سرويس سياسی جوان آنلاين: براندازی سیاسی- اجتماعی در ایران اگرچه کماکان مهمترین و ثابتترین هدف نظام سلطه در رویارویی با جمهوری اسلامی ایران است، اما شیوههای دستیابی به این هدف حتی نسبت به سال گذشته نیز دچار تغییر و تحول شده است. تا چند ماه پیش، شیوه مرسوم «توسعه تحریمها با هدف ایجاد نارضایتی اقتصادی در مردم و ایجاد شورشهای اجتماعی» مهمترین محور اقدامات غرب برای براندازی بود و «عناصر منسوب به یک جریان سیاسی» عامل بسترساز و شکل دهنده چنین نارضایتی عمومی بود و امروز با ناامیدی از نقش آفرینی مردم، تمرکز اصلی بر اقدامات بنیان برکن جریان خوشبین به غرب در داخل کشور قرار گرفته است.
غربیها پی بردهاند با تقویت یک جریان و زمینهسازی برای رأی آوری نامزدهای متصل به این جریان، میتوانند مردم را از آینده انقلاب اسلامی ناامید کنند، کارکردهای نظام را دچار تغییرات ماهوی کنند، دستاوردهای حاکمیت دینی را به عنوان نقطه ضعف القا کنند و مهمتر از همه بسترهای تغییر ماهیت انقلاب اسلامی را نیز فراهم کنند.
تغییر ماهیت انقلاب با جریان خوشبین به غرب
رهبر معظم انقلاب در آذرماه سال ۸۷ تغییر ماهیت انقلاب را مهمترین راهبرد دشمن در تقابل با نظام اسلامی میدانند و عنوان میکنند: «اگر ایستادگی در مقابل تجاوزطلبیهای دشمن فراموش شود، اگر رودربایستیها، ضعفهای شخصی، ضعفهای شخصیتی بر روابط سیاسی و بینالمللی مسئولان کشور حاکم شود، اگر این مغزهای حقیقی و این بخشهای اصلىِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمیکند، خیلی اثری نمیبخشد و پسوند «اسلامی» بعد از مجلس شورای اسلامی، دولت جمهوری اسلامی، به تنهایی کاری صورت نمیدهد. اصل قضیه این است که مراقب باشیم آن روح، آن سیرت از دست نرود، فراموش نشود، دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سیرت توجه داشته باشید.»
قریب به ۱۱ سال از هشدار رهبری نسبت به تلاش غرب برای تغییر ماهیت انقلاب میگذرد و طی این ۱۱ سال تلاشهای گسترده و هدفمندی برای روی دادن چنین اتفاقی صورت گرفته است که جمله مهمترین این اقدامات، تلاش برای تقبیح شعارهای انقلابی و مولفههای دینی از گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه سیاست خارجه است. طی سالهای اخیر به ویژه تلاش برای تخریب مولفههایی مانند استکبارستیزی یا ضرورت حمایت از جنبشهای آزادی بخش ملی مانند حزب الله لبنان و حماس افزایش چشمگیری پیدا کرده است و در فضای مجازی و رسانهای غرب و وابستگان رسانه آن در داخل کشور تلاش فراوانی را صرف آن کردهاند که افکار عمومی داخل کشور به این باور برسد که پافشاری بر مفاهیم انقلابی و دینی در عرصه بینالمللی هزینه زاست و منجر به کوچک شدن سفرههای مردم میشود.
رهبری در همان سخنرانی تأکید میکنند: «تغییر سیرت، تغییر آن هویت واقعی، به تدریج و خیلی آرام حاصل میشود. توجه بعضیها به این، غالباً جلب نمیشود... چشم بینای دانشجویان باید این مسئولیت را همیشه برای خودش قائل باشد» که با درک بسیاری از رخدادها و حوادث ۱۱ سال اخیر میتوان دریافت که جریان داخلی خوشبین به غرب بسیاری از گامها را برای تغییر ماهیت انقلاب اسلامی، در پوشش انعقاد برخی از توافقنامههای بینالمللی برداشته است.
