حاشیه رانده شوند، نهتنها دستاوردی شکل نخواهد گرفت، بلکه همان دستاوردهای قبلی نیز به تدریج فرسوده میشوند. در دنیای امروز، مزیت رقابتی کشورها دیگر نه منابع طبیعی است، نه کار ارزانقیمت. مزیت اصلی، تولید و بهرهبرداری از دانش است. کشوری که بتواند علم را به فناوری و فناوری را به ثروت تبدیل کند، در معادلات اقتصادی و سیاسی دنیا حرفی برای گفتن دارد. این همان مسیری است که اقتصاد دانشبنیان برای ما ترسیم میکند.
نگاه صرفاً نفتمحور سالهاست ظرفیتهای کشور را معطل نگه داشته است. در حالیکه جوان ایرانی، دانشجو، فناور و پژوهشگر ما بارها در عمل نشان داده است میتواند مسائلی را حل کند که دیگران برایش تحریم ساختهاند. از تولید واکسن کرونا تا طراحی تجهیزات پیچیده صنعتی و دفاعی، شواهد روشنی داریم که اگر فرصت و اعتماد داده شود، دانش، ثروتآفرین خواهد شد، اما رشد اقتصاد دانشبنیان با موانعی روبهرو است: عدمدسترسی آسان به سرمایه، پیچیدگیهای مجوزها، بیثباتی سیاستها و نبود بازار رقابتی. اینها باید شناسایی و رفع شوند. زیستبوم نوآوری به هوای تازه نیاز دارد: شفافیت، تسهیلگری، مشارکت بخش خصوصی و حمایت هدفمند. رشد اقتصادی در دهه آینده تنها با استخراج معادن یا افزایش صادرات خام ممکن نیست. آنچه اقتصاد ایران عزیزمان را جهش میدهد، نه زمین، بلکه ذهن است؛ ذهن جوان، خلاق و مجهز به دانش روز. اگر بخواهیم به چشمانداز تعیینشده در برنامه هفتم برسیم و سهم ۱۰درصدی اقتصاد دیجیتال از تولید ناخالص داخلی را محقق کنیم، راهی جز میدان دادن به دانشبنیانها نداریم.