سرويس سياسی جوان آنلاين: رخدادهای مهم منطقهای و بینالمللی چند ماه اخیر باعث شده است تا مقامات و تئوریسینهای امریکا- اروپا و متحدان منطقهای آنها برخلاف باور طیف سیاسی در داخل کشور به این نتیجه برسند که تقابل نظامی، اقتصادی و روانی با جمهوری اسلامی ایران فاقد نتیجه است و برای دستیابی به اهداف ضدایرانی خود باید تنها روی یک گزاره تکراری و سودمند که همان «مذاکره مستقیم» با ایران است تمرکز و پافشاری کنند.
تحقق مذاکره و حصول نتایج دلخواه از چنین گزارهای نیز تنها در صورتی قابلیت اجرا دارد که وابستگان به یک طیف سیاسی در داخل کشور، قدرت اجرایی و قانونگذاری را در اختیار داشته باشند و بتوانند با بهکارگیری ابزارهایی بستر و تمهیدات ممکن برای ایجاد مذاکره را فراهم کنند.
«استتار قدرت دفاعی و نظامی ایران» از مهمترین عناصر سیاستورزی جریان داخلی مورد اشاره برای دستیابی به اهداف مشترک خود با مقامات کشورهای غربی میباشد که همان مذاکرات مجدد هستهای و غیرهستهای است، به بیان بهتر کوچکنمایی قدرت و توان دفاعی- نظامی ایران و در مقابل بزرگنمایی قدرت کشورهای غربی و حتی منطقهای توسط رهبران رسانهها و شخصیتهای متصل به این جریان ثابتترین و پرکاربردترین روش این جریان طی شش سال اخیر بوده است.
«اختفای شکستهای نظامی غرب و متحدان منطقهای آنها» یکی دیگر از تاکتیکهای محوری و پرتکرار جریان مورد بحث در هفتههای اخیر بوده که ذیل همان رویکرد است مبنی بر اینکه «استتار قدرت دفاعی و نظامی ایران» قابل تعریف است، به طوری که اخبار حیاتی مانند سرنگونی پهپاد گرانقیمت امریکا در تنگه هرمز و توقیف قانونی کشتی انگلیسی در منطقه خلیج فارس را در حد ضرورت و با ضریب پایین انعکاس رسانه داده و حتی موفقیتهای چشمگیر محور مقاومت در انهدام بخشهای مهمی از آرامکوی عربستان سعودی یا دستگیری بیش از ۲ هزارنفر از نیروهای نظامی این کشور توسط انصارالله یمن نیز با احتیاطهای فراوان از سوی وابستگان به این طیف منعکس شده است.
ترس از رونمایی چهره واقعی مقاومت
سانسور رخدادها و رویدادها نشان میدهد تفکر و رویکرد مقاومت نتیجهبخش است. یک رکن ثابت طیف مورد بحث این است که مبادا در تقابل دستساز که خود طی شش سال اخیر آن را سر و سامان دادهاند، مبنی بر سازش- مقاومت، برای افکار عمومی این تلقی ایجاد شود که محور مقاومت نتیجهبخش است و میتواند امنیت و اعتبار بینالمللی برای یک کشور به همراه داشته باشد.
برخلاف تلاش جریان داخلی برای استتار قدرت و اقتدار ایران در حوزههای نظامی و هستهای و سایر حوزهها، بسیاری از رسانههای مقامات غربی ناچاراً بر اقتدار و توان ایران در بسیاری از عرصههای داخلی و خارجی صحه گذاشتهاند، به عنوان نمونه نیویورک تایمز، ترامپ را ناتوان در باتلاق خودساخته مقابل ایران توصیف کرده و نوشته است: «رئیسجمهور «ترامپ» جنگ با ایران را نمیخواهد. این، بهترین تسلای خاطر در این وانفسای کشمکش میان ایران و امریکاست. خیالمان راحت شد، در بحران جاری که امریکا در آن ناخواسته ضعیف و غیرقابل اعتماد ظاهر شده است، سعی میکند به هر نحو ممکن از جنگ طفره برود.»
این روزنامه در ادامه نوشته است: «اینها همه واقعیتهای تهدیدآمیز روی زمین است، اما پرسش مهم در این محور این است که چه کنیم یک چنین رژیمی را مهار کنیم بدون آنکه مجبور به جنگیدن بشویم؟ این، همان مأموریت محوری سیاست خارجی امریکا و کانون اهداف توافق هستهای ایران است. «برجام» یک مدل خاص از تلفیق دیپلماسی با ائتلافسازی بود. ترامپ حتی از همان ابتدای اعمال کارزار فشار حداکثری هم همواره اصرار داشت که توافق باید محکم بشود و به یک موفقیت واقعی دیپلماتیک برسد، اما ترامپ خودش این پتانسیل پیروزی را تخریب کرد. فقط به این خاطر که میخواست هرآنچه «اوباما» ساخته است را خراب کند. ترامپ فکر میکرد میتواند از منظر یک معامله با ایران به توافقی بهتر برسد و مطالبات زیادهطلبانهاش را از تهران به دست بیاورد، اما این فقط باخت به خود بود.»