ماهیت انقلابیگری تغییر میکند
چند روزی مانده به روز اجرای توافق هستهای جان ساورز رئیس پیشین سرویس اطلاعات خارجی انگلیس در مصاحبه با شبکه سیانان و در پاسخ به سؤالی درباره برجام بیان میکند: «من فکر میکنم آنچه ما داریم میبینیم کشوری است که در حال دوران گذار و انتقال از یک پایه و اساس انقلابیگری به یک کشور عادیتر و نرمالتر است... البته تنشها و درگیریهایی در داخل کشور (ایران) وجود دارد. صادقانه بگویم من وقتی به عنوان تیم مذاکرهکننده به تهران رفتم، در آنجا این حس را از مردم ایران به ویژه جوانان دریافت کردم که آنها احترام زیادی برای مفهوم انقلاب و دولت انقلابی در ایران قائل نیستند. آنها خواهان داشتن یک زندگی عادی هستند. آنها خواهان قادر بودن به تجارت، سفر، استفاده از آیفونهایشان و دسترسی به اینترنت شبیه آنچه در دیگر کشورهاست، هستند.»
این مقام امنیتی- سیاسی انگلیسی در ادامه میگوید: «من فکر میکنم ما نیاز به قدری صبر استراتژیک در قبال ایران داریم تا به آن، زمان برای توسعه و تکامل ظرف ۱۰ تا ۱۵ سال پیش رو بدهیم. البته اگر ایران سعی به گریز هستهای بکند، ما همچنان یک ضامن نهایی که همان حمله محتمل نظامی است، داریم. اما من فکر میکنم این احتمال وجود دارد که ایران طی ۱۰ تا ۱۵ سال آینده به کشوری عادیتر و نرمالتر تبدیل شود و ما باید این احتمال را تقویت کنیم.»
بسیاری از مقامات و شخصیتهای غربی دقیقا چنین انتظار و توقعی از توافقنامه هستهای داشتند کمااینکه شخصیتهای برجستهای، چون باراک اوباما، جان کری و حتی دونالد ترامپ به صراحت از تعهد پذیرفته شده در مقدمه متن برجام سخن به میان آورده و آن تعهد پدیرفته شده را «تغییر رفتار ایران در عرصه منطقهای» عنوان میکردند. تعهد مورد نظر غربیها این بود که ایران پذیرفته است از انقلابیگری در عرصه سیاست خارجه دست برداشته و صلح و امنیت بینالمللی را به مخاطره نیندازد. رهبر معظم انقلاب نیز در شرایطی که یک طیف سیاسی انعقاد برجام را یک دستاورد خیرهکننده عنوان میکردند در جمع دانشجویان کشور با اشاره به لزوم حفظ مبانی انقلاب اسلامی بیان فرمودند: «مبارزه با استکبار و نظام سلطه، براساس مبانی قرآنی، هیچگاه تعطیل پذیر نیست و امروز امریکا کاملترین مصداق استکبار است... مبارزه با استکبار جزو مبانی انقلاب و از کارهای اساسی است، بنابراین، خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید.»
جالب این است در تمام مدتی که نظام سلطه ضرورت استانداردسازی رفتار ایران را به عنوان مهمترین هدف یا همان روح برجام معرفی کرده است، جمهوری اسلامی ایران توانسته بسیاری از اهداف امریکا- اروپا را در منطقه غرب آسیا با چالشهای اساسی مواجه و قدرت دفاعی و اقتدار بین المللی خود را بارها دیکته کند. در حالی که مقامات کشورهای غربی در پی ایجاد ناآرامی در ایران و به اصطلاح کلید زدن فروپاشی سیاسی- اجتماعی در ایران بودهاند، ایران توانسته پهپاد گران قیمت امریکا را در تنگه هرمز سرنگون و کشتی انگلیسی را به دلیل زیرپاگذاشتن مقررات بینالمللی توقیف کند.
اتفاقات اینچنینی نشان داده است نه تنها غرب در هدف اصلی خود که همان استانداردسازی رفتار ایران است به موفقیت دست نیافته بلکه شکستهای متوالی مشابه اندیشکدهها و مقامات این کشورها را مجاب کرده است که علاوه بر تمرکز روی افکارعمومی جامعه ایرانی برای ایجاد فروپاشی در ایران، تقویت یک جریان سیاسی را در اولویت دستیابی به چنین هدفی قرار داده و برای قدرتگیری فراگیر عناصر این طیف در آوردگاههای سیاسی گستردهتر از گذشته متمرکز شود.