در حالی که جریان غربزده داخلی تلاش میکند به صورت مستمر جامعه را از آینده تحریمها و تهدیدات نظامی امریکا و متحدانش بترساند، نیویورک تایمز در ادامه مینویسد: «ترامپ از توافق خارج شد و «فشار حداکثری» را پیاده کرد فقط به این امید که رژیم حاکم بر ایران مجبور شود خودش بیاید و التماس کند یک توافق دیگر امضا بشود. ترامپ آنقدر خوشباور بود که دوست داشت در حاشیه اجلاس سازمان ملل با «حسن روحانی» رئیسجمهور ایران دیدار کند. رئیسجمهور قبلاً هم با رهبران سایر دشمنان امریکا رو در رو ملاقات کرده است.»
به عنوان نمونه صادق زیباکلام در یادداشتی که در روزنامه شرق منتشر شد تلاش کرده عکسالعملهای ایران و محور مقاومت را عامل جنگافروزی و تقابل نظامی میان ایران و امریکا نشان دهد! وی در همین زمینه مینویسد: «آنچه مشخص است اینکه تحریمها تاکنون نتوانستهاند ما را پای میز مذاکره بکشانند، بنابراین به جای رفتن به سمتوسوی گزینه نظامی، ترامپ ترجیح میدهد بر فشار تحریمها بیفزاید. در اوج بحران حمله به آرامکو که همگان منتظر واکنش ترامپ بودند، او در حقیقت به جای رفتن به سمتوسوی واکنش نظامی که بسیاری منتظر بودند، مجدداً از فشار اقتصادی و تحریم تکراری بانک مرکزی، بهعلاوه صندوق توسعه ملی سخن گفت. هر یک از «سوانحی» که در چند ماه گذشته اتفاق افتادند میتوانستند آتش جنگ و درگیری نظامی میان ایران و امریکا را برافروزند، اما ترامپ مماشات کرده و آرام از کنار برخورد و درگیری نظامی گذشته است.»
زیباکلام در ادامه مینویسد: «با این حال معلوم نیست چنین وضعیتی تا کجا تداوم داشته باشد. اگر اتفاقات بزرگتری در منطقه بیفتد یا ترامپ از بابت انتخابات سال آینده اطمینان بیشتری پیدا کند یا اساساً احساس کند تحریمها و فشار اقتصادی چندان ایران را به پای میز مذاکره نمیکشاند، در آن صورت ممکن است شرایط فعلی میان دو کشور تغییر کند و وارد فضاهای جدیدتری شود.»
روزنامه فرامنطقهای رأی الیوم در سرمقاله خود نوشت: «نوع و لحن سخنان ولیعهد سعودی نشان از این دارد که با شکست در جنگ یمن وی تا حدی متوجه دام باجخواهی امریکاییها از طریق پروژه ایرانهراسی شده است.» فارس با درج سرمقاله رأی الیوم اینگونه تحلیل میکند که نویسنده این مطلب برای چنین تغییری در سیاست عربستان و گرایش آن به صلح را در درجه نخست وضعیت ورشکستگی و احساس فریبخوردگی عربستان و سران آن از متحدان غربی و به طور مشخص امریکایی دانست که پشت سعودیها را رها کردند و آنها را در برابر ایران و بازوهای نظامی آن تنها گذاشتند و هیچ پاسخ تلافیجویانهای به حمله به تاسیسات نفتی عربستان که تولید نفت این کشور را به نصف رساند، نشان ندادند.»
در قسمت پایانی این سرمقاله اشاره میشود: «اگر درست باشد که این گرایش به آتشبس و گفتگو توسط شاهزاده بن سلمان انتخاب استراتژیک جدید وی است که از طریق بررسیهای جدی حاصل شده است، باید برای پایان دادن به خونریزیها و کاستن از تلفات انسانی و مالی آن و همچنین نجات عربستان از دامی که با سیاستهای باجخواهانه امریکا و اسرائیل در آن گرفتار آمد، این راهبرد مورد پذیرش ایران و جنبش انصارالله قرار گیرد.»
آنچه در این میان مهم است اینکه اقتدار جمهوری اسلامی ایران در حوزههای مختلف نظامی و غیرنظامی بسیاری از غربیها را به تحسین و تعجب واداشته است، اما همچنان رهبران تئوریسینها و رسانههای جریان غربزده داخلی تلاش میکنند با ایجاد حس خودکوچکبینی در جامعه زمینه مذاکره مستقیم در حوزههای غیرهستهای و بستر نهایی برای توسعه وابستهگرایی را در کشور فراهم کنند.